ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:48 صبح
مقاله مروری بر تعریف و جایگاه زیرساختهای معرفت بشری محسوسات و وجدانیات تحت فایل ورد (word) دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله مروری بر تعریف و جایگاه زیرساختهای معرفت بشری محسوسات و وجدانیات تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله مروری بر تعریف و جایگاه زیرساختهای معرفت بشری محسوسات و وجدانیات تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدمه
تعریف محسوسات یا مشاهدات
حواس باطنی و انواع آن
نتیجهگیری
پیامدها
پینوشتها
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله مروری بر تعریف و جایگاه زیرساختهای معرفت بشری محسوسات و وجدانیات تحت فایل ورد (word)
ـ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، (تهران، مطبعه الحیدری، 1377 هـ.ق) ج 1؛
ـ ــــــ، البرهان من الشفا؛
ـ ــــــ، تبصره و دو رساله دیگر در منطق، (تهران، دانشگاه تهران، 1337)؛
ـ ــــــ، النفس من کتاب الشفا، تحقیق حسن حسنزاده، (قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1375)؛
ـ الساوی، ابن سهلان، البصائر النصریه، (بیروت، دارالفکر، 1993م)؛
ـ بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، تصحیح استاد مرتضی مطهری، (تهران، دانشگاه تهران، 1349)؛
ـ رازی، فخرالدین محمد، المباحث المشرقیه، (تهران، مکتبه الأسدی، 1969م)، ج 2؛
ـ ــــــ، لباب الأشارات و التنبیهات، تحقیق احمد الحجازی السقا، (قاهره، مکتبه الکلیات الازهریه، 1986م)؛
ـ رازی، قطبالدین، شرح المطالع، قطب الدین الرازی (قم، کتبی نجفی، بی تا)؛
ـ سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تعلیق حسن حسنزاده آملی، (قم، ناب، 1380)، چ چهارم، ج اول؛
ـ سهروردی، شهابالدین یحیی، حکمه الأشراق، در مجموعه مصنفات شیخ اشراق (تهران، پژوهشگاه، 1382) ج 2؛
ـ ـــــــ، منطق التلویحات، تحقیق علی اکبر فیاض، (تهران، دانشگاه تهران، 1334)؛
ـ شهرزوری، شمسالدین محمد، شرح حکمه الأشراق، تصحیح حسین ضیائی تربتی، (تهران، پژوهشگاه، 1372)؛
ـ شیرازی، قطبالدین، دره التاج، (تهران، حکمت، 1369)، چ سوم؛
ـ ـــــــ، شرح حکمه الأشراق، (قم، بیدار، بی تا)؛
ـ صدر، محمدباقر، الاسس المنطقیه للاستقراء، بیروت، دارالتعارف، 1397 هـ .ق، الطبعه الثانیه؛
ـ صدرالمتألهین، الحکمه المتعالیه الاسفار الأربعه العقلیه، (تهران، دارالمعارف الاسلامیه، 1383هـ.ق)، ج 8؛
ـ طباطبایی، سیدمحمدحسین، رسائل سبعه البرهان، (قم، بنیاد علامه طباطبایی و;، 1362)؛
ـ ــــــ، نهایه الحکمه؛
ـ طوسی، نصیرالدین، منطق التجرید، فی الجوهر النضید، العلامه العلی، تحقیق محسن بیدارفر، (قم، بیدار، الثانیه، 1381)؛
ـ علامه الحلی، القواعد الجلیه فی شرح الرساله الشسیه، تحقیق فارس حسون، (قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1412 هـ.ق)؛
ـ غزالی، ابوحامد محمد، المستصفی من علم الأصول، تحقیق محمد سلیمان الأشقر، (بیروت، مؤسسه الرساله، 1997م)؛
ـ ــــــ، محک النظر، تحقیق رفیق العجم، (بیروت، دارالفکر، 1994)؛
ـ ــــــ، معیار العلم فی فن المنطق، تحقیق علی بوملحم، (بیروت، الهلال، 1993م)؛
ـ مصباح، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج 1؛
ـ ــــــ، تعلیقه علی نهایه الحکمه، (قم، در راه حق، 1405 هـ.ق)؛
ـ مظفر، محمدرضا، المنطق، (قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1423 هـ.ق)؛
ـ یزدی، ملاعبدالله، الحاشیه علی تهذیب المنطق، (قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1363)
چکیده
وجدانیات که معمولاًًً قسمی از محسوسات یا مشاهدات به شمار آمدهاند، در معرفتشناسی نقشی اساسی دارند. در باب محسوسات و وجدانیات، مباحث بسیاری میتوان طرح کرد. این نوشتار صرفاً به تعریف محسوسات و وجدانیات و جایگاه وجدانیات در برابر محسوسات میپردازد. در تاریخ منطق و فلسفه، برای محسوسات و وجدانیات تعریف رایجی میتوان یافت. این تعریف، به رغم شهرت آن، با مشکلات بسیاری روبه روست. محقق طوسی تعریف دیگری ارائه کرده است. تعریف وی نیز مدافعانی دارد، و شماری از متفکران آن را از وی اقتباس کردهاند. باید اذعان داشت که این تعریف پارهای از مشکلات را مرتفع میسازد، اما خود نیازمند اصلاح است
به نظر میرسد منشأ لزوم تجدید نظر در هر دو تعریف این است که علم انسان به احوال، قوا، و انفعالات نفسانی خود، همچون علم او به ذات و افعالش، حضوری است. از این روی، از منظر ما گزارههای وجدانی یا وجدانیات صرفاً گزارههاییاند که از علوم حضوری حکایت میکنند. اما محسوسات گزارههایی هستند که عقل از راه حواسی ظاهری یا باطنی، نظیر حس مشترک، واهمه و متصرفه، بر مفاد آنها صحه میگذارد. بر این اساس، از آنجا که میان محسوسات و وجدانیات تمایزی اساسی وجود دارد، وجدانیات را باید از محسوسات جدا ساخت و قسیم آنها قرار داد. وجدانیات گزارههایی واقعاً بدیهی بوده، و فراتر از محسوساتاند، و بلکه معتبرترین معرفتهای حصولی به شمار میآیند
کلیدواژهها
محسوسات ظاهری، محسوسات باطنی، وجدانیات، گزارههای حاکی از علوم حضوری، حواس باطنی
مقدمه
یکی از مهمترین زیرساختها و پایههای معرفت بشری، محسوسات یا مشاهداتاند که معمولاً وجدانیات را زیرمجموعه آنها قرار میدهند. متفکران مسلمان، عمدتاً در آثار منطقی خود، محسوسات یا مشاهدات را گزارههایی بدیهی، بینیاز از استدلال و یقینی دانستهاند. از منظر آنان، اینگونه گزارهها اعتباری همچون فطریات و اولیات دارند و مفید یقین و معرفت یقینیاند. در باب مشاهدات یا محسوسات مباحث بسیاری میتوان طرح کرد که برخی از مهمترین آنها از این قرارند
1 تعریف محسوسات یا مشاهدات؛
2 جایگاه وجدانیات در برابر محسوسات؛
3 بدیهی یا نظری بودن محسوسات؛
4 یقینی بودن و یقینآوری محسوسات؛
5 مبدأ برهان و استدلال قرار گرفتن محسوسات؛
6 معیار صدق محسوسات
در این نوشتار میکوشیم تا مسئله اول، یعنی تعریف محسوسات یا مشاهدات، و نیز مسئله دوم، یعنی جایگاه وجدانیات در قبال آنها را بررسی کنیم؛ زیرا معمولاً به این دو مسئله کمتر توجه شده است؛ حال آنکه بررسی آنها، به دلیل نقش مهم وجدانیات و محسوسات در معرفتشناسی، تلاش ویژه و مستقلی میطلبد. اکنون به بررسی و تحقیق درباره این مسائل میپردازیم. ابتدا از اولین مسسئله، یعنی تعریف محسوسات یا مشاهدات، آغاز میکنیم
