ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:47 صبح
مقاله سیستم اطلاعات تجاری تحت فایل ورد (word) دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله سیستم اطلاعات تجاری تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله سیستم اطلاعات تجاری تحت فایل ورد (word)
سیستم اطلاعات تجاری
مقدمه
اهمیت اطلاعات در تجارت
ویژگیهای اطلاعات مناسب :
مقاصد کلی اطلاعات
توصیف داده ها:
- تبیین رخدادها:
- پیش بینی :
- پیشنهاد راهکارها :
- ارزیابی :
سیستم های اطلاعات فرابخشی
فرایندهایی نظیر:
بازاریابی دو جانبه (تعاملی):
اتوماسیون نیروی فروش:
مدیریت محصول و فروش:
ترویج فروش و تبلیغات:
توزیع :
بازاریابی هدفمند:
تحقیقات بازار و پیش بینی ها:
2 – سیستم های اطلاعات تولید:
تولید یکپارچه رایانه ای:
ساده سازی:
خودکار کردن:
یکپارچه کردن:
تولید به کمک رایانه (CAM) و سیستم های اجرایی تولید:
شبکه های همکاری تولید:
کنترل فرایند:
روباتیک:
مهندسی به کمک رایانه:
3 – سیستم های اطلاعات منابع انسانی:
آموزش و پیشرفت:
4 – سیستم های اطلاعات حســـابداری:
سیستم های حسابداری آن لاین:
پردازش سفارش:
کنترل موجودی:
حسابهای دریافتی:
حسابهای پرداختی:
لیست حقوق:
دفتر کل:
5 – سیستم های اطلاعات مالی:
مدیریت وجوه نقد:
تحلیل مالی:
برنامه ریزی و پیش بینی مالی:
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله سیستم اطلاعات تجاری تحت فایل ورد (word)
1 – TURBAN EFRAIM, MCLEAN EPHRAIM, WETHERBE JAMES, “INFORMATION TECHNOLOGY FOR MANAGEMENT: TRANSFORMATION BUSINESS IN THE DIGITAL ECONOMY”, THIRD EDITION, WILEY INC
2 – O BRIEN JAMES A., “INTRODUCTION TO INFORMATION SYSTEMS: ESSENTIALS FOR THE E-BUSINESS ENTERPRISE”, MCGRAW-HILL IRWIN,
3 – LUSSIER ROBERT N., “MANAGEMENT FUNDAMENTALS CONCEPTS:APPLICATIONS; SKILL; DEVELOPMENT”, SOUTH – WESTERN COLLEGE PUBLISHING,
4 – O SHAUGHNESSY JOHN, “COMPETITIVE MARKETING: A STRATEGIC APPROACH”, ROUTLEDGE,
5 – KOTLER PHILIP, ARMSTRONG GARY, SAUNDERS JOHN, WONG VERONICA, “PRINCIPLE OF MARKETING”, SECOND EUROPEAN EDITION, PRENTICE HALL EUROPE,
. 6 – “FROM THE VALUATION OF INFORMATION TECHNOLOGY, A GUIDE FOR STRATEGY” BOOKS.COM/FINANCE-AND-PROFITABILITY-BOOKS/THE-VALUATION-OF-INFORMATION-TECHNOLOGY.HTM
7- صرافی زاده، اصغر و علی علی پناهی، «سیستم های اطلاعات مدیریت، مفاهیم، نظریه ها، کاربردها»، تهران، انتشارات میر، 1380 ! مهدی بیگدلو: دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران
مقدمه
سیستم های اطلاعات در اشکال گوناگون میتوانند در سازمانها و کسب و کارها به کار گرفته شوند. مواردی نظیر انجام فعالیتها، حل مسایل سازمانی و پیگیری فرصتهای تجاری، همگی با استفاده از آن امکان پذیر میگردد
در این مقاله قصد داریم سیستم اطلاعات تجاری (BIS) را که کارکردهای گوناگون سازمان نظیر بازاریابی، مالی، حسابداری، مدیریت عملیات و مدیریت منابع انسانی را پشتیبانی میکند، مورد بررسی قرار دهیم و در پی آن اثراتی که میتواند بااستفاده از این سیستم ها در عملکرد سازمانها و کیفیت خروجیهای آنها ایجاد شود را مورد مطالعه قرار دهیم
اهمیت اطلاعات در تجارت
امروزه اطلاعات هم به عنوان یک منبع مهم استراتژیک در سازمان و هم به عنوان یک منبع عمده برای ارزش افزوده مطرح است. اطلاعات همواره به عنوان یک مزیت رقابتی قلمداد شده است. دستیابی به اطلاعات مربوط به فعالیتهای گوناگون سازمان از جنبه های مختلف میتواند بر عملکرد کلی آن اثرگذار باشد، برخی از مزایای آن به شرح ذیل است
داشتن اطلاعات در زمینه نیازها و دیدگاههای مصرف کنندگان نسبت به کالاها و خدمات فعلی سازمان میتواند، به بهبود محصولات و ایجاد محصولات جدید منجر شود
اطلاعات در مورد پیشرفتهایی که در زمینه مواد و کاربرد فناوری وجود دارد میتواند به کارایی و بهره وری در فرایند تولید و بهبود طراحی و کیفیت محصول منجر گردد
ارتباطات پیشرفته میان کارکنانی که خدماتی را به مشتری ارائه میدهند و گروه عملیات طراحی و تولید محصول، موجب مشخص شدن نواقص کالا و مشکلات در نصب و اجرای عملیات خواهد شد و لذا موجب افزایش کیفیت شود
وجود جریان صحیح اطلاعات بین بخشهای تولید و فروش میتواند وظایف پیش بینی و برنامه زمان بندی تولید را بهبود بخشیده و زمان تحویل را کاهش دهد
به علاوه هر سازمانی که داده های صحیح، دقیق، بهنگام و جامع در اختیار داشته باشد و بتواند در کمترین زمان، به داده های مورد نیازش دسترسی داشته باشد، بهتر میتواند به اهدافش نایل شود.(7)
ویژگیهای اطلاعات مناسب
اطلاعات مفید دارای چهار ویژگی هستند؛ 1 – بهنگام بودن 2 – کیفیت 3 – کامل بودن 4 – مربوط بودن. بهنگام بودن به اینکه آیا در هنگام تصمیم گیری دسترسی به اطلاعات امکان پذیر است یا خیر، اشاره دارد. کیفیت به معنای صحت اطلاعات است. افراد به سادگی میتوانند بااطلاعات غلط تصمیم های اشتباهی را اتخاذ کنند. کامل بودن به مقدار اطلاعات گردآوری شده، دلالت دارد ومربوط بودن به میزان ارتباط اطلاعات بااهداف تصمیم ها اشاره دارد. معیارهای مناسب به مدیران کمک خواهد کرد تا اطلاعات و گزینه های صحیح را انتخاب کنند.(3)
مقاصد کلی اطلاعات
در یک دیدگاه کلی، اطلاعات داده های مورد نیاز برای تصمیم گیری را فراهم میکند. این امر از طریق توصیف حالات پدیده ها، تبیین رخدادها، پیش بینی رویدادها، پیشنهاد راهکارهای لازم و سرانجام ارزیابی فعالیتهای ارائه شده، صورت میپذیرد
توصیف داده ها
در این مرحله هدف از گردآوری داده ها توصیف شرایط موجود است. همچنین در این مرحله داده های مربوط به متغیرهای تاثیرگذار بر عملکرد سازمان و نیز نتیجه عملکرد سازمان جمع آوری میشود تا در مراحل بعد با تفسیر و تعبیر این داده ها به اطلاعات مورد نیاز دست یافت
- تبیین رخدادها
تبیین رخدادها عاملی است که ناآشنایی و غیرمنتظره بودن محیط را کاهش میدهد. در حوزه علم تبیین شرایطی است که تحت آن برخی رویدادها تغییر یا از اصول پذیرفته شده تبعیت میکند
- پیش بینی
ظپیش بینی مشخص میکند که چه رویدادی به عنوان نتیجه برخی از موقعیتها و یا مجموعه ای از شرایط، اتفاق خواهد افتاد. اطلاعات حاصل از پیش بینی کمک میکند تا آینده را بهتر بشناسیم و براساس آن به تدوین برنامه ها بپردازیم
- پیشنهاد راهکارها
- این فرایند شامل مراحل تصمیم گیری است. تعیین اهداف، شناسایی گزینه های مربوط و نتایج احتمالی آنها، ارزیابی این نتایج و در پایان انتخاب تصمیم بهینه
- ارزیابی
- به طور خاص در سازمان ارزیابی فرایند تعیین چگونگی موفقیت برخی برنامه ها یا اقدامات در دستیابی به اهداف تعیین شده است. اطلاعات مورد نیاز برای ارزیابی به مدیران کمک میکند تا برنامه های اجرایی را ارزیابی کنند و پتانسیـل آتی آن را مشخص کنند. (4)
