ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:44 صبح
تحقیق ترک تحصیل و افت تحصیلی دانش آموزان تحت فایل ورد (word) دارای 54 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق ترک تحصیل و افت تحصیلی دانش آموزان تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق ترک تحصیل و افت تحصیلی دانش آموزان تحت فایل ورد (word)
مقدمه
عوامل مؤثر در ترک تحصیل
جنبه فردی
جنبه اجتماعی
دلایل ترک تحصیل دانش آموزان و راهکارهای جلوگیری از آن
نگرش والدین
از هر چهار دانشآموز، یکی ترک تحصیل میکند
اظهار نظر مسئولان و کارشناسان درباره ترک تحصیل دانشآموزان
نتیجهگیری ( ترک تحصیل)
افت تحصیلی و روشهای ایجاد انگیزه درسی در دانش آموزان
منظور از افت تحصیلی چیست
عوامل موثر بر افت تحصیلی
عوامل مربوط به خود دانش آموز
عوامل مربوط به خانواده
عوامل مربوط به مدرسه
عوامل مربوط به اجتماع
مهارت های صحیح مطالعه
مشکلات خانوادگی
اظهارات نامناسب در حضور دانش آموزان
اعتماد به نفس دانش آموز خود را تقویت کنید
دوستان ناباب
غذا و بیماری
کشش به سوی غیر همجنس
تکلیف خانه
محتوای کتب درسی
نقش انگیزش درپیشرفت تحصیلی دانش آموزان ویادگیری آنها
پیشنهادهایی برای برانگیختن وحفظ توجه وعلاقه به یادگیری دردانش آموزان
تقویت کننده های مثبت به چهاردسته تقسیم می شوند
توصیه به والدین و معلمین
چگونه دانش آموزم را به درس علاقه مند کنم
بررسی علل افت تحصیلی در مدارس
عمد ه ترین د لایل افت تحصیلی
راه های کاهش افت تحصیلی
خسارت های ناشی از افت تحصیلی
علل افت تحصیلی و راهکارهای آن
نتیجه گیری (افت تحصیلی)
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه تحقیق ترک تحصیل و افت تحصیلی دانش آموزان تحت فایل ورد (word)
1- سیف،علی اکبر- روانشناسی پرورشی ، انتشارات آگاه ، چاپ اول
2- ریتاویکس،نلسون-الن سی،ایزرائل،ترجمه محمدتقی منشی-انتشارات آستان قدس
3 تعلیم و تربیت در اسلام، استاد شهید مرتضی مطهری
4- روانشناسی تربیتی، محمد پارسا
5- فرهنگ عمید
6- روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلام، علی اصغر احمدی
7- روانشناسی رشد، علی اکبر شعاری نژاد
8-NEA انجمن بین المللی مطالعات آموزشی آمریکا
9-روانشناسی پرورشی، علی اکبر سیف
مقدمه
افت تحصیلی کاهش نسبی فعالیت درسی و مطالعه یک دانش آموز در یک دوره نسبی در مقایسه با دوره نسبی قبل از آن می باشد.مثلاً کسی که طی سه ماه نمرات در حد 15 داشته اما در دو هفته اخیر در تمامی یا تعدادی از دروس نمرات حدود 12 کسب کرده، می گوییم در حال حاضر نسبت به سه ماه پیش افت تحصیلی دارد. منظور از آوردن کلمه نسبی این است که افت تحصیلی تنها شامل دانش آموزان ضعیف نبوده حتی کسی که چند ماه پیش نمرات حدود 18 داشته اگر در حال حاضر نمرات حدود 16 کسب می کند ، دو نمره نسبت به دوره قبل افت دارد. تحقیقات نشان داده است که بنیهی علمی اولیه و دل مشغولی اولیه به تحصیل در دوره دبستان و راهنمایی، به پیشبینی ترک تحصیل در دبیرستان کمک میکنند
عوامل مؤثر در ترک تحصیل
جنبه فردی:
بخش عمدهای از تحقیقات تجربی موید این نکتهاند که یکی از مهم ترین عناصرجابه جایی دانش آموز است: چه جابه جایی محل اقامت (تغییر محل سکونت ) و چه جابه جایی تحصیلی (تغییر مدرسه)، خطر ترک تحصیل را افزایش میدهد. ( آستن و مک لاناهان 1994) تحقیقات نشان میدهد اکثر دانشآموزانی که از دبیرستان جدا شدهاند، حداقل یک بار قبل از انصراف، جابه جا شده بودند. در حالی که اکثر آنهایی که فارغ التحصیل شده بودند، این کار را نکردهاند (رامبرگر 1998.) عامل دیگر، پیشرفت تحصیلی است. تحقیقات زیادی نشان داده اند که بنیه علمیضعیف، محرکی قوی برای ترک تحصیل بوده است( لارسن 1998.) هم چنین مشخص شده است که حتی بعد از کنترل ( به دلیل مشکلات تحصیلی و سوابق دانش آموزان ) و بهبود بنیه دانش آموزان، باز هم نتوانستهاند از ترک تحصیل آنان جلوگیری کنند