تعریف محسوسات یا مشاهدات
محسوسات گزارههایی هستند که عقل به کمک حس درباره مفاد آنها داوری میکند. از آنجا که حواس بر دو گونه ظاهری وباطنی تقسیم میشوند، گزارههای محسوس نیز بر دو قسماند: محسوسات ظاهری و محسوسات باطنی. اگر مفاد گزارههای محسوس، محصول حسی ظاهری باشد، نظیر گزاره «این آب سرد است»، «این آتش میسوزاند» و «این میوه شیرین است»،1 گزارهها «حسیات» یا «محسوسات ظاهری» خوانده میشوند. اما اگر مفاد آنها از راه حواس باطنی معلوم گردد مانند «میترسم» و «درد میکشم» و «شادمان هستم»، وجدانیات نامیده میشوند. محقق طوسی (597ـ 672 هـ.ق) محسوسات را چنین توضیح داده است
المحسوسات اما الظاهره کالعلم بان الشمس مضیئه او الباطنه کالعلم بانّ لنا فکره
علامه حلی (647ـ726 هـ.ق) در شرح عبارت فوق چنین نگاشته است
; هی قضایا یحکم بها العقل بواسطه الاحساس، اما بواسطه الحسّ الظاهر، کالعلم بانّ الشمس مضیئه و أنّ النار حاره، فانه لولا الاحساس لم یحکم العقل بمثل هذه القضایا; و اما بواسطه الحسّ الباطن و تسمّی «الوجدانیات»، کالعلم بانّ لنا فکره و انّ لنا خوفاً و ألماً و لذهً و سروراً
علامه حلی در شرح خود بر رساله شمسیه نیز محسوسات را همچون شرح منطق تجرید تعریف کرده است؛ چنان که کاتبی قزوینی (600ـ675 هـ.ق) نیز در رساله شمسیه از محسوسات چنین تعریفی به دست داده است.4 به هر روی، به نظر میرسد بیان مرحوم مظفر در تعریف محسوسات برگرفته از عبارت علامه حلی در جوهرالنضید باشد؛ هرچند تفاوت اندکی میان تعبیرهای آن دو به چشم میخورد
از عبارات استاد مصباح در تعلیقه بر نهایه الحکمه برمیآید که ایشان نیز چنین تفسیری را درباره گزارههای حسی یا محسوسات پذیرفته است
الحکم باتحاد الموضوع و المحمول قد لایحتاج إلا الی تصوّر الطرفین فیکون بدیهیاً اولیاً; و قد یحتاج الحکم إلی استخدام الحواس الظاهره فتسمی القضیه محسوسه أو إلی الحواس الباطنه فتسمّی وجدانیه;
حاصل عبارت فوق این است که اگر عقل با کمک حواس ظاهری، نظیر بینایی و شنوایی، به مفاد قضیهای حکم کند، آن قضیه «محسوس» نامیده میشود، و اگر عقلْ حواس باطنی را برای حکم و تصدیق قضیهای به کار گیرد، آن را «وجدانی» میخوانند
چنین تفسیری را میتوان به سهروردی (549ـ587 هـ.ق) در حکمه الأشراق نسبت داد؛ آنجا که میگوید: «أو یکون مشاهداً بقواک الظاهره او الباطنه کالمحسوسات مثل ان الشمس مضیئه أو کعلمک بانّ لک شهوهً و غضباً.»7 گرچه قطبالدین شیرازی (634ـ710 هـ.ق) در شرح خود بر حکمه الأشراق کلام او را به گونه دیگری شرح داده،8 شمسالدین محمد شهرزوری (؟ ـ687 هـ.ق)، شارح دیگر سهروردی، کلام او را به گونهای که گذشت تفسیر کرده است.9 شیخ اشراق در منطقالتلویحات نیز چنین تعریفی برای وجدانیات ارائه میدهد
افزون بر محققان نام برده، مولی عبدالله یزدی (؟ ـ981 هـ.ق) در حاشیه خود بر تهذیبالمنطق تفتازانی،11 و نیز قطبالدین رازی (694ـ766 هـ.ق) در شرح خود بر مطالع،12 ابن سهلان ساوی (؟ ـ450 هـ.ق) در بصائر13 و تبصره،14 بهمینار (؟ ـ458 هـ.ق) در التحصیل،15 ابوحامد محمد غزالی (450ـ505 هـ.ق) در محکالنظر،16 المستصفی17 و نیز معیار العلم،18 و فخر رازی (544ـ606هـ.ق) در لُباب الاشارات19 و بالأخره آیتالله شهیدمحمدباقر صدر در الأسس المنطقیه للاستقراء،20 و علامه طباطبایی در برهان،21 چنین تعریفی را برای وجدانیات ارائه دادهاند. البته برخی از محققان یاد شده، مانند غزالی، محسوسات باطنی را قسیم محسوسات ظاهری دانسته و هر یک را جداگانه تعریف کردهاند
بدینسان، با نگاهی گذرا به آثار منطقدانان مسلمان، محققان بسیاری را مییابیم که محسوسات و وجدانیات را اینگونه تعریف کردهاند، و بلکه میتوان چنین سلوک فکریای را از عصر حاضر تا علامه حلی و محقق طوسی، از عصر آنان تا زمان شیخ اشراق و بهمینار، و از عصر بهمینار، احتمالاً، تا عصر ابنسینا در اشارات دنبال کرد. بدین ترتیب، میتوان گفت تعریف مزبور در تاریخ اندیشه متفکران مسلمان ریشه و تاریخچهای کهن دارد. از این روی، محققان بسیاری بر این تعریف اتفاق نظر دارند. بر اساس این تعریف، گزارههایی نظیر «میترسم»، «درد میکشم»، «شاد هستم»، «لذت میبرم» و «ناراحت هستم» گزارههایی هستند که با حواس باطنی درک میشوند؛ چنانکه گزارههایی نظیر «این میوه شیرین است» و «این آتش گرم است» گزارههایی هستند که با حواس ظاهری درک میشوند. اما این تعریف با مشکلی اساسی روبهروست. از یک سوی، گزارههایی را که نمونههای محسوسات باطنی یا وجدانیات تلقی شدهاند با کدام یک از حواس باطنی درک میکنیم؟ و از سوی دیگر، گزارههای مزبور، از منظر متأخران، نمونههایی از گزارههای حاکی از علوم حضوری انسان به شمار میآیند، و در علوم حضوری، نفس آدمی معلوم را بدون قوه یا ابزار و صرفاً با ذات خود مییابد. بر این اساس چگونه میتوان این گونه گزارهها را از وجدانیات و محسوسات باطنی به شمار آورد، در حالی که بر اساس این تعریف، وجدانیات یا محسوسات باطنی، گزارههایی هستند که از راه حواس باطنی ادراک میشوند
برای پاسخ به این پرسشها، لازم است در حواس باطنی و انواع گوناگون آن نظری گذرا بیفکنیم
حواس باطنی و انواع آن
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:48 صبح
مقاله علّیت؛ معقول اول یا ثانی؟ تحت فایل ورد (word) دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله علّیت؛ معقول اول یا ثانی؟ تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله علّیت؛ معقول اول یا ثانی؟ تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدّمه
تعریف «علّیت»
تعریف «معقول اول و ثانی»
تفاوت محل عروض و محل اتصاف
معقول ثانی و قاعده «فرعیت»
محل انتزاع معقولات فلسفی
تدقیق در معقول اول بودن وجود
تدقیق در معقول اول بودن ماهیت
… منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله علّیت؛ معقول اول یا ثانی؟ تحت فایل ورد (word)
ـ ابراهیمی دینانی، غلامحسین، وجود رابط و مستقل در فلسفه اسلامی، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1362