سیستم های اطلاعات فرابخشی
- سیستم های اطلاعات اغلب ترکیب یکپارچه ای از سیستم های اطلاعاتی بخشی هستند. این قبیل سیستم ها فرایندهای تجاری را پشتیبانی میکنند
فرایندهایی نظیر
- توسعه محصول جدید، تولید، توزیع، مدیریت سفارشها، پشتیبانی از مشتریان و نظایر آن. بسیاری از سازمانها به سیستم های فرابخشی به عنوان راهی استراتژیک برای استفاده از فناوری اطلاعات در سهیم ساختن منابع اطلاعاتی میان بخشهای مختلف مینگرند، که به موجب آن کارایی و اثربخشی فرایندهای تجاری خود را در دستیابی به اهداف استراتژیک خود، بهبود بخشند. به عنوان مثال، میتوان از فرایند توسعه محصول جدید در یک سازمان تولیدی یاد کرد. این فرایند تجاری (محصول جدید) میبایستی از سیستم های اطلاعات فرابخشی استفاده کنند که چندین بخش را درگیر میکند
- سیستم های اطلاعات تجاری براساس وظایف و کارکردهای تجاری که آنها را پشتیبانی میکنند، مورد تجزیه تجزیه و تحلیل قرار میگیرند
- همان گونه که در شکل دو مشاهده میشود، سیستم های اطلاعات تجاری به پنج بخش اصلی گروه بندی شده اند. این سیستم ها با یکپارچه شدن با یکدیگر به صورت فرابخشی سیستم های اطلاعات تجاری را شکل میدهند. (2)
- 1 – سیستم های اطلاعات بازاریابی
- سیستم اطلاعات بازاریابی شامل افراد و تجهیزات و روشهایی است که اطلاعات مورد نیاز برای تصمیم گیران بازاریابی را به صورت صحیح و بهنگام، گردآوری، دسته بندی، تحلیل، ارزیابی و منتشر میکند. (5) شرکتهای تجاری به منظور شناسایی و پاسخ به تغییرات پرشتاب محیط امروزی، به گونه ای فزاینده به سمت استفــــاده از فناوری اطلاعات گرایش پیدا میکنند. به عنوان مثال وب سایت ها و سرویسهای اینترنتی امکان برقراری فرایند بازاریابی تعاملی را فراهم ساخته است که به موجب آن مشتریان میتوانند در ساخت، بازاریابی، خرید و بهبود کالاها و خدمات، به عنـــوان یک شریک برای سازمان تبدیل شوند. (2)
بازاریابی دو جانبه (تعاملی)
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:47 صبح
مقاله ماهیت «حکایت» از دیدگاه استاد مصباح تحت فایل ورد (word) دارای 38 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله ماهیت «حکایت» از دیدگاه استاد مصباح تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله ماهیت «حکایت» از دیدگاه استاد مصباح تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدّمه
اهمیت و ضرورت مسئله
پیشینه تحقیق
شناخت ماهیت حکایت
روششناسى بحث حکایت
تحلیل فرایند حکایت
تحلیل ماهیت حکایت
ارکان حکایت
شرایط حکایت
تعریف دقیق حکایت
اثبات شأنى بودن حکایت صور ذهنى
شاهد شأنى بودن حکایت
مراتب حکایت
1 شأنیت محض
2 توجه به شأنیت مشابهت تام
3 فرض مشابهت تام
4 باور به مشابهت تام
5 باور صادق به مشابهت تام
مراتب حکایت مطابق دیدگاه حکایت شأنى
1 حکایت شأنى محض
بررسى
2 حکایت تصوّرى غیرقضیهاى
3 حکایت تصوّرى قضیهاى
4 حکایت تصدیقى
5 حکایت صادق
خلط بین مراتب حکایت
مراتب محکى
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله ماهیت «حکایت» از دیدگاه استاد مصباح تحت فایل ورد (word)
ـ ابنسینا، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، انتشارات الکتاب، 1403ق
ـ الکایند، دیوید، رشد کودک و تعلیم و تربیت از دیدگاه پیاژه، ترجمه حسین نائلى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1374
ـ انجمن حکمت و فلسفه ایران، فرهنگ علوم عقلى، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1361
ـ پاپکین، ریچارد و آوروم استرول، کلّیات فلسفه، ترجمه سید جلالالدین مجتبوى، تهران، حکمت، 1383
ـ پیاژه، ژان، روانشناسى و دانش آموزش و پرورش، ترجمه علىمحمد کاردان، تهران، دانشگاه تهران، چ چهارم، 1374
ـ پیاژه، ژان و سیمون، پیرهانرى، روانشناسى کودک و اصول تربیت جوانان، ترجمه عنایتاللّه شکیباپور، تهران، نیما، بىتا
ـ جمعى از نویسندگان، روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، قم، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، 1374، ج 2
ـ حائرى، مهدى، کاوشهاى عقل نظرى، تهران، امیرکبیر، چ دوم، 1361
ـ خراسانى، شرفالدین، نخستین فیلسوفان یونان، تهران، سپهر، 1357
ـ رازى، قطبالدین، شرح رساله الشمسیه القزوینى، قم، رضى ـ زاهدى، 1363
ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح منظومه، تعلیقه حسن حسنزاده آملى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1380
ـ شجاعى، محمّدصادق، دیدگاههاى روانشناختى حضرت آیتاللّه مصباح یزدى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1385
ـ شهابالدین سهروردى، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1397ق
ـ شهرزورى، شمسالدین محمّد، شرح حکمهالاشراق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1372
ـ شیرازى، قطبالدین، شرح حکمهالاشراق، چاپ افست
ـ صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفى، ترجمه منوچهر صانعى، تهران، حکمت، 1366
ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، اساس الاقتباس، تهران، دانشگاه تهران، 1361
ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، الجوهر النضید، قم، بیدار، 1362
ـ فارابى، ابونصر، المنطقیات للفارابى، تحقیق محمّدتقى دانشپژوه، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1408ق
ـ کاپلان، پاول اس.، روانشناسى رشد (سفر پرماجراى کودک)، ترجمه مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، 1381
ـ کرین، ویلیام سى.، پیشگامان روانشناسى رشد، ترجمه فربد فدایى، تهران، اطلاعات، 1375
ـ مصاحبه با استاد محمّدتقى مصباح، تیرماه 1386
ـ مصباح، محمّدتقى، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، چ هشتم، 1377
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، قم، صدرا، چ پنجم، 1380، ج 9
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، قم، مصطفوى، 1379
ـ ملّاصدرا، الشواهد الربوبیه، قم، بوستان کتاب، 1382
ـ منصور، محمود، روانشناسى ژنتیک: تحول روانى از کودکى تا پیرى، تهران، ترمه، چ ششم، 1367
ـ هترینگتون، اى. میویس، روانشناسى کودک از دیدگاه معاصر، ترجمه جمعى از مترجمان، مشهد، آستان قدس رضوى، 1371
ـ یزدى، عبداللّهبن شهابالدین، الحاشیه على تهذیب المنطق، قم، جامعه مدرسین، 1405ق
چکیده