تحقیقات نشان داده است که بنیه` علمیاولیه و دل مشغولی اولیه به تحصیل در دوره دبستان و راهنمایی، به پیش بینی ترک تحصیل در دبیرستان کمک میکنند. رودریک (1993) در تحقیقی نشان داد که تفاوت در نمرات علمی از ابتدای سال چهارم شروع میشودو قبل از ترک مدرسه، وضعیت نامطلوب نمرات دانش آموزان مشخص میگردد. یکی دیگر از عواملی که توجه زیادی را به خود جلب کرده است مردودی است. برخی تحقیقات اخیر نشان داده است که مردودی، تاثیرات زیادی بر کیفیت تحصیلی میگذارد. (الکساندر1994)، تمام مطالعات تجربی انجام شده موید این است که مردودی حتی در سطوح پایین تر تحصیلی به طرز محسوسی بر تمایل به ترک تحصیل تاثیر گذار است. ( گلداسمیت و وانگ 1999)
جنبه اجتماعی
الف) عوامل خانوادگی:
بیشتر تحقیقات معطوف به ویژگیهای ساختاری خانوادهها از قبیل وضعیت اقتصادی – اجتماعی است. وضعیت اقتصادی – اجتماعی که با سطح سواد و درآمد والدین سنجیده میشود، عامل مهمیدر پیش بینی موفقیت تحصیلی و رفتار ترک تحصیل است. این تحقیقات نشان داد دانش آموزانی که تنها یک سرپرست دارند یا تحت تکفل پدر یا مادر ناتنیاند، بیشتر از دانشآموزانی که دارای دو سرپرست (پدر و مادر واقعیاند) ترک تحصیل میکنند. تا کنون تحقیقات کمیدر جهت شناخت مسائلی که در آن ساختار خانواده باعث ترک تحصیل میشود، انجام شده است. طبق نظریه سرمایه گذاری، والدین بر اساس اهداف و محدودیتشان درباره مقدار زمان و منابعی که برای فرزندشان صرف میکنند، تصمیم میگیرند و این مسأله میتواند بر تمایل بچهها به تحصیل و کسب مهارتهای علمیآنها تاثیر بگذارد.(هاو من، ولف، 1994) سرمایه انسانی )سطح سواد والدین ) وسرمایه مالی ( در آمد والدین) نمیتوانند عوامل کافی برای پیدا کردن ارتباط بین زمینه` خانوادگی و موفقیت تحصیلی باشند
توانایی اجتماعی که منظور از آن رابطهای است که والدین با فرزندانشان، خانوادههای دیگر و مدرسه دارند، مستقل از تاثیر سرمایه انسانی – مالی میتواند بر موفقیت تحصیلی تاثیر بگذارد (کلمن 1988.) دانش آموزانی که والدینشان فعالیتهای آنها را تنظیم میکنند، از آنان حمایت معنوی میکنند، آنها را به تصمیمگیریهای مستقل تشویق میکنند و در مسائلشان خود را درگیر مینمایند، احتمال ترک تحصیلشان کمتر است. ( آستن و مک لاناهان 19911)
ب) عوامل مدرسهای:
در این زمینه چهار ویژگی مدرسه دخیل اند: ترکیب دانش آموز، امکانات مدرسه، مشخصههای ساختاری مدرسه و فرآیندها و شیوههای مدرسه(
امکانات مدرسه: یکی از تحقیقات نشان داد هر چه دانش آموزان معلمها را بهتر درک کنند، نرخ ترک تحصیل پایین میآید
ساختار مدرسه: تحقیقات موید آن هستند که اندازه مدرسه و عمومییا خصوصی بودن آن، بر ترک تحصیل تاثیر میگذاردد
شیوهها و خط مشیهای مدرسه: تحقیقات نشان میدهند که مدرسه برد به روش بر انصراف دانش آموزان از تحصیل تاثیر میگذارد. یک راه به طور غیر مستقیم و از طریق خط مشیهای عمومیو اموری است که برای بهبود بهرهوری کل مدرسه طراحی شده است. این خط مشیها و امور کاری و سایر مشخصههای مدرسه میتوانند منجر به انصراف داوطلبانه دانش آموزان شود
راه دیگر، خط مشیهای صریح و تصمیمگیریهای آگاهانه است. این قوانین میتوانند در ارتباط با مواردی مثل کسب نمرات پایین، غیبت زیاد، بی انضباطی و;. باشند که منجر به اخراج، بلاتکلیفی و تعویض اجباری مدرسه میشوند
گروه همسالان: نبود امکانات، فقر مالی، شرایط سکونت و فراهم کردن کار و اشتغال بعد از اتمام تحصیلات و; پیشرفت بچهها و بزرگسالان را تحت تاثیر قرار میدهند و احتمال این که این گونه افراد ترک تحصیل کنند، بیشتر است
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:44 صبح
مقاله استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج تحت فایل ورد (word) دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدمه
استنتاج فرضیهای
تبیین
رویکردهای تبیین
1 رویکرد استنتاجی تبیین
2 رویکرد علی تبیین
3 رویکرد تجربی