ـ حلّی، حسنبن یوسف، الجوهرالنضید فی شرح منطقالتجرید، قم، بیدار، 1381
ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، نهایهالحکمه، قم، جامعه مدرسین، 1376
ـ فنائی اشکوری، محمّد، معقول ثانی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1375
ـ فیّاضی، غلامرضا، تعلیقات نهایهالحکمه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1378
ـ ـــــ ، میزگرد «اصالت وجود و اعتباریت ماهیت»، 10 بهمن 1383، www.korsi.ir
ـ مصباح، محمّدتقی، آموزش فلسفه، چ سوم، تهران، نشر شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1382
ـ ـــــ ، تعلیقه علی نهایهالحکمه، قم، در راه حق، 1363
ـ مطهّری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، تهران، صدرا، 1372
ـ ـــــ ، شرح مبسوط منظومه، تهران، حکمت، 1366
ـ ـــــ ، شرح منظومه، تهران، حکمت، 1360
ـ ملّاصدرا، الحکمهالمتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، قم، طلیعه نور، 1383
ـ ـــــ ، الرسائل، قم، مصطفوی، بیتا
ـ ـــــ ، الشواهدالربوبیه، تصحیح سید جلالالدین آشتیانی، چ سوم، قم، بوستان کتاب، 1382
چکیده
علّیت و معلولیت صفات حقیقهای هستند که در مقولات فکری، بسیار مهم و مبنایی تلقّی میگردند؛ چنانکه جستوجو و تفتیش زوایای آن تأسیس نظریاتی همچون «تشکیک در وجود» را به دنبال داشته است و در فلسفه ملّاصدرا نقش محوری دارد. بنابراین، شناخت تحلیلی، دقیق و برخاسته از متن واقع و تمییز بالذاتها و بالعرضها و بالتبعها از یکدیگر در این بحث، به گونهای شگرف در نتایج به دست آمده تأثیر میگذارد
یکی از عناوینی که در حیطه برخورد نیروی مدرک با واقع پدید آمده و شکل گرفته، «اوّلیت و ثانویت در معقولیت» است. این مقاله با الهام از سخنان صدرالمتألّهین، در پیجویی برای اثبات معقول اول بودن معنای وجود و به تبع آن، معنای علّیت و معلولیت برآمده، هرچند این طرح پیشنهادی مخالف رأی معروف در این باب است. نویسنده با هدف ارائه تصویری تحلیلی از ماهیت علّیت و معلولیت، به مباحثی همچون تعریف، بررسی تأثیر نظریه «اصالت وجود» بر اوّلیت معنایی علّیت و معلولیت و بررسی جایگاه علیت و معلولیت در موقعیت حکایتگری ذهنی پرداخته و نظرات مطرح توسط صاحبنظران در باب معقول اول و ثانی را پیجویی کرده است
کلید واژهها: معقول اول، معقول ثانی، عینیت وجود و ماهیت، مفاهیم فلسفی، مفاهیم منطقی، مفاهیم ماهوی
مقدّمه
اولین ـ اوّلیت رتبی ـ علمی که در تماس مستقیم با واقع، سعی دارد آنچه را در متن واقع است موشکافی کند، علم «فلسفه» است. این علم در صدد شناخت اولینهای تحقق در خارج بوده و به تبع آن، در پی شناخت عوارض آن است. تاریخی که بر فلسفه غربی و شرقی گذشته ـ با همه فراز و نشیب آن ـ در پی جستوجوی یک نکته اساسی است و آن اینکه «واقعیت چیست؟» و «اصل در تحقق چیست؟» این سؤال رکن این علم است؛ چرا که دیگر مباحث، ذاتاً تابع این اصل هستند
اطلاع مختصر از سیر فلسفه صدرایی گواه آن است که اصل در تحقق، «وجود» است و ماهیت به تبع وجود، «موجود حقیقی» است245 و «علّیت» به عنوان یکی از صفات کلیدی در میدان تحقق موجودات، در فلسفه ملّاصدرا، امری وجودی و صفت بالذات وجود است، نه ماهیت.246 آغاز تصور علّیت از درون انسان شروع میشود. او مییابد که در درون خود، بین نفس و اراده ـ به عنوان یکی از حالات عارض بر نفس ـ «ارتباط» وجود دارد؛ ارتباطی که از نوع کنش و دخالت امری در تحقق امری دیگر است. استاد شهید مطهّری میفرماید
هر علم حصولی مسبوق به علم حضوری است، و تا ذهن نمونه واقعیت شیء را نیابد، نمیتواند تصوری از آن بسازد، خواه آن نمونه را داخل ذات نفس بیابد و یا از راه حواس خارجی بدان نایل شود. نمونه علت و معلول را ذهن ابتدا در داخل نفس یافته و از آن تصوری ساخته و سپس موارد آن تصور را بسط و گسترش داده است. همچنانکه سابقاً گفته شد، نفس، هم خود را مییابد و هم آثار و افعال خود را ـ از قبیل اندیشهها و افکار ـ و این یافتن به گونه حضوری است، نه حصولی؛ یعنی نفس با واقعیت خود، عین واقعیت آنها را مییابد و چون معلولیت عین واقعیت و وجود این آثار است، پس ادراک این آثار عین ادراک معلولیت آنهاست. به عبارت دیگر، نفس به علم حضوری، هم خود را مییابد و هم آثار و افعال خود را و این آثار و افعال را متعلّقالوجود به خود مییابد و این نحو درک کردن عین ادراک معلولیت است
تعریف «علّیت»
ملّاصدرا در تعریف «علت» میگوید
العله لها مفهومان: احدهما هو الشیء الذی یحصل من وجوده وجود شیء آخر و من عدمه عدم شیء آخر؛ و ثانیهما هو ما یتوقف علیه وجود الشیء، فیمتنع بعدمه ولا یجب بوجوده
«علت» دو مفهوم دارد: یکی اینکه چیزی است که از وجود او وجود معلول، و از نبود او نبود معلول واقعیت مییابد. و معنای دوم اینکه چیزی است که وجود معلول، متوقّف بر آن است. پس با نبود او، معلول ممتنعالوجود است و البته با وجود آن علت، تحقق معلول الزامی نیست. ایشان در ادامه سخن، بیان میکند که معنای دوم اعم از معنای اول است؛ چرا که شامل علت تامّه و ناقصه ـ هر دو ـ میگردد و البته مشی خود وی در کتاب بر همان معنای دوم است. تعاریف بزرگان فلسفه نیز در حدّ غالب، به هر دو مفهوم اشاره میکند
لازم به ذکر است که قید «ولا یجب بوجوده» در تعریف دوم ملّاصدرا مانع شمول مورد انتظار وی است و از اینرو، همانگونه که تعریف اول مختص علت تامّه است، تعریف دوم نیز به علت ناقصه اختصاص یافته، مگر اینکه نسخه صحیح «ولو لم یجب بوجوده» باشد که در این صورت، اعم از علت تامّه و ناقصه میگردد
به هر حال، به تعبیر رساتر، «علّیت» همان حیث نقش داشتن است که به همین دلیل، به اندازه دخالت خود، غنیکننده و برطرفکننده احتیاج معلول است و معلول صرفاً پذیرایی شونده توسط علت است
از این نکته، دو نتیجه به دست میآید
الف. حیثیت علت و حیثیت معلول دو حیث و دو معنای متفاوت است و معرفی هر کدام توسط دیگری نادرست است
ب. محل انتزاع معنای علّیت ذات علت است و محل اخذ معنای معلولیت، ذات معلول. بنابراین
1 آنچه در برخی کتب هنگام تبیین «اصل علّیت» ذکر شده، مبنی بر اینکه «اصل علّیت عبارت است از: قضیهای که دلالت بر نیازمندی معلول به علت دارد»250 سهو قلم است، بلکه مبیّن مفهوم مزبور، اصل معلولیت است و مفاد اصل علّیت، رسانایی و غنابخشی