عموم فلاسفه مسلمان بر این باورند که صورتهاى ذهنى بالفعل، از ماوراى خود حکایت دارند و آن را امرى بدیهى تلقّى مىکنند؛ امّا دیدگاه استاد مصباح در اینباره متفاوت است. در این نوشتار، کوشش شده است تا در سخنان استاد تأمّل، و دیدگاه ایشان تحلیل و تبیین شود. از نظر استاد، حکایت در عمده مراحل (تصوّرات و قضایا) بالقوّه، و فقط در تصدیقاتِ صادقْ بالفعل است. به عقیده ایشان، براى روشن شدن نحوه حکایت صورتهاى ذهنى، باید پدیده «حکایت» را تحلیل کرد. به منظور دستیابى به تعریف صحیح و دقیق حکایت، مىتوانیم با توجه به کاربرد حکایتْ به تحلیل و بررسى مصادیقى بپردازیم که با علم حضورى مىیابیم، تا ببینیم ویژگى حکایتگرى تحت چه شرایطى بر مفاهیم ذهنى صادق است؛ سپس، از طریق تقیید تصوّرات کلّى، توسط این شرایط به تعریف حکایت پى مىبریم. براى این منظور، باید ارکان و شرایط حکایت را به دقت مورد تحلیل قرار دهیم. نتیجه کار این خواهد شد که «حکایت واقعیتى است روانشناختى؛ و مقصود از آن، انتقال طبیعى ذهن از حاکى به محکى است، به جهت مشابهت تامّى که بین حاکى و محکى وجود دارد.» بر اساس این دیدگاه، براى «مشابهت تام» و ـ به تبع آن ـ براى حکایت، مىتوان مراتبى را در نظر گرفت که طبق این مراتب، حکایت به شأنى محض، تصوّرى غیرقضیهاى، تصوّرى قضیهاى، تصدیقى و حکایت صادق تقسیم مىشود
کلیدواژهها : حکایت، محکى، حاکى، مشابهت تام، توجه نفس، مصباح، حکایت شأنى
مقدّمه
خداوند بشر را طالب و شیفته علم آفریده است؛ از اینرو، بشر از آغاز آفرینش درصدد پردهبردارى از رموز جهان برآمده و خواستار کشف مجهولات و شناخت واقع شده است. همانگونه که مىدانیم، علوم حصولى در کشف مجهولات و شناخت واقع نقش مهمى دارند. در این راستا، «حکایت» داراى اهمیت فراوانى است؛ زیرا «صور ذهنى» از جمله امورى هستند که نقش بسزایى در «شناخت واقع» ایفا مىکنند، و ویژگى خاص این صور جنبه حکایتگرى آنهاست. اکثر یا شاید تمام فیلسوفان و معرفتشناسان اسلامى بر این باورند که حکایتِ صورتهاى ذهنى ـ اعم از تصوّرات، قضایا، و تصدیقات ـ از ماوراى خودْ بالفعل است و حکایت فعلى، ذاتىِ صور ذهنى مىباشد؛ امّا استاد مصباح بر آن است که صورتهاى ذهنى در تصوّرات و قضایا داراى حکایت شأنى و بالقوّهاند و فقط در تصدیقاتِ صادقْ از حکایت بالفعل برخوردارند، و این نحوه حکایت در تصوّرات و تصدیقات، ذاتى و طبیعىِ صور ذهنى است. در مقاله حاضر، به منظور فهم و تبیین دقیق این دیدگاه، به تحلیل ماهیت حکایت به ویژه حکایت شأنى پرداخته خواهد شد
دغدغه اصلى و پرسش اساسى نگارنده این است که آیا صور ذهنى، بالفعل، حاکى از ماوراى خود مىباشند یا اینکه حکایت آنها از ماوراى خود در برخى مراحل (تصدیقات صادق) بالفعل، و در عمده مراحل (تصوّرات، قضایا، و تصدیقات) شأنى و بالقوّه است؟ تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، موضوع «حکایت شأنى» و مباحث مربوط به آن، از جمله «ماهیت حکایت»، تاکنون به طور مستقیم در کتب یا مقالات فلسفى مطرح نشده است. از اینرو، مهمترین منبع نگارنده دو مصاحبه با استاد مصباح است. در پژوهش حاضر، با تأمّل و تعمّق در سخنان استاد، و استفاده از دیدگاههاى استادان دیگر (اعم از مخالف و موافق)، نظریه «حکایت شأنى» و موضوعات مربوط به آن به بحث و بررسى گذاشته شده است؛ از اینرو، بسیارى از اصطلاحاتِ ما در این موضوع ـ کم و
بیش ـ جدید و ابتکارى هستند و نسبت دادن آنها به استاد، بر اساس فهم و تحلیل نگارنده از سخنان و نوشتههاى ایشان است
اهمیت و ضرورت مسئله
از آنجا که علوم حضورى محدود و منحصر به موارد خاصى هستند، براى شناخت حقایق، باید به «علوم حصولى» روى آورد. اساس و پایه «علوم حصولى» همان صورتهاى ذهنى یا مفاهیماند که نقش واسطه را بین فاعل شناسا و متعلّق شناخت، ایفا مىکنند. آنچه موجب شده است تا صورتهاى ذهنى نقش اساسىاى در شناخت حقایق داشته باشند، جنبه حکایتگرى آنهاست؛ بنابراین، بحث از «حکایت»، با اینکه بحثى جزئى است، نقشى اساسى در فرایند شناخت دارد. از اینرو، مبنایى بودن مسئله «حکایت» (و تأثیر این موضوع در شناخت واقع) ضرورت و اهمیت تحقیق حاضر را روشن مىکند
پیشینه تحقیق
پیشینه بحث «حکایت شأنى» امرى روشن است؛ زیرا این نحوه حکایت صور ذهنى را فقط استاد مصباح مطرح نموده است؛ امّا در میان فلاسفه قبل از سقراط که به نوعى مسئله حکایت صورتهاى ذهنى را مطرح کردهاند، مىتوان از آلکمایون نام برد. از میان کلمات سقراط، افلاطون، و ارسطو (در مقام نقد نظریه «مثل»)، مىتوان مطالبى را درباره بحث حکایت به دست آورد
به نظر مىرسد که پایهگذار بحث «حکایت» در بین فلاسفه اسلامى کندى باشد. با این حال، در بحث «انواع دلالت»، عموم فیلسوفان و منطقدانان به دلالت صور ذهنى از ماوراى خود اشاره کردهاند: فارابى، ابنسینا، فخر رازى، خواجه نصیرالدین طوسى، شیخ اشراق، ملّاصدرا و; . ضمن اینکه زمینههاى بحث «حکایت» نیز به نوعى در مباحثى مثل «حقیقت علم» و «وجود ذهنى» مطرح شدهاند
شناخت ماهیت حکایت
در این قسمت، ابتدا تعریفى را از «حکایت» ارائه مىکنیم؛ آنگاه، به تحلیل فرایند حکایت مىپردازیم؛ سرانجام، با توجه به تحلیل فرایند شکلگیرى حکایت، به تعریف دقیق «حکایت» دست پیدا مىکنیم. بر این اساس، «حکایت» عبارت است از: انتقال طبیعى ذهن از حاکى (صورت ذهنى) به محکى (ماوراى صورت ذهنى)؛ به جهت مناسبتى که بین حاکى و محکى وجود دارد. البته، همانطور که گفته شد، تعریف دقیق «حکایت» پس از تحلیل ماهیت حکایت به دست خواهد آمد
روششناسى بحث حکایت
یکى از مباحثى که لازم است پیش از تحلیل تفصیلى «حکایت» به آن پرداخته شود، همانا، روششناسى حکایت است؛ یعنى پاسخگویى به این سؤال که: در بحث حکایت، تحلیل باید با چه روشى صورت گیرد تا نظر درست از نظر نادرست تشخیص داده شود؟ به عبارت دیگر، اقوال و ادعاها باید با چه روشى بررسى شوند؟ آیا درباره حکایت صور ذهنى، برهانى بیرونى داریم و از مقدّمات خارجى استفاده مىکنیم یا مقدّمات برهان را از تحلیل یافتههاى درونى درباره علم حصولى و تطبیق مفاهیم مناسب بر آن یافتهها به دست مىآوریم؟
به نظر مىرسد که روش دوم براى شناخت ماهیت حکایت، و بحث از ذاتى یا شأنى بودن حکایت انواع صور ذهنى، روشى مناسب باشد؛ یعنى با مراجعه به یافتههاى درونى خویش درباره صور ذهنى و تحلیل آنها و تطبیق مفاهیم مناسب بر آنها، براى دستیابى به تعریف حکایت یا تعیین ارکان و شرایط آن ـ و یا اخذ مقدّمات لازم براى استدلال ـ تلاش مىکنیم؛ با این بیان که ما به اجمال از کاربرد واژه «حکایت» آگاهى داریم، و همانگونه که قبلا گفته شد، این واژه در معناى انتقال ذهن از حاکى به محکى و نمایشگرى صور ذهنى به کار برده مىشود. همچنین، تاحدودى مىدانیم که حکایت در چه مواردى صادق است و در چه مواردى صادق نیست، یعنى به صورت اجمالى از مصادیق حکایت آگاهى داریم؛ امّا تعریف دقیقى از «حکایت» نداریم. براى دستیابى به تعریف دقیق «حکایت»، که جامع افراد و مانع اغیار باشد، مصادیقى را که حکایت بر آنها صادق است، و ما آنها را با نفس خود به علم حضورى مىیابیم (مفاهیم ذهنى)، با توجه به کاربردهاى گوناگون واژه حکایت، تحلیل و بررسى مىکنیم؛ به عبارت دیگر، یافتههاى درونى و مفاهیم ذهنى را با توجه به کاربرد حکایت، مورد بررسى قرار مىدهیم تا ببینیم حکایت در چه شرایطى بر آنها صادق است و در چه شرایطى بر آنها صادق نیست. در این راستا، ویژگىهایى را که در موارد حکایت مىیابیم، به وسیله مفاهیمى که از عام به خاص به دست آمدهاند، توصیف مىکنیم تا به تعریف دقیق حکایت برسیم. در واقع، از طریق تقیید و تخصیص مفاهیم کلّى و عام، به تعریف «حکایت» پى مىبریم؛ همانند روشى که در تعاریف منطقى دنبال مىکنیم: ابتدا مفهوم کلّىِ «جنس» یا «عرضى عام» را براى روشن ساختن حقیقت معرَّف به کار مىگیریم، سپس با مفهوم خاصِ «فصل» و یا «عرضى خاص» آن مفهوم کلّى را تقیید مىزنیم و با این کار اغیار را خارج مىکنیم؛ در نهایت، ماهیت و حقیقت معرَّف را روشن مىسازیم