تبیین بهتر
استنتاج معطوف به بهترین تبیین و رئالیسم متافیزیکی
استنتاج معطوف به بهترین تبیین و رئالیسم معرفتی
استنتاج معطوف به بهترین تبیین به عنوان معیار ارزیابی
رئالیسم علمی
استنتاج معطوف به بهترین تبیین و انسجامگرایی
استنتاج معطوف به بهترین تبیین و نسبیت گرایی
نتیجه
پینوشتها
منابع
منابع لاتین
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج تحت فایل ورد (word)
ــ آیت الله مصباح یزدی، آموزش فلسفه، تهران، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 13
ــ آلن چالمرز، فلسفه علم، ترجمه سعید زیبا کلام، تهران، سمت، 1371
– دانیل لیتل، تبیین در علوم اجتماعی، ترجمه عبدالکریم سروش ، تهران: مؤسسه فرهنگی صراط، 1373
– کارل همپل، فلسفه علوم طبیعی، ترجمه حسین معصومی ، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1369
– طباطبایی، محمد حسین، نهایه الحکمه، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1416ه. ق
– ــــــ، برهان، ترجمه، تصحیح و تعلیق مهدی قوام صفری، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1371
– راسل، برتراند، علم ما به جهان خارج، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج تحت فایل ورد (word)
– Van B. Frassen, The Scientific Image, New York, Oxford,
– Peter Lipton, Inference to the Best Explanation, in “A Companion to the philosophy of science”, Edited by W.H. Newton Smith, Blackwell,
– Robert Burch ,Charles Sanders Peirce, in ” The Stanford Encyclopedia of philosophy”, (Fall 1999 Edition) Edward N. Zalta. (ed) URL= http: // plato. Stanford. Edu/ archives/ fall 1999/ entries/ Russell/
– Paul k. Moser, Knowledge and Evidence, Cambridge University Press,
– ———-, Moser (with others), The Theory of Knowledge, Oxford,
– Paul R. Thagard, inference to the best explanation, in :” Philosophy of Science, edited by
Lawrence sklar, Harward University Press, 1999, vol. 5,
– Sextus Emoiricus, Outlines of Pyrrhonism, Trasilated by R.G.Bury, Buffalo, New York,
– Roderick Milton Chisholm, The Problem of the Criterion, Marquette University, in the United
states of America,
– Robert Amico, The Problem of the Criterion, Edited by Paul K. Moser, U.S.A: Rowman and
Littlefield Publishers,
– Sextus Emoiricus, Outlines of Pyrrhonism, Trasilated by R.G.Bury, Buffalo, New York,
– van Fraassen, B., The Scientific Image, Oxford: Oxford University Press,
چکیده
استنتاج فرضیهای، نوعی استدلال است که چارلز سندرس پیرس در کنار دو نوع استنتاج دیگر یعنی قیاس و استقراء مطرح کرده است و پس از او، کسانی چون گلبرت هارمن آنرا بسط و توسعه دادهاند. ایده اصلی آن این است که ملاحظات تبیینی میتوانند ما را به استنتاج نتیجهای راه نمایند که پیش از آن به صورت فرضیه قابل طرح بوده و در صورت صحت این نتیجه، شواهد و قرائن نیز بهتر تبیین میگردند. امروزه بسیاری کسان در قلمروهای گوناگون آن را به کار میبرند که از آن جمله در معرفتشناسی و توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج است
معرفتشناسان، درباره عالم خارج با سه مسئله بنیادی روبهرویند که عبارتند از: وجود عالم خارج، معرفت ما به آن و معیار ارزیابی معرفت. برخی فیلسوفان اخیراً برای حل این مسائل به شیوهای متوسل شدهاند که معروف به «استنتاج معطوف به بهترین تبیین» است و این شیوه را شکلی از استنتاج فرضیهای دانستهاند. امّا این شیوه جدید استنتاج نیز با سه پرسش بنیادی مواجه است: توصیف، تبیین و توجیه. مشکل اول به چیستی هویت آن باز میگردد، مشکل دوم علل برتری آن ر که در عنوان فوق مأخوذ است بیان میدارد و مشکل سوم، به دلایل اثبات و توجیه آن ارتباط پیدا میکند