2 همچنین منتزع بودن معنای علّیت از ذات معلول سخن صوابی به نظر نمیرسد؛251 چرا که معنای علّیت از ذات علت اخذ میشود و معلولیت است که از ذات معلول اخذ میگردد
در باب تعریف معانی وجدانی، یک نکته قابل تأمّل است و آن اینکه مفهوم «علّیت» مفهومی بدیهی است؛ چرا که هر مفهومی که در فهم آن به وجدان محکی نیاز باشد مفهومی بدیهی است و البته پر واضح است که نیاز داشتن به «وجدان محکی» غیر از نیاز به «فکر» است که ملاک نظریت است، و همین یکی از جهات بداهت مفهوم وجود نیز هست
تعریف «معقول اول و ثانی»
برای شروع سخن در اینباره، ابتدا باید به ملاک اوّلی و ثانوی بودن معقولات مراجعه نمود. صدرالمتألّهین صفات را به سه قسم منقسم میداند
1 معقول اول: صفاتی که هم وجود خارجی دارند و هم وجود ذهنی؛ مثل بیاض و همه صفات ماهوی
2 معقول ثانی: صفاتی که تنها وجود عینی آنها، وصف بودن آنها برای موجود ذهنی ـ بما هو ذهنی ـ است؛ مثل نوعیت برای مفهوم انسان
3 معقول ثانی فلسفی: صفاتی که هنگام حضور در حمل و قضیه، ابراز اتصاف و عینیت خارجی مینمایند، اما مصداق و ما بازای خارجی ندارند
تفاوت محل عروض و محل اتصاف
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:48 صبح
مقاله حکایت ذاتى در بوته نقد تحت فایل ورد (word) دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله حکایت ذاتى در بوته نقد تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله حکایت ذاتى در بوته نقد تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدّمه
تاریخچه مبحث «حکایت»
اهمیت و ضرورت مسئله
تحریر محلّ نزاع
نقد دیدگاه حکایت ذاتى
نقد نخست: ارائه تفسیرى عرفى از حکایت (اشکال مبنایى)
نقد دوم: نادیده گرفتن نقش توجه فاعل شناسا (اشکال بنایى)
نقد سوم: وجدان، مستند حکایت شأنى
نقد چهارم:
نقد پنجم: عدم توجیه حکایت قضایاى ممتنعه بنابر نظریه حکایت ذاتى
نقد ششم: نقد نقض نخست (تقسیم علم به تصوّر و تصدیق)
نقد هفتم: نقد نقض سوم (ترکیب تصوّرات)
نتیجه گیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله حکایت ذاتى در بوته نقد تحت فایل ورد (word)
ـ ابنسینا، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، الکتاب، 1403ق
ـ ـــــ ، منطقالمشرقیین، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1405ق
ـ برهان مهریزى، مهدى و مجتبى مصباح، «ماهیت حکایت از دیدگاه استاد مصباح»، معرفت فلسفى، ش 23، بهار 1388، ص 11ـ50
ـ رازى، فخرالدین، شرح مطالعالانوار فى المنطق، قم، کتبى نجفى، بىتا
ـ رازى، قطبالدین، شرح رسالهالشمسیه القزوینى (الکاتبى)، قم، رضى، 1363
ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح منظومه، تعلیقه حسن حسنزاده آملى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1380
ـ سهروردى شهابالدین (شیخ اشراق)، مجموعه مصنّفات، قم، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1397ق
ـ شهرزورى، شمسالدین محمّد، شرح حکمهالاشراق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1372
ـ شیرازى، قطبالدین، شرح حکمهالاشراق، چاپ افست
ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، اساسالاقتباس، تهران، دانشگاه تهران، 1361
ـ ـــــ ، الجوهرالنضید، قم، بیدار، 1362
ـ فارابى، ابونصر، المنطقیات، تحقیق محمّدتقى دانشپژوه، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1408ق
ـ فیاضى، غلامرضا، درآمدى بر معرفتشناسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1386
ـ مصباح، محمّدتقى، آموزش فلسفه، چ هشتم، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1377
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، چ پنجم، قم، صدرا، 1380
ـ یزدى، عبداللّهبن شهابالدین، الحاشیه على تهذیبالمنطق، قم، جامعه مدرسین، 1405ق
ـ ـــــ ، الحاشیه على تهذیبالمنطق، حاشیه محمد على، قم، جامعه مدرسین، 1405ق
چکیده
معرفتشناسان مسلمان سه دیدگاه درباره «حکایت» مطرح کردهاند. دیدگاه مشهور این است که «حکایت» ذاتى باب برهان براى صور ذهنى است و این صور بالفعل ماوراى خود را نشان مىدهند. استاد فیّاضى «حکایت» را ذاتى باب ایساغوجى براى علم حصولى مىداند و بر این باور است که حاکى «نفس فاعل شناسا» به شمار مىرود و صور ذهنى، وجودهاى ذهنى محکى مىباشند. استاد مصباح اعتقاد دارند که «حکایت» انتقال ذهن به طور طبیعى از صور ذهنى به محکى است که در برخى مراتب، حکایت صور ذهنى شأنى و بالقوّه است و تنها در مرتبه تصدیق صادق است که «حکایت» به فعلیت مىرسد
عمده اختلافى که بین این سه دیدگاه وجود دارد به نوع تحلیل بازمىگردد. در این نوشتار، با تحلیلى که از «حکایت» ارائه شده است، به نقد دیدگاه مشهور و استاد فیّاضى پرداخته، و از برخى نقدهاى بنایى، همچون غفلت از نقش توجه فاعل شناسا در فرایند حکایت، سخن گفتهایم
کلیدواژهها: حکایت ذاتى، حکایت شأنى، تحلیل عرفى، تحلیل فلسفى، توجه، فاعل شناسا، مراتب علم
مقدّمه
از آنجا که قلمرو شناخت حضورى، محدود است، عمده راه شناخت و کشف مجهولات را در علوم حصولى و جنبه حکایتگرى آن باید جستوجو کرد. در این میان، مشهور فلاسفه و منطقدانان اسلامى بر این باورند1 که «صور ذهنى» بالفعل، و به صورت ذاتى، از ماوراى خود حکایت مىکنند؛ این گروه حکایتگرى صور ذهنى را امرى بدیهى تلقّى کردهاند. دیدگاه استاد فیّاضى در ذاتى بودن حکایت بالفعلِ مفاهیم با دیدگاه مشهور یکسان است؛ با این تفاوت که مشهورْ حاکى را «صورت ذهنى» مىگیرند و مراد خود از «ذاتى» در حکایت مفاهیم را «ذاتى باب برهان» مىدانند؛ امّا استاد فیّاضى بر این باور است که حاکى «نفس فاعل شناسا» مىباشد و مراد از «ذاتى»، «ذاتى باب ایساغوجى» است
در این نوشتار، با تحلیل یافتههاى درونى خویش، به تفسیر دقیق «حکایت» پرداخته، و دیدگاه مشهور و دیدگاه استاد فیّاضى را مورد نقد و بررسى قرار مىدهیم
تاریخچه مبحث «حکایت»
طرح موضوع «حکایت» را مىتوان به فلاسفه پیش از سقراط همچون آلکمایون نسبت داد؛ امّا در بین فلاسفه اسلامى، نخستین فیلسوفى که به صورت تلویحى به این موضوع پرداخته، کندى است. البته، عموم فلاسفه و منطقدانان در بحث «انواع دلالت» یا «حقیقت علم» و «وجود ذهنى»2 به دلالت صور ذهنى از ماوراى خود اشاره کردهاند