تحلیل فرایند حکایت
در این بخش، براى روشن شدن نحوه حکایت صور ذهنى، به ادراک جزئىِ حسّى یا خیالى (که بیشتر با آن ارتباط داریم) مثال مىزنیم تا بتوانیم به تحلیل دقیق حکایت
برسیم. براى نمونه، با دیدن «گل محمدى»، صورتى حسّى از این گل در ذهن شکل مىگیرد و با قطع ارتباط اندامهاى حسّى، صورت خیالى «گل محمدى» تحقّق مىپذیرد. تحلیل شکلگیرى حکایت صورت حسّى «گل محمدى» را مىتوان چنین بیان کرد
1) با مراجعه به یافته درونى خویش، به این نکته پى مىبریم که با دیدن «گل محمدى»، حالتى بدیع در نفس ایجاد مىشود و بر این اساس، صورت ذهنى شکل مىگیرد
2) سپس، درمىیابیم که صور ذهنى، در اغلب موارد، ما را به چیزى منتقل مىکنند
در این مرحله، با دو پرسش روبهرو هستیم: الف) چه ارتباطى بین صورت حسّى و امر محسوس وجود دارد، به گونهاى که ما را از صورت حسّى به چیزى منتقل مىکند؟ ب) این انتقال همیشگى و بالفعل است یا اینکه در شرایط خاصى صورت مىپذیرد؟ به عبارت دیگر، این انتقال کار خود صورت ذهنى است یا عوامل دیگرى در این انتقال نقش دارند؛ به گونهاى که اگر آن عوامل نباشند، انتقالى صورت نمىپذیرد؟
با تحلیل یافتههاى ذهنى، مىتوان گفت
3) براى انتقال از چیزى (صورت ذهنى) به چیزى دیگر (گل محمدى)، لازم است که دو طرف انتقال وجود داشته باشند و بین آن دو رابطهاى برقرار شود
4) در گام بعدى، درمىیابیم که هر رابطهاى، زمینهساز انتقال به معناى حکایت نیست؛ بلکه باید رابطه مشابهت وجود داشته باشد تا انتقال و حکایت صورت پذیرد
5) امّا، آیا هر مشابهتى مىتواند زمینهساز انتقال باشد؟ پاسخ منفى است. براساس آنچه نفس به علم حضورى درمىیابد، انتقال صرفآ در صورتى تحقّق مىیابد که بین دو امر، مشابهت تام باشد؛ به گونهاى که اگر از نحوه حکایتگرى صورت ذهنى، و خارجى بودن گل محمدى، صرفنظر کنیم، آن دو برهم منطبق باشند
بنابراین، پاسخ پرسش نخست این است که: ملاک انتقال از حاکى به محکى، مشابهت تام بین حاکى و محکى است. از این مرحله به بعد، در پى پاسخ به پرسش دوم هستیم: آیا این انتقال همیشگى و بالفعل است یا در شرایط خاصى صورت مىپذیرد؟ به عبارت دیگر، آیا صرف مشابهت تام بین صورت ذهنى و گل محمدى مىتواند فاعل شناسا را از حاکى به محکى واقعى منتقل کند؟
6) در این مرحله، با مراجعه به یافتههاى درونى خویش، پى مىبریم که مشابهت تام به تنهایى قادر نیست ما را به چیزى منتقل کند؛ بلکه لازم است توجه فاعل شناسا به صورت ذهنى، و مشابهت آن با امر محسوس، معطوف باشد؛ چون در اینجا، براى نفس، سه حالت متصوّر است: یا هیچ توجهى به این صورت ذهنى ندارد، یا به این صورت ذهنى توجه دارد؛ در صورت دوم، یا توجه نفس به صورت ذهنى استقلالى است یا آلى. با مراجعه به یافته ذهنى خود، پى مىبریم که در دو صورت نخست، از این صورت ذهنى، به چیزى منتقل نمىشویم؛ امّا، با توجه آلى به صورت ذهنى (یا توجه به صورت ذهنى از آن جهت که به گل محمدى شباهت تام دارد)، به این موضوع منتقل مىشویم که حاکىِ مذکور مىتواند امرى (محکى) را در خارج نشان دهد. بر این اساس، اولین مرتبه از مراتب فعلیتِ حکایت تحقّق مىپذیرد و، با توجه نفس به صورت ذهنى «گل محمدى»، به محکى تصوّرى آن منتقل مىشود. تا این مرتبه از فرایند حکایت، مىتوان ارکان حکایت را عبارت دانست از
الف) حاکى یا صورت ذهنى (حالت ایجاد شده در نفس)؛
ب) محکى یا امر محسوس (اگرچه محکى، تصوّرى است)؛
ج) مشابهت تام بین حاکى و محکى؛
د) توجه آلى نفس به صورت ذهنى (شرط فاعل شناسا)
آیا تحقّق شرط فاعل شناسا، و صرف توجه آلى به مشابهت بین صورت ذهنى و گل محمدى، مىتواند ما را از صورت ذهنى به محکى واقعى منتقل کند؟ پاسخ این پرسش را نیز با دقت در یافته درونى خویش مىیابیم: صرف تصوّر گل محمدى، نمىتواند ما را به محکى تام برساند؛ بلکه این امر با شرایط دیگرى تحقّق مىپذیرد. توضیح آنکه حقیقتِ حکایتْ صرفِ نشان دادن، یا همان نمایشگرى نیست؛ بلکه فرایندى حاصل از زمینهسازىِ مجموعهاى از ابزار و شرایط است، ابزار و شرایطى که مقدّمات انتقال ذهن از صورت ذهنى به ماوراى آن را فراهم مىآورند. در واقع، رهاورد حکایت ـ همانا ـ إخبار صادقانه از محکى مىباشد. بنابراین، اگر قرار باشد که صورت ذهنى «گل محمدى» از محکىِ تام خود یا یکى از ویژگىهاى آن حکایت کند و از واقعیتى خبر دهد، علاوه بر توجه فاعل شناسا، چارهاى نیست جز اینکه آن صورت ذهنى در قالب قضیهاى بگنجد؛ چون با تصوّر حسّى، فقط به محکى تصوّرى مىرسیم و حال آنکه ما درصددیم به محکى تام برسیم. به بیان دیگر، تصوّر «گل محمدى» ما را از وجود گل محمدى یا یکى از ویژگىهاى آن باخبر نمىسازد؛ بلکه لازم است که صورت حسّى «گل محمدى» در قالب قضیه «گل محمدى وجود دارد»، یا قضیه «گل محمدى خوشبوست» قرار بگیرد تا زمینه إخبار صادقانه از واقعیت «گل محمدى» یا یکى از ویژگىهاى آن فراهم شود. از اینرو، براى پى بردن به اصل وجود گل محمدى یا یکى از ویژگىهاى آن، چارهاى نیست جز اینکه جمله و قضیهاى شکل بگیرد که از اصل وجود یا ویژگىهاى آن خبر دهد
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:47 صبح
مقاله احداث دیوارهای حائل با استفاده از مصالح ژئوسنتتیک و کاربرد مصالح ژئوگرید در معماری و شهرسازی تحت فایل ورد (word) دارای 35 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله احداث دیوارهای حائل با استفاده از مصالح ژئوسنتتیک و کاربرد مصالح ژئوگرید در معماری و شهرسازی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله احداث دیوارهای حائل با استفاده از مصالح ژئوسنتتیک و کاربرد مصالح ژئوگرید در معماری و شهرسازی تحت فایل ورد (word)
مقدمه
2 خاک مسلح
1-2) تعاریف عمومی در خاک مسلح
1-2-1-2) تقسیم بندی ژئوتکستایل ها
1-1-2-1-2) زهکشی های ژئوتکستایلی
2-1-2-1-2) فیلترهای ژئوتکستایلی
3-1-2-1-2) جداسازی ژئوتکستایلی
4-1-2-1-2) تسلیح کننده های ژئوتکستایلی
1-3 روش های اجرای دیوارهای حائل خاک مسلح
1-1-3 دیوار حائل خاک مسلح به کمک تسمه های فولادی
2-1-3 . دیوارهای حائل خاکی مسلح با استفاده از ژئوتکستایلها
3-1-3 . دیوارهای حائل خاک مسلح با مصالح ژئوگریدی
1-3-1-3 اجزای تشکیل دهنده دیوار حائل خاک مسلح ژئوگریدی
1-1-3-1-3 . توده خاکی مسلح
2-1-3-1-3 ژئوگرید (المان مسلح کننده)