نویسنده با نگاهی به تفاسیر مختلف این شیوه از استنتاج، بر آن است تا پاسخی به پرسشهای فوق بیابد و در ادامه به نحوی رویکرد علّی تبیین را تقویت کند و از این رهگذر، کارآمدی آن را در توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج مورد ارزیابی قرار دهد
کلید واژهها
استنتاج فرضیهای، استنتاج معطوف به بهترین تبیین، توجیه، مسئله معیار، انسجامگرایی، نسبیتگرایی، علیت، برهان
مقدمه
همه ما گاه در زندگی خود با حوادثی مواجه میشویم که وقتی آنها را کنار هم میگذاریم، مسئلهای را اثبات میکنند. مثلاً روزی ممکن است هنگام ورود به خانه، درِ خانه را باز ببینیم (در حالی که علیالقاعد بسته است). در این وضعیت اندکی مشکوک میشویم. همین که وارد خانه میشویم، درمییابیم که نا آشنایی در غیاب ما وارد خانه شده است. وقتی میبینیم که وضع ظاهری خانه به هم خورده است، تشویش ما بیشتر میشود. زمانی که در کمد را شکسته مییابیم، فرضیه دزد جان میگیرد. اگر برخی اشیای گرانقیمت را نیابیم، فرضیه قوت افزونتری میگیرد. در این صورت، بیتردید سراغ پلیس خواهیم رفت تا دزد را بیابد
به راستی، چه چیز ما را مطمئن میسازد تا به فرضیه دزد را برسیم؟ پاسخ روشن است: کنار هم گذاشتن قرائن و شواهد. اگر فرد فرضی احتمالات دیگری را مطرح نماید در صورتی که از نظر عقل قابل اعتبار نباشد بیتردید خلاف عرف نوعی جامعه عمل کرده و در خور مزمت است
در مسائل حقوقی، وقتی کارآگاهان با صحنه جنایت مواجه میشوند، فرضیات گوناگونی را متصور میدانند امّا معمولاً یک یا چند فرضیه را میگیرند و بقیه را رها میکنند و با توجه به آن سعی میکنند دلایل و قرائن کافی را بیابند. ممکن است این دلایل قطعی نباشند؛ امّا سازگاری و هماهنگی فرضیه با آنها ، کارشناس مسائل جنایی را به صحت و درستی فرضیه رهنمون میکند و از همین جا این را نیز درمییابد که دلایل درست بودهاند. اگر کارشناس به عدم هماهنگی آنها برسد، نه تنها نتیجه میگیرد که فرضیه نادرست است، بلکه عدم صحت و درستی قرائن را هم کشف میکند. در اینگونه موارد، تبیین اهمیت خاصی مییابد و روی هم رفته بهتر میتواند قانع کننده باشد
نمونه دیگر، اخترشناسی است. در اوایل قرن گذشته اخترشناسان تنها به وجود هفت سیاره عُطارِد، زهره، زمین، مریخ، مشتری، زُحل و اورانوس علم داشتند. آنها مشاهده کردند که مدار سیاره اورانوس دقیقاً مطابق محاسبات آنها نیست. این مسئلهای بود که میبایست تبیین شود و برخلاف انتظار آنها بود و این نیز ضرورت تبیین آن را ایجاب میکرد. آنها استدلال کردند که اگر سیاره هشتمی ورای اورانوس وجود میداشت، که تا به حال مشهود نبوده، تأثیر گرانشی آن بر اورانوس، مداری را که اخترشناسان فیالواقع مشاهده میکردند، به خوبی تبیین میکند. آنها وجود چنین سیاره را مفروض گرفتند و سرانجام از طریق تلسکوپ قدرتمندی، آن را در همان جا مشاهده کردند که انتظار داشتند. این سیاره هشتم نپتون (Neptune) بود
به عقیده برخی فیلسوفان، مثالهای فوق، مصادیقی از استنتاجهایی هستند که در قالب هیچ یک از استنتاجهای شناخته نمیگنجند؛ بلکه بر شیوهای جدید هستند و اگر چنین شیوهای را نپذیریم، مثالهای فوق قابل توجیه نخواهند بود
به نظر آنان، با بررسی اجمالی تاریخ علم، قرائن و شواهد فراوانی میتوان برای این شیوه از استنتاج به دست آورد، زیرا این شیوه نه تنها در دانشهای گوناگون علوم تجربی، که در توجیه تجارب دینی و حتی اثبات وجود خداوند و اثبات حقانیت موضع رئالیستی، به کار رفته است و امروزه معمولا با نام «استنتاج معطوف به بهترین تبیین» (inference to the best explanation) میان فیلسوفان از شهرت خاصی برخوردار است. از جمله مواردی که به آن تمسک میجویند، اثبات جهان خارج و توجیه گزارههای مربوط به آن است که عنوان نوشته حاضر است