اهمیت و ضرورت مسئله
پرواضح است که اساس «علوم حصولى» همان صور ذهنى یا مفاهیم مىباشد که نقش واسطه را بین فاعل شناسا و متعلّق شناخت، ایفا مىکنند. آنچه موجب شده است تا صورتهاى ذهنى نقش اساسى را در شناخت حقایق ایفا کنند، جنبه حکایتگرى آنهاست. بنابراین، بحث از «حکایت» به منزله بحثى فرعى به شمار مىرود؛ امّا نقشى اساسى در فرایند شناخت دارد. از اینرو، مبنایى بودن مسئله «حکایت» (و تأثیر آن در شناخت واقع) ضرورت و اهمیت مسئله تحقیق حاضر را روشن مىسازد
تحریر محلّ نزاع
نکته مهمى که در هر نوشتار باید به آن توجه شود، به دست دادن موضوع و محلّ بحث و به قول معروف «تقریر محلّ نزاع» است. در بحث «حکایت»، دو موضوع محل نزاع است: 1) ذاتى بودن حکایت مفاهیم؛ 2) بالفعل بودن حکایت مفاهیم
پیش از این، در مقالهاى به نام «ماهیت حکایت»3 گفته شده است که مراد مشهور از ذاتى در حکایت مفاهیم، «ذاتى باب برهان» است. استاد فیّاضى بر این باور است که مراد از ذاتى، ذاتى باب ایساغوجى مىباشد. همچنین، مطابق با دیدگاه استاد مصباح نیز حکایت به نوعى ذاتى است؛ توضیح آنکه صور ذهنى مىتوانند به طور طبیعى، و بدون هیچگونه اعتبار و قراردادى، فاعل شناسا را به محکى منتقل کنند و این ویژگى خاصّ صور ذهنى است. در واقع، امکان و قابلیت حکایت، ذاتى باب برهان براى صور ذهنى است
بنابراین، نظر استاد مصباح با نظر مشهور متفاوت است: مشهورْ حکایت صور ذهنى را ذاتى باب برهان مىدانند؛ امّا استاد مصباح امکان حکایت و قابلیت انتقال را ذاتى باب برهان براى صور ذهنى مىشمارند و نفس فاعل شناسا را حاکى مىدانند. با این بیان، تفاوت دیدگاه استاد مصباح با دیدگاه استاد فیّاضى نیز روشن مىشود؛ چراکه استاد مصباح امکان و قابلیت حکایت را ذاتى باب برهان براى مفاهیم مىدانند، در حالى که استاد فیّاضى خود حکایت را ذاتى باب ایساغوجى براى مفاهیم مىداند
موضوع مورد اختلاف دیگر بالفعل یا بالقوّه (شأنى) بودن حکایت مفاهیم است: نظر مشهور و نیز دیدگاه استاد فیّاضى آن است که حکایت مفاهیم از ماوراى خود بالفعل است و نیاز به هیچ شرطى ندارد، امّا استاد مصباح معتقدند که فعلیت حکایت تحت شرایطى تحقّق مىیابد؛ یعنى تا زمانى که فاعل شناسا به صورت ذهنى (از آن جهت که مشابه با محکى است) توجه آگاهانه نداشته باشد، در قالب قضیه قرار نگیرد، فاعل شناسا آن را تصدیق نکند و قضیه صادق نباشد، حکایت بالفعل یا حکایت تام تحقّق نمىیابد
البته با دقت در دو موضوع مطرح شده درباره حکایت مفاهیم، به این نکته پى مىبریم که لازمه ذاتى بودن حکایت براى صور ذهنى، بالفعل بودن حکایت است؛ چون اگر حکایت به هر نحوى ذاتى مفاهیم باشد، اعم از ذاتى باب برهان یا ایساغوجى، تخلّف از ذاتى محال است و مفاهیم بالفعل باید از محکى خود حکایت داشته باشند. امّا اگر امکان یا قابلیت حکایت را ذاتى مفاهیم بدانیم، ضرورتى ندارد که مفاهیمْ بالفعل حکایت داشته باشند، بلکه باید امکان و شأنیت حکایت را داشته باشند؛ از اینرو، تخلّف مفاهیم از امکان و شأنیت حکایتْ صحیح نیست. به عبارت دیگر، با دقت در دیدگاهها روشن مىشود که مشهور و استاد فیّاضى، خود حکایت را ذاتى براى مفاهیم مىدانند؛ امّا استاد مصباح، امکان و شأنیت حکایت را ذاتى براى مفاهیم مىدانند. در نتیجه، بنابه نظر مشهور و استاد فیّاضى، تخلّف مفهوم از حکایتگرى ـ که ذاتى آن مىباشد ـ محال است و حکایت مفاهیم باید بالفعل باشد؛ امّا بنا بر دیدگاه استاد مصباح، خود حکایت ذاتى مفاهیم نیست تا حکایت بالفعل باشد، بلکه امکان و شأنیت حکایتْ ذاتى صور ذهنى است. در این صورت، بالفعل بودن حکایت، ضرورتى ندارد و تخلّف از ذاتى مفاهیم نیست؛ در واقع، امکان و شأنیت حکایت، امرى مطابق با ذاتى بودن است
بنابراین، اگر بالفعل بودن حکایت مفاهیم نقد شود، این نقد در واقع به ذاتى بودن حکایت بازمىگردد؛ لازمه ذاتى بودن حکایت براى مفاهیم، بالفعل بودن حکایت است
نقد دیدگاه حکایت ذاتى
نقد نخست: ارائه تفسیرى عرفى از حکایت (اشکال مبنایى)
آنچه از کلام مشهور در تفسیر «حکایت» به دست مىآید این است که: حکایتْ نوعى دلالت است که فاعل شناسا بدون اعتبار و وضع واضعى، به صورت طبیعى، از دال (مفهوم) به مدلول (محکى) منتقل مىشود. به عبارت دیگر، انتقال طبیعى از وجود ذهنى به وجود خارجى یا ماورایىِ اشیا را حکایت مىگویند. همچنین، برداشت استاد فیّاضى از «حکایت» اینگونه است: حکایتْ حالتى است که در نفس فاعل شناسا پدیدار مىآید و ماوراى خود را بالفعل، و به صورت طبعى و ذاتى (بدون هیچ لحاظ و اعتبارى) نشان مىدهد و به محکى منتقل مىشود؛ اعم از اینکه ماورا محکىِ ذهنى ساختهشده در نفس یا محکىِ واقعى باشد
به نظر مىرسد، تعریف حکایت به «نوعى دلالت» یا نشان دادن، براساس معناى عرفى است و از تحلیل فلسفى فاصله دارد. توضیح آنکه دیدگاه حکایت ذاتى از این لحاظ با دیدگاه حکایت شأنى اشتراک دارد که حکایتْ نوعى انتقال به معناى دلالت و نشان دادن (نمایشگرى) است؛ امّا دو دیدگاه یادشده در تفسیر دقیق معناى نمایشگرى باهم اختلاف دارند. در اینجا براى روشن شدن ماهیت «حکایت»، باید حقیقت «دلالت» و «نشان دادن (نمایشگرى)» را معلوم کنیم. باید بدانیم که در چه زمانى و تحت چه شرایطى، صورت ذهنى یا نفس فاعل شناسا، دلالت بر ماوراى خود دارد یا آن را نشان مىدهد و به محکى منتقل مىکند؟
به نظر مىرسد، تحلیل فلسفىِ «دلالت کردن»، «نشان دادن» و «نمایشگرى» با تحلیل عرف از آنها متفاوت است. از نظر عرف، دلالت مفاهیم همچون دلالت تابلو، آیینه، کتاب یا نمایشگر رایانه است: کار نمایشگر رایانه نشان دادن و حکایت است (در واقع، نمایشگر وسیلهاى براى دلالت کردن و نشان دادن است)؛ امّا اینکه نمایشگر به چه کسى و به چه ترتیب نشان دهد، از عهده خود آن خارج است. براى مثال، نورى را در نظر بگیرید که از منبع نورى مىتابد؛ تابش نور کار آن منبع است، امّا چگونگى تابشْ ربطى به آن منبع ندارد. دیوار یا درخت، نقشى در تابیدن نور از آن منبع ندارند؛ به عبارت دیگر، تاباندن نور، ذاتى منبع نور است