1-2-1-3-1-3 . تقسیم بندی ژئوگریدها
1-1-2-1-3-1-3 ژئوگریدهای تک محوری و دو محوری
2-1-2-1-3-1-3 ژئوگرید بر اسا نحوه تولید و مواد تشکیل دهنده
1-2-1-2-1-3-1-3 تقسیم بندی ژئوگریدها براساس مواد تشکیل دهنده
1-1-2-1-2-1-3-1-3 پلی پروپیلن (PP)
2-1-2-1-2-1-3-1-3 پلی اتیلن (PE)
3-1-2-1-2-1-3-1-3 پلی استر (PEI)
4-1-2-1-2-1-3-1-3 P.V.A و Aramid
2-2-1-2-1-3-1-3 تقسیم بندی ژئوگریدها براساس نحوه تولید
1-2-2-1-2-1-3-1-3 ژئوگریدهای بافته شده
2-2-2-1-2-1-3-1-3 ژئوگریدهای تزریقی
3-2-2-1-2-1-3-1-3 ژئوگریدهای اتصالی
2-2-1-3-1-3 کاربردهای عمومی ژئوگریدها در معماری و شهرسازی
3-2-1-3-1-3 مشخصات فنی ژئوگریدها
3-1-3-1-3 بلوک های بتنی (المانهای نما)
1-3-1-3-1-3 انواع نمای دیوارهای خاک مسلح
4-1-3-1-3 مصالح زهکشی
5-1-3-1-3 انواع اتصال بلوکها به همدیگر و ژئوگرید
1-5-1-3-1-3 اتصال اصطکاکی
2-5-1-3-1-3 اتصال مکانیکی- اصطکاکی
3-5-1-3-1-3 اتصال مکانیکی key connection
منابع فارسی :
مقدمه
خاک به عنوان مصالحی که معمولاً براحتی در دسترس پروژه های ساختمانی قرار دارد همواره مورد توجه مهندسین عمران و معماری بوده و همیشه به فکر یافتن راه حل هایی برای استفاده حداکثر از این مصالح بوده اند
در حالت کلی خاک فقط المانی است فشاری . لذا هیچ گونه مقاومت کششی ندارد و در مقابل برش با توجه به مشخصات مکانیکی نظیر چسبندگی (C) و زاویه اصطکاک داخلی (Q) دارای مقاومت محدود می باشد لذا مهندسین به دنبال راهکارهایی برای برطرف کردن نقاط ضعف مصالح خاکی یعنی مقاومت برشی و کششی آن هستند
یکی از راهکارهای افزایش مقاومت برشی توده های خاکی استفاده از روش های پایدار سازی مکانیکی نظیر استفاده از مصالح ژئوسنتتیک (ژئوتکستایل ، ژئوگرید و ;) می باشد . پایداری سازی مکانیکی علاوه بر اینکه در افزایش ظرفیت باربری بستر فنداسیون ها کاربرد داد یکی از بهترین روش ها برای افزایش ظرفیت های برشی و کششی توده های خاکی و استفاده از این توده ها جهت احداث دیوار حائل به منظور پایدارسازی ترانشه ها و یا ایجاد خاکریزهای مرتفع و دارای شیب دیواره تند به حساب می آید . نوع پایداری در این سیستم از نوع مکانیکی (MSE) بوده و نوع المان های مکانیکی از نوع تسمه های فلزی در ابتدا (1960) و ژئوسنتتیک هااز سال (1980) می باشد . در این سیستم شیب خاک مسلح تا زاویه 70 درجه شیب دیوارهای حائل خاک مسلح از 70 تا 90 درجه قابل اجرا می باشند علاوه بر سازه های گفته شده در ساخت کوله های باربر خاک مسلح نیز کارایی دارند
2 خاک مسلح
استفاده ار خاک مسلح[1] در طراحی شالوده ها و سازه های حائل خاک روشی است که در سال های اخیر متداول شده است . خاک مسلح عبارت است از مسلح کردن خاک بوسیله عناصر کششی نظیر میلگرد ، تسمه فولادی و یا ژئوتکستایل[2] . ایده اولیه خاک مسلح جدید نیست و قدمت آن به عهد باستان می رسد . لیکن مفهوم خطی این ایده توسط یک مهندس فرانسوی بنام ویدال[3] بنا نهاده شد در این ایده از تسمه های فولادی به عنوان عناصر مسلح کننده استفاده شده است . از زمان شروع کارهای ویدال دیوارهای حائل متعددی با استفاده از نظریه خاک مسلح در گوشه و کنار دنیا ساخته شده است
اثرات سودمند خاک مسلح ناشی از دو پدیده زیر می باشد
A : افزایش مقاومت کششی خاک
B : مقاومت برشی بوجود آمده به علت اصطکاک موجود در سطح تماس خاک و مصالح مسلح کننده
از این نظر خاک مسلح بسیار شبیه به بتن مسلح است در حال حاضر اکثر طرح های خاک مسلح فقط با مصالح دانه ای بازهکشی آزاد[4] انجام می شوند . در نتیجه از اثر بوجود آمدن آب حفره ای در خاکهای چسبنده که باعث کاهش مقاومت برشی خاک می شود اجتناب شود
1-2) تعاریف عمومی در خاک مسلح
1-1-2) تسمه های فولادی : در اکثر موارد برای مسلح کردن خاک از تسمه های فولادی گالوانیزه استفاده می شود . البته فولاد گالوانیزه تحت تأثیر خوردگی قرار دارد .سرعت خورندگی بستگی به عوامل مختلف محیطی دارد . سرعت متوسط خورندگی تسمه های فولادی گالوانیزه را بین 0025 میلیمتر تا 005 میلیمتر در سال پیش بینی می کنیم . بنابراین در طراحی تسمه های فولادی باید اضافه ضخامتی برای جبران خوردگی منظور گردد
در مورد مصالحی مثل فایبرگلاس قبل از اینکه به عنوان مصالح مسلح کننده خاک مورد استفاده قرار گیرند باید تحقیقات بیشتری انجام شود
2-1-2) ژئوتکستایل : ژئوتکستایل از انواع ژئوسنتتیک می باشد . در تعریف کلی ، ژئوسنتتیک ها منسوجات یا ورقه های ساخته شده از الیاف نفتی هستند که خاصیت اصلی آنها فساد ناپذیر بودن در مقابل عوامل خورنده درون خاک می باشد . لذا از این نظر کاربردهای فراوانی در مهندسی خاک و بهبود کیفیت خواص گوناگون خاک دارند
ژئوسنتتیک انواع گوناگونی نظیر ژئوتکستایل ، ژئومهبران ، ژئوگرید ، ژئونت ، ژئومت ، ژئوکمپوزیت و بیومیت دارد که بر حسب خاصیت هر یک از آنها کاربردهای مختلفی دارند . در میان آنها ژئوتکستایلها کاربردهایی در مسلح کردن خاک دارند . اگر بخواهیم ژئوتکستایل را تحت الفظی ترجمه کنیم معنای پارچه زمین را می دهد
ژئوتکستایل ها پارچه های عموماً نفوذپذیری می باشند که از الیاف مصنوعی بدست آمده از مشتقات نفت نظیر پلی استر ، پلی اتیلن ، پلی پروپیلن و بعضی مواقع از فایبرگلاس ساخته می شوند . ساخت این منسوجات از مواد طبیعی بعلت فساد پذیر بودن آنها امکان پذیر نیست . ژئوتکستایلها می توانند بصورت بافته شده[5] و یا بافته نشده[6] باشند
ژئوتکستایل های بافته شده می توانند همانند پارچه ، از بافته شدن دوسری نخ موازی عمود برهم و یا همانند کاموا بافی از در هم فرو رفتن حلقه های نخ ، ساخته شوند . در ژئوتکستایل های بافته نشده ، الیاف به صورت اتفاقی در کنار هم قرار گرفته و به کمک مواد شیمیایی ، حرارت و یا به صورت مکانیکی با یکدیگر یکپارچه می شوند . گفته شد ژئوتکستایل ها عموماً از الیاف نفوذپذیر ساخته می شوند تا در حین ایجاد خواص کششی و افزایش برش در خاک در خاصیت زهکشی خاک مسلح نیز شرکت داشته باشد . در عین حال برخی از ژئوتکستایل ها نفوذناپذیر می باشند . هم چنین در برخی از ژئوسنتتیک ها نظیر ژئوممبران صد درصد نفوذناپذیر می باشند و به همین جهت کاربرد اصلی آنها در نفوذناپذیر ساختن خاک است اما همه ژئوسنتتیک ها این خاصیت و این کاربرد را ندارند
1-2-1-2) تقسیم بندی ژئوتکستایل ها
ژئوتکستایلها را در چهار بُعد مختلف در مهندسی عمران و معماری به کار می گیرند
زهکشی
فیلتر
جداسازی
تسلیح
1-1-2-1-2) زهکشی های ژئوتکستایلی
آب زیرزمینی به راحتی بر روی ژئوتکستایل جریان پیدا می کند و به سمت نقاط خروجی هدایت می شود این به علت خاصیت نفوذپذیری ژئوتکستایل می باشد
2-1-2-1-2) فیلترهای ژئوتکستایلی
در صورتی که یک لایه ژئوتکستایل نفوذپذیر بین دو لایه خاک دانه ای درشت و ریز قرار داده شود زهکشی براحتی از لایه ریز به لایه درشت انجام شده و از نفوذ دانه های ریز به لایه درشت جلوگیری می شود