ایده اصلی این شکل از استنتاج آن است که ملاحظات تبیینی میتوانند ما را به استنتاج نتیجهای رهنمون کنند؛ همانگونه که دانشمندان از شواهد موجود، فرضیهای را استنتاج میکنند که در صورت صحت، میتوانند آن فرضیه را بهتر تبیین نمایند.3 این شیوه از استنتاج علی رغم وضوح ظاهری و کاربردهای گسترده آن، با پرسشهای سخت و دشواری مواجه است؛ پرسشهایی که برخی را واداشتهاند عملاً اظهار عجز کنند.4 از آن میان میتوان به این پرسشها اشاره نمود: استنتاج فرضیهای چیست و تبیین بهتر کدام است؟ ملاکهای برتری یک استنتاج بر دیگر اشکال آن کدامند؟ این شیوه چه نسبتی با برهان دارد؟ آیا این شیوه نوعی انسجامگرایی نیست؟ آیا این شکل از استنتاج میتواند معیاری درباره صحت توجیه گزارههای عالم خارج ارائه کند؟ سرانجام اینکه در صورت صحت، آیا میتوان از تلازم آن با صدق سخن به میان آورد یا نه؟
این نوع استنتاج به قول لیپتون (Lipton) با دو مشکل مواجه است: مشکل توصیف و مشکل توجیه.5 مشکل توصیف، خود، به دو مشکل دیگر قابل تجزیه است: چیستی استنتاج معطوف به بهترین تبیین و ملاک برتری تبیینی بر تبیین دیگر. از اینرو، میتوان گفت، این مسئله با سه مشکل مواجه است: توصیف، تبیین و توجیه. در باب چیستی این نوع استنتاج، که مشکل توصیف است، دیدگاههایی مطرح است که به آنها خواهیم پرداخت. در بحث تبیین که به ملاک برتری یک تبیین بر تبیین دیگر مربوط میشود، نزاع بر سر آن است که چه چیز موجب برتری تبیینی بر تبیینهای دیگر میشود. در این باب نیز دیدگاههایی مطرح است که در آینده به آنها اشاره خواهیم کرد
مشکل توجیه، به میزان اعتبار و دلایل مؤید این شکل از استنتاج باز میگردد. برخی از معتقدان به این روش، صحت آن را بدیهی دانسته و برخی نیز، همانند صحت و اعتبار منطق سنتی، کوشیدهاند شهود را ملاک برتری آن قلمداد کنند و برخی نیز دلایلی بر آن آوردهاند که از جمله، کارآیی در برخی موارد است؛ مثل اثبات جهان خارج، توجیه گزارههای مربوط به آن و ارائه روشی برای توجیه آنها
از سوی دیگر، این شیوه از آنجا با معرفتشناسی ارتباط پیدا میکند که معرفتشناسان معاصر نوعاً معتقداند که توجیه باورهای مربوط به عالم خارج از طریق ارائه ادله صورت میگیرد؛ امّا این ادله لزوماً ادله قیاسی نیستند، که شیوهای است مقبول؛ بلکه میتوانند استقرائی باشند و آنچه در معرفتشناسی معاصر معمول است، همین توجیه استقرائی است؛6 زیرا موضوع آن، دانشهای تجربی و پسینی (a posteriori) است.7 در اینجا استقراء با همان معضلی مواجه است که علوماند و از اینرو عدهای اخیراً به عنوان بدیل استقراء، از شیوه فوق در اثبات و توجیه باورهای مربوط به عالم خارج سود بردهاند
امّا صعوبت بحثهای فوق و ناتوانی در پاسخ به پرسشهای مذکور، موجب گردیده است جمعی با آن مخالفت ورزند. متفکرانی همچون ون فراسن (Van Fraassen)، فاین (Fine)، نانسی کارترایت (Nancy Cartwright) و عموم آنتی رئالیستها (anti-realist) همین نگرش را داشته و نقدهای جدی بر آن وارد کردهاند
آنچه میآید، نگاهی است به تلاشهای صورت گرفته برای یافتن پاسخی به پرسشهای فوق. ضرورت دارد نخست ماهیت تبیین و ساختار این نوع استنتاج، که به توصیف این رویکرد ارتباط پیدا میکند، بازگو گردد و سپس به علت یا علل برتری آن، که در عنوان این استنتاج قید گردیده، اشاره شود. بحث پایانی به کارآیی آن در توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج میپردازد و برخی نقدها را برمیرسد که منتقدان به سویش روانه کردهاند در نهایت، ارزیابی کلی این شیوه از استنتاج میآید
استنتاج فرضیهای
در چند قرن اخیر، پیشرفت سریع و بیوقفه دانش تجربی بسیار ژرف و گسترده بوده است. این سرعت حیرت آور، از سویی، قابل انکار نیست و از سوی دیگر، بسیاری را واداشته است تا به کشف رمز و راز آن بپردازند. در این تکاپو همه دریافتند که روش منطقی آن معمولاً منحصر در استقراء است؛ ولی استقراء بعد از هیوم با معضلات لاینحلی مواجه گردید و حل این مسئله به دغدغه اصلی بسیاری از اندیشهمندان مبدّل شد. علیرغم همه تلاشها برای ترمیم آن، دیگر کسی به آسانی نمیتوانست به آن توسّل جوید.