مثال دیگرى که مىتوان براى تحلیل عرفى از حکایت ارائه کرد، این است که دلالت کردن و نشان دادن، مانند تیر انداختن است؛ عمل تیراندازى کار ذاتى هر تیرانداز به شمار مىرود، امّا اینکه به کجا انداخته مىشود و به چه کسى اصابت مىکند، نقشى در تیراندازى وى ندارد
با توجه به مثالهاى بیانشده، مىتوان چنین نتیجه گرفت: تحلیلى که عرف از حکایت مفاهیم دارد همانند منبع نور یا تیرانداز است: نمایشگرى و حکایتْ کار مفاهیم، و این عملْ ذاتى آنها شمرده مىشود؛ امّا اینکه مفاهیم به چه کسى نشان مىدهند و شخص را به چه چیزى منتقل مىکنند، ربطى به نمایشگرى مفاهیم ندارد و خارج از رسالت آنهاست. بنابراین، توجه فاعل شناسا، در نمایشگرى مفاهیم نقشى ندارد
چه بسا منشأ استناد نمایشگرى به مفاهیم و مقایسه نمایشگرى مفاهیم با تابش نور یا تیر انداختن به این جهت باشد که عرف، ابزار نمایش را حقیقتا نمایشدهنده مىپندارد؛ چنانکه کتاب، نوار، سىدى و حتى رایانه را که از ابزارهاى آموزش و انتقال اطلاعات هستند، آموزشدهنده و اطلاعاتدهنده مىداند و حال آنکه کتابْ علایم و نوشتههایى درجشده بر روى صفحه کاغذ است و نوار، چیزى است که با وارد شدن به ضبط صوت، امواجى صوتى را پخش مىکند. این خلط در رایانه نمود بیشترى دارد؛ چون انسان تصوّر مىکند که این دستگاه داراى حافظه، هوش مصنوعى و پردازشکننده اطلاعات است و حال آنکه رایانه وسیلهاى است که تصاویر و خطوطى را بر روى مانیتور یا صفحه کاغذ و مانند آن به انسان نشان مىدهد. در واقع، در همه این امور، فاعل شناساست که با توجه به این نوشتهها، تصاویر و خطوطْ به معانى آنها منتقل مىشود؛ در غیر اینصورت اگر فاعل شناسا توجهى به آنها نداشته باشد، هیچگونه انتقالى صورت نمىپذیرد. آیا خود خطوط در کتابها، پخش امواج صوتى، نمودار شدن تصاویر و اشکال یا حروف، بدون توجه فاعل شناسا، قادرند او را به چیزى منتقل کنند؟ آیا این ابزار، بدون توجه فاعل شناسا، بالفعل چیزى را نشان مىدهد؟
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:48 صبح
مقاله چگونه میتوانم روابط بین دانش آموزان را که همچون مدرسه ای نامرئی است مدیریت و کنترل نمایم تحت فایل ورد (word) دارای 33 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله چگونه میتوانم روابط بین دانش آموزان را که همچون مدرسه ای نامرئی است مدیریت و کنترل نمایم تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله چگونه میتوانم روابط بین دانش آموزان را که همچون مدرسه ای نامرئی است مدیریت و کنترل نمایم تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدمه
توصیف وضعیت موجود
بیان مسئله
تعریف واژگان :
یافته های علمی
نیاز های نامرئی یک نوجوان
منشاء اطلاعات در مدرسه نامرئی
ویژگیهای اعضای مدرسه نامرئی
عوامل موثر در شکل گیری اطلاعات در مدرسه نامرئی
روشهای مداخله در مدرسه نامرئی
تجزیه و تحلیل وتفسیر داده ها
ویژگیهای اعضای مدرسه نامرئی
ارائه راه حل
اصل توجه به کسب هویت نوجوان :
اصل توجه به نیازهای همه جانبه نوجوان :
اصل پرهیز از افراط و تفریط
انتخاب راه حل و اجرای راه حل :
پیشنهادات
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله چگونه میتوانم روابط بین دانش آموزان را که همچون مدرسه ای نامرئی است مدیریت و کنترل نمایم تحت فایل ورد (word)
کتاب مدرسه نامرئی نوشته دکتر علی اصغر احمدی
رفتارهای بهنجار و نابهنجار نوشته دکتر شکوه نوابی نژاد
کتاب روانشناسی رشد نوشته دکتر لطف آبادی
مجله رشد تکنولوژی – مقاله ویژگیها و خصایص ذاتی تربیت نوشته دکتر علی اکبر شعاری نژاد
مجله پیوند – اصول برقراری ارتباط با نوجوان نوشته دکتر احمد به پژوه
مجله پیوند –تائیر متقابل رفتار کودکان گروه همسن
سایتهای اینترنت –نوری مکس وآستان قدس و;
چکیده
آموزش و پرورش به عنوان نهادی با کارکردهای جامعه پذیری، فرهنگ پذیری، آموزش علوم و فنون با بهره گیری از مواریث دینی و فرهنگی درکنار یافتههای علمی اندیشمندان و صاحب نظران بیشترین مسئولیت را در قبال ایجاد مهارتها و توانمندیها، انتقال ارزشهای دینی و ملی بر عهده دارد. (قربانی, 1389) مدرسه همواره مهمترین وسیله انتقال ثروت از نسلی به نسل دیگر است. این معنا امروزه حتی بیشتر از زمانهای گذشته مصداق دارد چون خانواده به مثابه حامل سنت و تربیت ُ بر اثر توسعه زندگی اقتصادی جامعههای امروزی بسیار تضعیف شده. بدین ترتیب تداوم و سلامت جامعه انسانی اینک بیشتر از گذشته به مدرسه وابسته است. (موفقیان, 1380) مدرسه برای بیشتر انسانهایی که در سنین تعلیم و بعد از آن قرار دارند شناخته شده است و همه از و جود چنین نهادی در سراسر جهان آگاه هستند. اما آنچه که ما در این جا قصد تجزیه و تحلیل آن را داریم، مدرسه ای است درون مدارس رسمی، که آن را مدرسه نامرئی نامیدهایم. در این مدارس، تعلیم و تربیت جریان دارد و صورت میپذیرد، اما دارای ویژگیهای آشکار و بارزی نیست که بتوان آن را به سادگی تشخیص داد. در حقیقت، در مدارس نامرئی، فرزندان یک کشور از طریق ارتباط با یکدیگر اطلاعات دریافت میکنند و در جریان تعلیم و تربیت خاصی که به طور معمول برنامه ریزی و از پیش تعیین نشده است، قرار میگیرند. برای این که کارکرد این مدرسه را دقیق تر بررسی کنیم ُ آن را در قالب ارتباط اطلاعاتی بین عناصر موجود در مدرسه ُ یعنی دانش آموزان مورد بررسی قرار میدهیم. اما پیش از این اطلاعات ُ توصیفی کلی از این مدرسه به دست میدهیم: مدرسه نامرئی مدرسه ای درون مدارس رسمی ماست. (احمدی, 1379, ص. 5(
این مدرسه نقطه خاصی را برای تبادل اطلاعات در نظر نمیگیرد. این عمل گاهی در حیاط مدرسه، گاهی در راهرو و زمانی در کلاس صورت میگیرد. مطالبی که در این مدرسه ردوبدل میشود، چندان مقید به مطلب یا برنامه خاصی نیست. هرچیزی که در این مدرسه ردوبدل میشود به تجارب و وقایع روزمره دانشآموزان بستگی دارد. ممکن است تماشای یک فیلم در شب قبل موضوع بحث «مدرسه نامرئی» باشد و ممکن است (احمدی, 1379, ص. 6(با این توصیف به این نکته میپردازیم که چرا این مدرسه وجود دارد؟ واینکه چگونه میتوان مدرسه نامرئی را در حین تدریس جهت بهبود مدیریت کلاس بکار برد؟ با تاکید بر اینکه در مدرسه نامرئی تبادل اطلاعات تنها صورت نمیگیرد بلکه هم تشویق میکند و هم تنبیه میکند و هم عواطف دانش آموز را شکل میدهد وهم به ایجاد تغییر در شخصیت دانش آموزان دست می زند. (احمدی, 1379, ص. 6(