3-1-2-1-2) جداسازی ژئوتکستایلی
با استفاده از ژئوتکستایل می توان لایه های مختلف خاک را از هم جدا کرد . به عنوان مثال در احداث شاهراهها بستر رسی را می توان به کمک ژئوتکستایل از زیر اساسی شنی جدا کرد
4-1-2-1-2) تسلیح کننده های ژئوتکستایلی
مقاومت کششی ژئوتکستایل باعث افزایش باربری زمین می شود
3 دیوار حائل خاک مسلح : در این بخش به روش های مختلف اجرای دیوارهای حائل خاک مسلح می پردازیم . در پروژه مزبور دیوارهای حائل خاک مسلح از شیب 70 درجه تا 90 درجه به اجرا گذاشته می شود
1-3 روش های اجرای دیوارهای حائل خاک مسلح
در این پروژه به سه نوع از روش ها اشاره ای می کنیم
الف. دیوارهای حائل خاک مسلح به کمک تسمه های فولادی
ب. دیوارهای حائل خاک مسلح با ژئوتکستایل
ج. دیوارهای حائل خاک مسلح با مصالح ژئوگرید
1-1-3 دیوار حائل خاک مسلح به کمک تسمه های فولادی
[1] Rein forced Earth
[2] geotextile
[3] Vidal
[4] Free-draining granular soil
[5] woven
[6] Unwoven
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:46 صبح
مقاله نقش وجودى انسان در معرفت بشرى؛ مطالعه اى تطبیقى در آراى ملّاصدرا و مارتین هیدگر تحت فایل ورد (word) دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله نقش وجودى انسان در معرفت بشرى؛ مطالعه اى تطبیقى در آراى ملّاصدرا و مارتین هیدگر تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله نقش وجودى انسان در معرفت بشرى؛ مطالعه اى تطبیقى در آراى ملّاصدرا و مارتین هیدگر تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدّمه
الگوى سنّتى سوژهـ ابژه و نقص این الگو در تبیین ساختار وجودى انسان و رابطه آن با عالم
نسبت پیشین انسان با وجود و تبیین معرفت در پرتو این نسبت در اندیشه هیدگر
رابطه ماقبل معرفتى انسان با حقیقت وجود در اندیشه ملّاصدرا
دیدگاه ملّاصدرا و هیدگر درباره نقش وجودى انسان در معرفت بشرى
نتیجهگیرى
•• منابع
پىنوشتها
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله نقش وجودى انسان در معرفت بشرى؛ مطالعه اى تطبیقى در آراى ملّاصدرا و مارتین هیدگر تحت فایل ورد (word)
ـ ابنسینا، الشفاء، النفس، تحقیق حسن حسنزاده آملى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1375
ـ شیخ اشراق، مجموعه مصنّفات، مقدّمه و تصحیح هانرى کربن، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1380
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، داراحیاءالتراث العربى، ط. الخامسه، 1999م
ـ ـــــ ، الشواهدالربوبیه فى المناهجالسلوکیه، تحقیق، تعلیقات و مقدّمه سید جلالالدین آشتیانى، بیروت، المرکز الجامعى للنشر، ط. الثانیه، 1360
ـ ـــــ ، المشاعر، مقدّمه و ترجمه فرانسوى از هانرى کربن، تهران، کتابخانه طهورى، 1342
ـ والتر، بیمل، بررسى روشنگرانه اندیشههاى مارتین هیدگر، ترجمه بیژن عبدالکریمى، تهران، سروش، 1381
- Heidegger, Martin, Being and Time, Tr. by John Macquarrie & Edward Robinson, GreatBritatin, Basil Blackwell,
- Heidegger, Martin, Kant and the Problem of Metaphysics, Tr. by James Churchill, Bloomington,Indiana University Press, Second Printing,
- Heidegger, Martin, “Letter on Humanism”, in: Basic Writings, Tr. by David Farrell Krell,London, Routledge,
- Heidegger, Martin, Nitzsche, Tr. by David Farell Krell, New York, Harper and Row,
- Heidegger, Martin, “On the Essence of Truth”, in: Pathmarks, Tr. John Sallis, New York,Cambridge University Press,
- Heidegger, Martin, Phenomenological Interpretation of Kant’s Critique of Pure Reason, Tr. By Parviz Emad and Kenneth Maly, Bloomington, Indiana University Press,
- Inwood, Michael, A Heidegger Dictionary, USA, Blackwell,
- Kant, Immanuel, Critique of Pure Reason, Tr from German to English by Norman Kemp Smith, first & second Edition (A, B), London, MacMillan Press,
- Lafont Christins, “Hermeneutics”, in: A Companion to Heidegger, ed. by Hubert L. Dreyfus And Mark A. Wrathall, Oxford, Blackwell,
- Pattison, George, The Later Heideggr, London, Routledge,
چکیده
در کلّ سنّت متافیزیک، چه در دنیاى غرب و چه در جهان اسلام، با دو تفسیر عمده از نقش وجودى انسان در عمل «معرفت» مواجه مىشویم: 1) تفسیرى که بر پایه آن، انسان صرفا نقشى منفعل دارد و همچون لوح سفید یا آیینهاى است که صور یا نقوشِ اشیا در وجود وى، یا مرتبه خاصّى از وجود وى (به نام «ذهن») مرتسم مىشوند؛ 2) تبیینى که (اولین بار به وسیله کانت ارائه شد) در آن انسان فعّالانه در عمل معرفت وارد شده و نقشى سازنده به عهده دارد. در هر دو تبیین یادشده وجود انسان به منزله حجابى است که مانع از ظهور اشیاء فىنفسه مىشود؛ در نتیجه امکان وصول به اشیاء فىنفسه در معرفت بشرى به مسئله و مشکلى چالشبرانگیز تبدیل مىشود تا جایى که در فلسفه کانت اصولاً وصول به اشیاء فىنفسه غیرممکن مىنماید
از نظر هیدگر و ملّاصدرا، نقش انسان در عمل معرفت صرفا نوعى آشکارسازى است که در پرتو آن، شىء آنگونه که هست خویشتن را ظاهر مىسازد. انسان چیزى از خود بر اعیان تحمیل نمىکند؛ او به دلیل ساختار و نحوه خاصّ وجودى خود، اجازه مىدهد که اشیا آنگونه که هستند خویشتن را بنمایانند
کلیدواژهها: معرفت، ساختار وجودى انسان، آشکارسازى، شىء فىنفسه، هیدگر، ملّاصدرا
مقدّمه
بررسى نقش وجودى انسان در معرفت بشرى امرى بسیار جدّى است. اصولاً پرسش ازاینکه در معرفت به اشیاى خارجى، بین انسان و اشیا، چه نسبتى برقرار مىشود (و نقشانسان در این نسبت چیست) سؤالى است که ارائه هرگونه تبیینى از معرفت ـ در درجهاول ـ وابسته به پاسخ آن است. در سنّت متافیزیک غرب، تا پیش از ظهور پدیدارشناسى،براى تبیین رابطه انسان با عالم در عمل معرفت، از الگوى رایجى استفاده مىشد: الگوىسنّتى سوژه ـ ابژه. بر پایه این الگو، که مبتنى بر تحلیل رایج از ساختار وجودى انسان وارتباط وى با عالم است، عالم اولین بار از طریق معرفت و به واسطه آن بر انسان گشودهمىشود و انسان پیش از آن هیچ نسبتى با عالم ندارد. در این تبیین ـ به ناچار ـ انسان بهسوژه، و اشیا به ابژههاى صرف تقلیل مىیابد و شکافى عمیق بین این دو ایجاد مىشود.به نظر هیدگر، پیشینه استفاده از الگوى یادشده در تبیین رابطه انسان با عالم به سرتاسرسنّت دیرپاى متافیزیک غرب بازمىگردد؛ از اینرو، وى تاریخ متافیزیک از افلاطون تانیچه را تاریخ پیدایش و گسترش سوبژکتیویسم مىداند