هیوم میگفت، استنتاج یا قیاسی است و یا استقرائی. به عقیده او، استنتاج استقرائی چون دلیل قیاسی ندارد، فاقد اعتبار است و نمیتواند مفید قطعیت باشد. امّا پیرس این حصر را نپذیرفت و به زعم خود، توانست راهی برای رهایی از این معضل بیابد. وی معتقد بود که نوعی از استنتاج داریم که غیر از این دو قسم است و آن استنتاج «فرضیهای» (abduction) است.8 بنابراین، ما سه نوع استتاج داریم: استنتاج قیاسی، استقرائی و استنتاج فرضیهای. از آن تاریخ به بعد بود که این روش بسط و گسترش یافت و به عنوان استنتاج معطوف به بهترین تبیین شناخته شد
در این باره دیدگاههایی مطرح است. برخی برآنند که تمام انواع استنتاج استقرائی و فرضیهای، به استنتاج معطوف به بهترین تبیین باز میگردند.9 برخی دیگر برآنند که آنها تفاوتهایی دارند. برخی نیز گام فراتر نهاده، حتی مدعیاند که هر نوع اشکال استنتاج معتبر و موجه سرانجام به استنتاج معطوف به بهترین تبیین بازمیگردد
چنانکه از مثالهای آغازین این نوشته و مثالهای مذکور در استنتاج معطوف به بهترین تبیین پیدا است، صورت این استدلال را میتوان متفاوت از اشکال سنتی قیاس و استقراء ترسیم کرد. در این شیوه از استنتاج، نخست نتیجه به دست میآید و آنگاه مقدمات ذکر میشوند.11 به عبارت دیگر، در ابتدا فرضیاتی شکل میدهیم و بعد سعی میکنیم براساس آن، باورهایی را به دست آوریم؛ باورهایی که در ابتدا از احتمال صحّت اندکی بهرهمندند؛ امّا سازگاری و توان پاسخ دادن آنها به چراهای فرضیه و کنار هم نشاندن جمیع دادهها، هم میتواند فرضیه را استحکام بخشد و هم احتمال صحت خود آنها را افزایش دهد. از همین امر میتوان دریافت که چرا به آن استنتاج «فرضیهای» گفتهاند و گاه به آن استنتاج فرضی قیاسی نیز میگویند
بنابراین، تفاوت این شکل از استنتاج با استنتاج قیاسی در آن است که در قیاس ابتدا مقدمات ذکر میشوند و بعد براساس آنها نتیجهای استخراج میگردد؛ امّا در استنتاج فرضیهای، نتیجه به صورت احتمالی مفروض دانسته میشود و براساس آن، شواهد و قرائنی جستوجو میگردد. در صورت یافت چنین شواهدی، پژوهشگر به این نتیجه میرسد که هم آن فرض درست است و هم دلایل مذکور را به درستی تحصیل کرده است
این شکل از استنتاج با استقراء یا «استنتاج به کمک شمارش ساده» (induction by simple enumeration) نیز تفاوتهایی دارد. در استقرای معمولی پژوهشگر، تنها دنبال تعمیم است و این هدف را با استقصاء در موارد جزئی اندک و محدود به دست میآورد؛ در حالی که در استنتاج مورد بحث، عکس آن است؛ یعنی پیش از بررسی موارد جزئی، تعمیم حاصل شده است. دومین تفاوت آن با استقراء در این است که در شیوه فوق، گستره وسیع از دادهها مورد توجه قرار میگیرد که به نوعی کلنگری منتهی میشود و در صورت صحت فرضیه، این کار به وحدتبخشی جمیع آنها میانجامد در حالی که در استقراء معمولاً همه موارد بررسی نمیشوند. سومین و مهمترین تفاوت آن با استقراء شاید در این باشد که علاوه بر تعمیم، به دنبال تعلیل نیز هست. بنابراین، به لحاظی میتوان میان این نوع از استنتاج و أشکال متعارف آن تفاوتهایی را تصویر کرد؛ امّا این مقدار نمیتواند ما را به ماهیت و چیستی این نوع استنتاج راه نماید. بنابراین، درک ماهیت آن گامهای بیشتری میطلبد
تبیین
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:44 صبح