مقدمه
نوجوانی همچون آذرخشی در بهار عمر است که ناگاه فرا میرسد و آسمان زندگی رانور باران میکند و یا همچون دشتهای پوشیده از شقایق است که باید از آن گذر کرد تا به قلههای وسیع و مغرور جوانی رسید قلههایی که در خاک و سر در افلاک دارند. باید این فصل بی نظیر زندگی را ارج نهیم و تمامی تلاش خود را برای فهم آن بکار گیریم. این نکته مسلم است که صالح یا سالم یا فاسد و بیمار بار آمدن نوجوان به کیفیت تربیت و محیط اجتماعی او بستگی دارد مگر در موارد استثنایی که ممکن است عوامل سرشتی موجب پیدایش اختلالهای رفتاری در نوجوان شوند. بنابراین سرمایه گذاری برای تربیت سالم و راهنمایی نوجوانان یک جامعه در واقع سرمایه گذاری بنیادی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی در جامعه است. و همین نسل است که حامل اصلی فرهنگ به شمار میرود و سلامت و سعادت همگانی و همه جانبه حال و به ویژه آینده کشور یا جامعه بیش از سایر عوامل به برخورداری از وجود نوجوانان و جوانان سالم بستگی دارد. بدیهی است ارزش دادن به نوجوان همانند سایر افراد به این نیست که مرتباً از او تعریف کنیم و او را به عرش برسانیم و یک نوع غرور دروغین در او ایجاد کنیم طوری که یک موجود مصرفی بار آید و هیچ گونه مسئولیتی را نپذیرد و همیشه طلبکار باشد بلکه باید نیازهای واقعی و طبیعی او را در یابیم و او را به سوی یک زندگی سالم و لذت بخش متکی به خویشتن و بهره مند از استقلال منطقی علمی و عملی راهنمایی کنیم. (شعاری نژاد)
توصیف وضعیت موجود
معرفی خود
اینجانب ……….. معاون دبستان میباشم. دارای مدرک لیسانس آموزش ابتدایی و …… سابقه کاردر مقطع ابتدایی میباشم. در حال حاضر نیز بعنوان معاون دبستان آموزشگاه ………. شهرستان ……….. مشغول به کار هستم
بیان مسئله
از آنجایی که با اجرا شدن نظام جدید دانش آموزان مقطع ابتدایی در شش پایه در کنار یکدیگر به تحصیل مشغول میباشند و دارای دو مرحله سنی متفاوت کودکی و نوجوانی هستند تعارضاتی در برخورد با مسائل روزمره و تبادل اطلاعات را دچار میگردند در جریان این پژوهش درصدد حل مشکل ناشی از تبادل اطلاعات در زمان تدریس یا در زمان استراحت دانش آموزان و هم سو نمودن این تبادل در جهت یادگیری بهتر هستم. زیرا تبادل اطلاعات در حیات روانی انسان نقش بسیار اساسی ایفا میکند ما انسانها دایما در حال جذب و انتقال اطلاعات در محیط هستیم و جذب و انتقال اطلاعات، در حقیقت در حیات روانی انسان نقش بسیار اساسی بازی میکند. انسان در صورتی که مدّتی از دریافت اطلاعات و انتقال آن به دیگران محروم بماند، دچار رکود فکری میگردد، به مرور حیات روانی او از شکل طبیعی خارج میشود و حتی دچار مرگ روانی میشودو افرادی که در موقعیتهای خاصی قرار گرفتهاند و نتوانستهاند اطلاعاتی دریافت کنند به مرور دچار عدم تعادل روانی میشوند وقتی که انسان به موضوعی میاندیشد، مایل است اطلاعاتی درخور توجه از آن موضوع در ذهن داشته باشد. اطلاعاتی که به نوعی موضع او را در مقابل آن موضوع مشخص کند. اگر این اطلاعات به شکل درست در اختیار او قرار بگیرد، آنها را خواهد پذیرفت، در غیر این صورت، ناگزیر است اطلاعاتی بسازد و از طریق حدس و گمان آنها را بپذیرد و به دیگران منتقل کند. نوجوانان هم دارای نیازهای خاصّی در زمینه کسب اطلاعات هستند و این نیاز طبیعی بشر در سنین نوجوانی به شکل خاصّی تجلی مییابد. به همین دلیل یک مدرسه نامرئی با یک زبان مخصوص بین نوجوانان رواج دارد (ایترنت,
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:48 صبح
مقاله فارسی ساز تحت فایل ورد (word) دارای 53 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله فارسی ساز تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله فارسی ساز تحت فایل ورد (word)
مقدمه
فصل اول: چگونگی عمل کردن نرم افزار
فعال کردن امکان تایپ فارسی در ویندوز 98 عربی
تنظیم لوگوی ویندوز
قلم
توضیحاتی در مورد فارسی سازها
پارسا 99
پروین 98
کاربردها
فصل دوم: معرفی فارسی ساز صبا
فارسی ساز صبا
توضیح برنامه مقیم
معرفی منوی صبا
فصل سوم: معرفی اجمالی ویژوال بیسیک
آشنایی با برنامه نویسی رویدادگرا
نصب Visual Basic
اجرای Visual Basic
ایجاد برنامه کاربردی
شناخت بخشهای گوناگون IDE
نمایش IDE
کنترل اندازه فرم
کنترل های استاندارد
کار با اطلاعات نسخه
استفاده از Menu Editor
افزودن گرافیک فرم
مقدمه
فارسی ساز به هر نرم افزار یا سخت افزار جانبی یا تعویض کننده محیط یک نرم افزار یا دستگاه دیگر که امکان تایپ فارسی را برای کاربر فراهم کند فارسی ساز گفته می شود
تجهیزات اداری و کامپیوتری از ابتدای ورود به بازار ایران با بزرگترین اشکالی که روبه رو هستند پشتیبانی نکردن زبان فارسی در این تجهیزات است و این در حالی است که این تجهیزات به راحتی زبانهای مشابه از جمله عربی را پشتیبانی می کنند البته این مشکل در زمان قبل از انقلاب برای زبان فارسی وجود نداشت و این اشکالات همه بعد از تحمیلهای اقتصادی ایران بوجود آمد. در ابتدا تصمیم خاصی برای اصطلاح این تجهیزات و امکان استفاده از حروف فارسی در نظر گرفته نشد و معمولاً بصورت لاتین کارها انجام می شد ولی بعد از مدتی مشکلات ناشی از استفاده این تجهیزات مشخص شد. مهمترین این مشکلات نبود سواد لازم برای خواندن متون لاتین توسط مردم بود. مثلاً دستور کار یک دارو و یا یک وسیله برقی را در نظر بگیرید. چنانچه سازنده یک توصیه مهم را در مورد یک دارو در بروشور نوشته باشد و مصرف کننده در اثر بی اطلاعی از آن، دارو را غلط مصرف کند و یا حتی نتواند تاریخ مصرف آن را بخواند ممکن است خسارتهای جیران ناپذیری به وی وارد شود. یا کاربری را در نظر بگیرید که نمی تواند تلویزیونی را که خریداری کرد روشن کند! مسئله بعدی که تقریباَ لطمه بسیار زیادی به زبان فارسی وارد کرد جایگزین واژه های لاتین بخاطر استعمال زیاد می باشد