از نظر هیدگر، متافیزیک غربى ـ که اصولاً بر مفهوم جوهر مبتنى است ـ انسان را بهعنوان جوهرى در کنار سایر جواهر مورد مطالعه قرار مىدهد؛ البته جوهرى که داراىنوعى تمایز ذاتى با جواهر دیگر است (آن تمایز ذاتى همان اندیشه یا لوگوس است). هیدگر معتقد است: این نگاه به انسان، و تبیین وجودى وى با استفاده از مقوله جوهر،بدفهمىاى است که در کلّ سنّت فلسفى غرب به چشم مىخورد.1 این نگاهِ غلط دردوره جدید و در فلسفه دکارت به اوج خود مىرسد؛ زیرا دکارت بین انسان به عنوانجوهر اندیشنده، و عالم به عنوان جوهر داراى امتداد، تمایزى ذاتى و شکافى عمیقایجاد کرد. از اینرو، هیدگر انسان دکارتى را انسان بىعالم مىداند
همین امر در فلسفه اسلامى نیز مشاهده مىشود: فیلسوفان اسلامىِ دوران پیش از ملّاصدرا، با اصل قرار دادن رابطه معرفتى، هریک به نحوى گرفتار شکاف بین انسان وعالم شدهاند. ابنسینا اندیشه را اصلىترین صفت نفس انسانى دانست؛ او با انتساباندیشه به ذات نفس،3 گرفتار تمایز بین نفس و بدن شد که این تمایز در نهایت منجر بهگسست وجودى انسان از عالم مىشود. از اینرو، در فلسفه ابنسینا، معرفت انسان بهموجوداتْ به معرفت حصولى و باواسطه تقلیل مىیابد. ابنسینا براى گذر از این ثنویت وارائه تبیین تازهاى از رابطه بین نفس و بدن تلاش بسیارى کرد، امّا این مهم در فلسفه وىبه طور کامل تحقّق نیافت. فلسفه اشراق نیز با تمایز عمیقتر دیگرى مواجه است: تمایزبین جوهر غاسق و جواهر نورانى. در فلسفه اشراق، «نفس» جوهرى نورانى شمردهمىشود و به دلیل همین نورانیت، مدرک ذات خویش است؛4 از اینرو، نفسْ هیچنسبت ذاتى با اشیا و با موجودات مادّى به عنوان جواهر غاسق و ظلمانى ندارد و تنهامىتواند به صور مثالى آنها معرفت داشته باشد (زیرا آنچه ظلمانى است به هیچ وجهنمىتواند متعلّق علم واقع شود). در نتیجه، شکاف بین انسان و عالم مادّى در فلسفهاشراق، جدّىتر به نظر مىرسد
نتیجه ضرورى چنین تفسیرى از ساختار وجودى انسان، انکار هرگونه دسترسىمستقیم به اشیا در عمل معرفت است؛ زیرا انسانى که ذاتا نسبتى با اشیا ندارد، فقط بایداز طریق صورت یا مثال یا ایدهاى از اشیا با آنها ارتباط برقرار کند. بر این اساس، معرفتبشرى ـ به ناچار ـ صورتى است که از شىء نزد عقل یا نفس حاضر مىشود. با این تبیین،نقش وجودى انسان در عمل معرفت، نقش همان لوح یا آیینهاى را به خاطر مىآورد کهصور اشیا در آن مرتسم مىشود و از آنجا که این صور ذاتا متمایز از حقایق عینى وخارجى مىباشند، این سؤال پیش مىآید که چه نسبتى بین این صور و حقایق عینىبرقرار است؟
در فلسفه کانت، ما با شکل پیچیدهترى از نحوه تعامل انسان با عالم، در عمل معرفت، روبهرو هستیم. هیدگر معتقد است: کانت نیز در فلسفه خود، گرفتارسوبژکتیویسم است؛ زیرا در فلسفه وى، رابطه معرفتى هنوز اصل و بنیان هرگونه رابطهانسان با عالم مىباشد. به اعتقاد هیدگر، اعتبار قضایاى تألیفى پیشینى در فلسفه کانتنشان از نزدیک شدن وى به نوعى رابطه ماقبل معرفتى بین انسان و عالم دارد؛ امّا کانتدر فلسفه خود، هرگز نتوانست ریشههاى چنین ارتباطى را به روشنى تبیین نماید. آنچهما در فلسفه کانت با آن مواجه مىشویم، صور و قالبهاى پیشینى است که اعیان، درعمل معرفت، در این صور و قالبها ریخته، و بر انسان عرضه مىشوند. در حقیقت، درفلسفه کانت، قواى معرفتى انسان، به صورت کاملاً منفعل عمل نمىکنند و خود واجدنوعى فعالیت مىباشند، فعالیتى که تعیّنبخش و قوامدهنده معرفت بشرى است. براساس این تبیین، اعیان یا اشیاى فىنفسه به هیچ وجه در عمل معرفت قابل وصولنیستند و معرفت بشرى همواره در حدّ معرفت پدیدارى باقى مىماند
همانطور که مشاهده مىشود، در هر دو تبیین یادشده که مبتنى بر فهمسوبژکتیویستى از ساختار وجودى انسان است، وجود انسانى در عمل معرفت به عنوانحجابى ظاهر مىشود که مانع از وصول به اعیان یا اشیاى فىنفسه مىباشد. امّا با ظهورپدیدارشناسى، بخصوص در فلسفه هیدگر، ما با تبیین جدیدى از نقش انسان در عملمعرفت مواجه مىشویم؛ تبیینى که بر پایه آن، ساختار وجودى انسان نه تنها مانعى براىوصول به اشیاى فىنفسه نخواهد بود، بلکه اشیاى فىنفسه فقط به واسطه ساختاروجودى انسان آشکار مىشوند. از نظر نگارندگان مقاله حاضر، شکل دیگرى از اینتبیین را در فلسفه ملّاصدرا مىتوان جستوجو کرد؛ چراکه از دیدگاه ملّاصدرا نیز وجودانسان در عمل معرفت چیزى فراتر از لوح سفید یا آیینهاى است که صور اشیا در آنمرتسم شود. نقش وجود انسان در عمل معرفت، همانا، آشکارسازى و پردهگشایىاست
الگوى سنّتى سوژهـ ابژه و نقص این الگو در تبیین ساختار وجودى انسان و رابطه آن با عالم
همانگونه که اشاره شد، ما در کلّ تاریخ متافیزیکْ در تفسیر رابطه انسان با عالم بهاشتباهى بزرگ دچار شدهایم که آن، استفاده از مقولات برگرفته از عالم اعیان براى فهمو تبیین ساختار وجودى انسان مىباشد. بر اساس این تبیین، انسان جوهرى در کنار سایرجواهر است؛ جوهرى که تنها در صفت ذاتى خود، یعنى همان اندیشه و تفکر، از دیگرموجودات متمایز است. از نظر هیدگر، دلیل این امر ـ همانا ـ استفاده نادرست از الگوىسنّتى سوژه ـ ابژه در تبیین رابطه انسان با عالم است.5 خود این اشتباه ریشه در اشتباهدیگرى دارد که آن، اصل قرار دادن رابطه معرفتى است که بر اساس آن، عالم اولین بار ازطریق معرفت و در عمل معرفتْ بر انسان گشوده مىشود. بنابراین، جایگاه انسان بهعامل یا فاعل شناسا یا همان سوژه تقلیل مىیابد و اشیا نیز جایگاهى فراتر از متعلّقمعرفت یا همان ابژه نمىیابند. نتیجه ضرورى چنین رویکردى غفلت از وجود به مثابهبنیان تمامى ظهورات است؛ زیرا وجود به هیچ وجه، در حصار تفکر چارچوبهساز وابژهگر، فراچنگ نمىآید. به عقیده هیدگر، وجود نه ابژه است و نه سوژه، بلکه بنیانغایى این دو به شمار مىرود
بدین ترتیب، از نظر هیدگر، الگوى سنّتى سوژه ـ ابژه به علّت غفلت از ساختاروجودى انسان و نقش آن در تعامل و ارتباط با عالم از ارائه تبیین درستى از این ارتباطناتوان است؛ چراکه به عقیده وى، به هیچ وجه نمىتوان انسان را جوهر اندیشندهتوصیف کرد و از این توصیف خرسند بود. انسان فراتر از جوهر اندیشنده است و اصولاًفهم مبتنى بر مقوله جوهر از انسانْ فهمى نابسنده و منحرفکننده مىباشد. به بیان دیگر،استفاده از مقولاتى که از عالم اشیا یا ابژهها اخذ شدهاند، در تبیین و تفسیر ساختاروجودى انسان، اقدامى نابجاست. در نتیجه، از نظر وى، الگوى سنّتى سوژه ـ ابژه (که در فهم انسان یا همان سوژه، از همان مقولاتى استفاده مىکند که به حوزه ابژه مربوطاست)، به فهم درستى از انسان و تجربههاى وى از عالم نمىانجامد
از نظر هیدگر، انسان به لحاظ وجودى تفاوت بنیادینى با سایر موجودات دارد،تفاوتى که سوبژکتیویسم از درک آن عاجز است: انسان نسبت خاصّى با «وجود» دارد کههیچ موجود دیگرى واجد آن نیست.6 امّا، چنین فهمى از حقیقت انسان درگرو تبیینماقبل معرفتى و حتى ماقبل وجودشناختى از ساختار وجودى انسان است، ضمن آنکهسوبژکتیویسم به دلیل اصل قرار دادن رابطه معرفتىْ از درک ساحت ماقبل معرفتى عاجزمىباشد؛ از اینرو، هرگز نمىتواند به درک این نسبت و رابطه پیشین انسان با وجود نائل آید