مقاله ادله فلسفی اثبات کامل مطلق در یک نگاه تحت فایل ورد (word) دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله ادله فلسفی اثبات کامل مطلق در یک نگاه تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله ادله فلسفی اثبات کامل مطلق در یک نگاه تحت فایل ورد (word)
چکیده
کامل مطلق در متون دینی
بخش اول: نقد و بررسی ادله اثبات کامل مطلق
برهان اول و نقد و بررسی آن
نقد و بررسی برهان دوم
نقد و بررسی برهان سوم
نقد و بررسی برهان چهارم
نقد و بررسی برهان پنجم
نقد و بررسی برهان ششم
نقد و بررسی برهان هفتم
نقد و بررسی برهان هشتم
نقد و بررسی برهان نهم
نقد و بررسی برهان دهم
بخش دوم: ادله مورد قبول برای اثبات کامل مطلق
برهان اول
برهان دوم
برهان سوم
برهان چهارم
برهان پنجم
••• پىنوشتها
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله ادله فلسفی اثبات کامل مطلق در یک نگاه تحت فایل ورد (word)
ـ طباطبائی، سید محمدحسین، نهایه الحکمه، (قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1378)، ج 1؛
ـ عبودیت، عبدالرسول، اثبات وجود خدا به روش اصل موضوعی، (قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382)؛
ـ فروغی، محمدعلی، سیر حکمت در اروپا، (تهران، زوار، 1375)، چ ششم، ج 1؛
ـ کلینی، محمدبنیعقوب، اصول کافی، (تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1363)، چ پنجم، ج 1؛
ـ مصباح، محمدتقی، آموزش فلسفه، (تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373)، چ ششم، ج 2؛
ـ ـــــ ، تعلیقه علی نهایه الحکمه، (قم، مؤسسه در راه حق، 1405 ه ق)؛
ـ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، 1377)، چ ششم، ج 6؛
ـ ملاصدرا، اسفار اربعه، (قم، المکتبه المصطفویه، 1386 ه ق)، ج 2
چکیده
از باورهای مهم همه موحدان، به ویژه مسلمانان، اعتقاد به وجود کامل مطلق و وجود لایتناهی است. اذکار مبارکه «سبحان الله»، «الحمدلله»، «یا سبوح، یا قدوس» و مانند آنها بر کامل مطلق بودن ذات حق دلالت دارند. فلاسفه الهی به ویژه فلاسفه اسلامی در پی اثبات عقلی و برهانی این باور اساسی برآمدهاند، و نتیجه تلاشهای آنان ارائه و اقامه چندین برهان عقلی و فلسفی در این باب بوده است. آنچه این مقاله بدان پرداخته است از یک سو، بررسی این ادله است، و از سوی دیگر، ارایه برهانهای دیگری که کتب فلسفی به روشنی بدانها نپرداختهاند
کلید واژهها
کامل مطلق، وجود لایتناهی، واجبالوجود، ماهیت، ممکنالوجود، ضرورت، امکان، برهان عقلی
کامل مطلق در متون دینی
همه موحدان بر این باورند که خداوند موجودی است مبرّای از هر عیب و نقص و ضعف و کاستی. او کامل مطلق و هستی لایتناهی است. این عقیده از بنیادىترین باورهای موحدان، و به ویژه مسلمانان است. بسیاری از اوراد و ادعیه ما به تصریح یا تلویح ناظر بر این باورند. سبوح و قدوس بودن ذات حق، به این معناست که او از هر نقص و عیب و کاستی منزّه و مبرّاست. هر جا از تسبیح و تقدیس او سخن به میان مىآید همین موضوع در نظر است. از این گذشته، برخی تعابیر که درباره حمد و ستایش او آمده است، بر همین امر دلالت دارند: حمدا لامنتهی لحدّه و لاحساب لعدده و لامبلغ لغایته و لا انقطاع لأمده؛150 «خداوند را سپاس و ستایش مىکنیم به گونهای که حد آن را انتها، و عددش را شمارش، و پایانش در دسترس، و مدت آن تمام شدنی نیست.»