در طی چند سال اخیر (تقریباَ بعد از دهه 80 میلادی) با بهبود اوضاع اقتصادی و پیشرفت سطح علمی کشور نیاز به استفاده از زبان فارسی جدی گرفته شد و متخصصین و تکنسین های مختلف برای رفع این مشکل شروع به کار کردند. در ابتدا این فعالیتها بعلت هزینه بر بودن چندان مورد توجه قرار نگرفت و فقط در مواردی که بدون وجود امکانات فارسی کار غیرممکن بود معادل سازی انجام شد. مثلاَ چاپگرهای اداری که حتماَ باید فارسی چاپ می کردند معادل سازی شدند. متأسفانه هنوز هم تقریباَ در صنعت این مسئله چندان جدی تلقی نمی شود که متن راهنما کالاها کاملاَ فارسی باشد به عنوان مثال این موضوع را می توانید بر روی کنسروها و یا نوشیدنی های مختلف ملاحظه کنید اکثر تاریخهای مصرف چاپ شده بصورت لاتین می باشد و این در حالی است که دستگاههای چاپ حرارتی مورد استفاده در این صنایع براحتی می توانند فارسی چاپ کنند
فارسی سازها در کامپیوترهای شخصی (PC) بیشتر مورد توجه و استفاده قرار گرفته اند شاید مهمترین دلایل آن استفاده از این کامپیوترها در ادارات دولتی و افزایش روزافزون استفاده از آنها در منازل می باشد. در ادامه تعدادی از فارسی سازهای محیط های مختلف این کامپیوترها را معرفی می کنیم
1- فارسی سازهای محیط DOS
این فارسی سازها پس از اجرا توسط کاربر در حافظه مقیم می شوند. اصولاَ این نوع برنامه ها از دو قسمت اصلی تشکیل شده اند. 1- تغییر دهنده محیط: این قسمت با تغیییر در RAM سیستم و در قسمتی که کاراکترها ذخیره شده اند کاراکترهای فارسی را به محیط اضافه می کند کاراکترها در DOS به صورت یک ماتریس ذخیره می شوند که به راحتی قابل تغییرند
2- قسمت کنترل: این قسمت که در حافظه مقیم می شود منتظر یک رویداد خاص از طرف کاربر شده (مثلاً فشردن دو شیفت) و سپس شروع به کار می کند. این قسمت با گرفتن کاراکترهای وارد شده توسط کاربر و تبدیل آنها به معادل فارسی عمل می کند مثلاَ چنانچه کاربرکلید A را فشرده باشد این برنامه آن را تبدیل به کد حرف ش می کند
2- فارسی ساز ویندوز 3x
ویندوز 3x که یک برنامه برای راحتی کار در سیستم عامل DOS طراحی شده بود بزودی می توانست در بین کاربران مطرح شود و جایگاه خاصی را بدست آورد. این نرم افزار از یک محیط گرافیکی قوی بهره می برد که با همین امکان محبوبیت زیادی بدست آورد. این نرم افزار که پایه و اساس نسخه های بعدی بود برای تغییر زبان از روشی استفاده می کرد که تقریباً همچنان دست نخورده باقی مانده است. در این نرم افزار کاراکترها در تخته کاراکترهایی ذخیره می شوند و کاربر براحتی می تواند این تخته کاراکترها را عوض کند و شکل دلخواه خود را بسازد
3- ویندوز 95 و 98
این دو نرم افزار خود به صورت سیستم عامل درآمده و بر مبنای ویندوز 3x ساخته شده اند. در این سیستم سعی بر این بوده تا پشتیبانی از تمام زبانهای زنده دنیا بعمل آید ولی این مجموعه هنوز کامل نشده است
4- ویندوز 2000 به بعد و XP
در این نسخه ها تقریباً مجموعه کاملی جمع آوری شده و تقریباً همه زبان های زنده دنیا پشتیبانی می شوند. فارسی نیز به صورت یک کدپیج استاندارد درآمده و به راحتی قابل دسترسی است
فصل اول:
چگونگی عملکرد نرم افزار
فعال کردن امکان تایپ فارسی در ویندوز 98 عربی
همانطور که اشاره شد در این نسخه سعی بر آن بوده که از همه زبانهای زنده پشتیبانی شود ولی فارسی به صورت یک زبان استاندارد هنوز مطرح نشده بود و کدپیج استانداردی نداشته است ولی فایلهای کدپیج فارسی که بعدها به صورت استاندارد درآمد توسط مایکروسافت عرضه شده تا علاقمندان بتوانند از آن استفاده کنند
کدپیج چیست؟ کدپیج جدولی است که کد اسکی را گرفته و کاراکتر معادل آن را بر می گرداند مثلاً کد 65 برای فعال کردن زبان فارسی در ویندوز 98 ابتدا باید دو فایل اصلی اینکار را تهیه کرد برای تهیه این دو فایل می توانید به بخش به روزرسانی ویندوز 98 در سایت شرکت مایکروسافت سری بزنید
این دو فایل عبارتنداز KBDFa.DLI و L-intl.NLS البته فایل هایی با کارها مشابه ولی نامهای مختلف نیز وجود دارند که می توانند مورد استفاده قرار گیرند. ابتدا باید این دو فایل در شاخه system 32 ویندوز کپی شوند تا قابل استفاده باشند. پس نوبت به تغییر رجیستری ویندوز می باشد
رجیستری: قسمتی از ویندوز است که تمام تنظیمات ویندوز را در خود نگه می دارد
ابتدا در صورتی که شاخه
Hkey – Local – Machinesystemcurrent control setcontrolkey Board Layouts
وجود نداشت آن را ایجاد کرده و سپس دو مقدار متنی (string) در آن ایجاد می کنیم و مقدار آنها را به شکل زیر می نماییم
Layut File = KBDFa.DLI
Layout text = Farsi
با اینکار Layout صفحه کلید مشخص می شود
Layout: عبارت از محل جایگزینی حروف مثلاَ حرف ل در کدام قسمت صفحه کلید باشد سپس در صورتی که کلید زیر موجود نباشد آن را ایجاد می کنیم
Hkey – Local – Machinesystemcurrent control setcontrolNLSLocal
و سپس کلید متنی با مشخصات زیر را ایجاد می کنیم
00000429 = Farsi
با این تغییر مشخص می کنیم که کدپیج 429 متعلق به فارسی است
در مورد آدرس زیر نیز مانند بالا عمل می کنیم
Hkey – Local – Machinesystemcurrent control setcontrolNLSLanguage Groups
در اینجا نیز کلید از نوع متنی است
Farsi =
با این کار مشخص می کنیم که فارسی یک زبان فعال می باشد
در آخرین مرحله استفاده از رجیستری کلید زیر که مربوط به کدپیج می باشد را ثبت می کنیم
Hkey – Local – Machinesystemcurrent control setcontrolNLSLanguage
این کلید نیز از نوع متنی است
429 = L- intl.nls
تنظیم لوگوی ویندوز:
لوگوی ویندوز باید یک فایل BMP از نوع 256 رنگ و در سایز باشد این فایل را پس از تعقیب نام به Logo.sys در Root درایو بوت باید کپی کرد. تا در زمان راه اندازی نمایش داده شود
با این کارهای تقریباً امکان تایپ فارسی فراهم شده ولی نیاز به یک برنامه مقیم در حافظه و راهنمایی کاربر می باشد که با توجه به نیاز کاربر باید تهیه و همراه نرم افزار اصلی توزیع شود
قلم:
قلمها یا Fonts نمونه هایی از خطهای مختلف هستند که کاربر می تواند با آنها اقدام به تایپ نماید قلمهای ویندوز باید متناسب با کدپیج مربوطه طراحی شوند تا درست عمل کنند مسئله مهم دیگر تراز بودن قلم است که مثلاً دو کاراکتر فضای یکسانی را اشغال کنند و در اصطلاح کاربر بتواند متن تراز و یکدستی را داشته باشد
مراحل طراحی قلم:
کلمات کلیدی :