در فلسفه ملّاصدرا نیز به شکل دیگرى بر این معنا تأکید مىشود: انسان تفاوت مهمىبا سایر موجودات دارد، تفاوتى که تنها در پرتو فهم ساختار وجودى انسان مىتوان بداننائل شد. بنابراین، ملّاصدرا نیز تعریف انسان به جوهر اندیشنده را تعریفى نابسندهمىداند. از نظر او، هرگونه تلاش براى دستیابى به فهم ماهوى از حقیقت انسانْ بىثمرخواهد بود؛ چراکه انسان به علّت ذوشئون و ذومراتب بودن، مانند خود وجود، در تفکرماهوى فراچنگ نمىآید. انسان به دلیل نسبت خاصّى که با خود وجود دارد، همواره ازحدود هر تبیین ماهوى فراتر مىرود. و هر تبیین ماهوى فقط مىتواند نمایانگر مرتبه یاشأنى از شئونات انسان باشد؛ همچنانکه در باب وجود نیز دقیقا موضوع به همینصورت است. بر این اساس، تبیین ماهوى از حقیقت وجود نیز در فلسفه ملّاصدراامکانپذیر نیست. در بخشى از کتاب اسفار، در باب این ویژگى انسان، چنین آمده است
همانا نفس انسانى داراى مقام معلومى در هویّت نیست و براى او درجه معیّنى دروجود، مانند سایر موجودات طبیعى، نفسانى، و عقلانى (که هریک داراى مقاممعلومى هستند)، وجود ندارد؛ بلکه نفس انسانى داراى مقامات و درجات متفاوتىاست که براى او نشئات سابق و لاحقى است. براى او، در هر مقام و عالمى،صورت دیگرى است
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:46 صبح
مقاله سیستم عامل تحت فایل ورد (word) دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله سیستم عامل تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله سیستم عامل تحت فایل ورد (word)
مقدمه
پیکر بندی سیستم عامل
مدیریت حافظه در UNIX و SOLARIS
سیستم صفحه بندی ساختمان داده ها
جایگزینی صفحه
تخصیص دهنده حافظه هسته
مدیریت پرونده در یونیکس
گره های شاخص
تخصیص پرونده
راهکارهای همزمانی در یونیکس
لوله ها
پیامها
حافظه مشترک
راهنماها
علائم
اولیه های هنگام سازی نخ در SOLARIS
قفل انحصار متقابل
راهنماها
مدیریت فرایند در UNIX SVR4
شرح فرایند
کنترل فرایند
خلاصه
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله سیستم عامل تحت فایل ورد (word)
1- سیستم عامل استالینگ
2- گود هارت، ب، و کوکس، شرحی بر باغ سحر آمیز، از سیستم عامل یونیکس 5 نسخه 4 1994
مقدمه
کوچک زیباست . این اساس یونیکس است. برای درک مفهوم این جمله باید سیستم عاملهای نسل سوم را ( که یونیکس نیز از آنهاست) به یاد آورید . سیستم های دایناسورواری بودند که برای انجام همه کار طراحی شده بودند . سیستم عامل ماشینهای IBM 360 نمونه خوبی در این مقوله است. سیستم عاملی که توان شبیه سازی تقریبا تمامی سیستم های عرضه شده تا قبل از خود را داشت و فهرست اشکالات آن یک دفتر به قطر دفتر راهنمای تلفن را تشکیل می داد! ساختارهای اطلاعاتی غول آسا سیستم های ذخیره سازی پرونده بسیار پیچیده زبانهای برنامه نویسیی چون پی ال وان و کوبول که کاربران را تنها در یک سو جهت می داد و در کل دیکتارتوری IBM که هر استفاده کننده ای را در شبکه ایغول آسا اسیر می کرد. تیم های برنامه نوسی IBM که چون خدایان غیر قابل دسترسی بودند و همه جا با احترام درباره آنها صحبت می شد. چیزی که هیچ کس حتی جرات فکر کردن درباره آن را نمی کرد اصلاح در کاری بود که IBM و دیگر پیروان آن عرضه می کردند. دورانی که یک برنامه نوسی حرفه ای سیستم، مدت زمان درازی را فقط برای یادگیری سیستم عامل صرف می کرد و با احساس شرم اشکالات سیستم عامل را اگر از کم هوشی خود نمی دانست به IBM اطلاع می داد. چه بسیار برنامه های بزرگ تجاری که دوباره نویسی می شدند، زیرا سیست معامل امکان اتصال برنامههای دیگر را به آنها نمی داد
به هر حال یونیکس وارد بازار شد. سیستم عاملی که همه چیز در آن به هم شبیه بود، نحوه چاپ روی چاپگر نوشتن روی صفحه پایانی ویا ذخیره اطلاعات در پرونده ها همه و همه به یک صورت انجام می پذیرفت. و از همه مهمتر لیست برنامه سیستم عامل را در هر کتابخانه ای می شد پیدا کرد. برنام های یونیکس به راحتی می توانند ورودی و خروجی خود را به برنامه های دیگر بدهند و بدین صورت هیچگاه نیازی به برنامه های غول آسا پیدا نمی شود. هر سیستمی هر چقدر هم پیچیده باشد می تواند از مجموعه از برنامه های کوچک به وجود آید که ورودی و خروجی خود را به یکدیگر متصل نموده اند
برای به دست آوردن دیدی کلی از یونیکس، شناخت عوامل زیر ضروری است
1- پیکر بندی سیستم عامل: هسته مرکزی سیستم عامل یونیکس جز کوچکی از آن را تشکیل می دهد ولی ای جز از اهمیت اساسی برخوردار استکه رابط کاربر و سیستم عامل می باشد و در شکل 1 مشهود است
این ساختار کلی شبیه به ساختار PC-DOS است. Kernal یا هسته مرکزی در آنجا از دو پرونده IBMBIO.sys و IBMDOS.sys تشکیل می شود و پیوست پرونده ای به نام command.com است. تفاوت در ویژگیهای هسته مرکزی و قدرت بسیار بیشتر پوسته های یونیکس است. اولا هر سیستم یونیکس دارای چند پوسته است که کاربر می تواند هر کدام را که بخواهد انتخاب کند. (پوسته استاندارد، پوسته محدود، پوسته تصویری، پوسته C، پوسته UUCP) هر کدام از این پوسته ها قابلیت های متفاوتی دارند
یونیکس ار روش انتقال به دورن، و انتقال به بیرون نیز استفاده می کند. در این روش اگر حجم پرونده در حال اجرا بیش از ظرفیت حافظه ماشین باشد . مقداری از محتویات حافظه به دیسک سخت منتقل می شود و حافظه را در اختیار پرونده درحال اجرا قرار می دهد . پس از اتمام پرونده یا پایان نوبت آن محتویات منتقل شده دوباره به حافظه باز می گردند. این روش به یونیکس اجازه می دهد پرونده هایی بزرگتر از حجم حافظه اصلی سیستم را در آن واحد اجرارکند
یونیکس برای برقراری ارتباط بین عملیات مختلف سیستم روشهای بسیار جالبی را در اختیار کاربران قرار می دهد. استفاده از حافظه به اشتراک گذارده شده، خط لوله ها کنترل کنندههای خط و انتقال پیام از روشهایی هستند که دو یا چند برنامه درحال اجرا می توانند با هم ارتباط برقرار کنند
مدیریت حافظه در UNIX و SOLARIS
از آنجا که قرار است یونیکس مستقل از ماشین باشد، طرح مدیریت حافظه از سیستمی به سیستم دیگر فرق می کند. گونه های اولیه یونیکس به طور ساده از بخش بندی پویا و بدون هیچ طرح حافظه مجازی استفاده می کردند. پیاده سازیهای کنونی، از جمله SVR4 و solaris 2x از حافظه مجازی صفحه بندی شده سود می برند
در svr4 و solaris در واقع دو طرح مدیریت حافظه مجزا وجود دارد. سیستم صفحه بندی حافظه مجازی را ارائه می کند. قابلیتی که می تواند قاب صفحه های حافظه اصلی را به فرایندها و همچنین میانگین های بلوک دیسک تخصیص دهد اگر چه این طرح مدیریت حافظه مجازی برای فرایندهای کاربرد و ورودی / خروجی دیسک موثر است ولی برای مدیریت تخصیص حافظه به هسته سیستم عامل چندان مناسب نیست. برای این از تخصیص دهنده حافظه هسته استفاده می شود. این دو راهکار را به نوبت بررسی می کنیم
سیستم صفحه بندی
کلمات کلیدی :