حمد و ثنا در برابر کمال و جمال است، و حمد بىپایان و مطلق بدون کمال و جمال مطلق، مفهوم ندارد. در نهج البلاغه آمده است: الحمدلله الذی لایبلغ مدحته القائلون و لایحصی نعمائه العادّون و لایؤدّی حقّه المجتهدون الذی لایدرکه بُعد الهمم و لایناله غوص الفطن الذی لیس لصفته حدّ محدود و لانعت موجود و لاوقت معدود و لااجل ممدود؛151 «سپاس خدایی را که سخنوران در ستودن او بمانند و شمارگان نعمتهای او ندانند و کوشندگان حق او را گزاردن نتوانند؛ خدایی که پای اندیشه تیزگام در راه شناسایی او لنگ است و سر فکرت ژرف، رو به دریای معرفتش بر سنگ، صفتهای او تعریفناشدنی است و به وصف درنیامدنی و در وقت ناگنجیدنی و به زمانی مخصوص نابودنی.»
این عبارت نیز بر کمال بودن ذات حق دلالت دارد. امام چهارم علیهالسلام به ابوحمزه مىفرماید: «ای اباحمزه، همانا خدا به هیچ محدودیتی وصف نشود. پروردگار ما بزرگتر از وصف است. چگونه به محدودیت وصف شود آن که حدی ندارد؟»
در روایتی از امام کاظم علیهالسلام آمده است: «منزه است آن خدایی که حدی ندارد، و به وصف در نیاید، و چیزی مانند او نیست، و او به چیزی نماند، و او شنوا و بیناست.»
در روایتی دیگر آمده است که راوی مىگوید: «به امام موسی علیهالسلام نوشتم و درباره این جمله دعا که سپاس خدای راست تا نهایت علمش، از او نظر خواستم. حضرت به من نوشت: نگو نهایتِ علمش؛ زیرا علمش را نهایت و حدی نیست. بگو نهایت رضایش.»
قرآن کریم نیز بر نامتناهی بودن صفات خداوند تکیه و تأکید فراوان کرده است؛ جملاتی مانند: «ان الله علی کل شىء قدیر»،155 «ان الله بکل شىء علیم»،156 «ربنا وسعت کل شىء رحمه و علما»157 بر این امر دلالت دارند
به هر روی، اعتقاد ما مسلمانان این است که خداوند واجبالوجود و علت هستی بخش و خالق همه جهان است. بلکه او کامل مطلق و غنی من جمیعالجهات است. ذات و صفات او در مرتبه اطلاق و لاحدّی است. او هستی، علم، قدرت و حیات بىپایان و نامتناهی دارد
برای اثبات کامل مطلق از لابلای کتب فلسفی مىتوان ادله متعددی اصطیاد کرد. واکنش فلاسفه اسلامی در مقابل این مسئله نشان مىدهد که آنان این موضوع را غامض و دشوار نشمردهاند. امّا حقیقت این است که اثبات فلسفی این باور چندان آسان نیست. ما گمان مىکنیم ادلهای که برای اثبات این مسئله اقامه کردهاند خالی از خدشه و نقد نیست
در این گفتار، بحث را در دو بخش مطرح مىسازیم: در بخش نخست مهمترین ادله فلسفی اقامه شده بر این امر را نقد و بررسی مىکنیم و در بخش دوم به پارهای ادله که به گمان ما از اتقان کافی برخوردارند امّا در کتب فلسفی به روشنی بر آنها اشارت نرفته است، مىپردازیم
بخش اول: نقد و بررسی ادله اثبات کامل مطلق
برهان اول و نقد و بررسی آن
یکی از مهمترین براهین در این باره بر این گزاره استوار است که هر ماهیتی ممکن است. عکس نقیض آن این است که چیزی که ممکن نیست، ماهیت ندارد. با نظر به اینکه خداوندِ واجبالوجود (نه ممکنالوجود) قهرا ماهیت ندارد، و با توجه به اینکه ماهیت از حد وجود حکایت مىکند، نفی ماهیت از واجبالوجود به معنای نامحدود بودن وجود اوست
این برهان مبتنی بر اذعان به وجود واجبالوجود است، و با عنایت به اینکه اثبات آن در مباحث فلسفی کار دشواری نیست، وابستگی این برهان به آن مشکلی ایجاد نمىکند
نکتهای که باید بدان توجه کرد این است که اثبات واجبالوجود، کاملِ مطلق بودن او را ثابت نمىکند؛ زیرا واجبالوجود، موجودی است که هستی عین ذات اوست و وجود برای او ضرورت دارد، و وجود او قائم به غیر نیست. این معنا به تنهایی دلالت بر این ندارد که هستی او نامحدود و لایتناهی است و همه کمالات را در حد اطلاق در خود دارد و ضعف و نقص را در او راهی نیست
نقد: اولاً، این برهان بر امکان ماهوی استوار است، و امکان ماهوی نیز بر اصالت ماهیت؛ زیرا بنابر نظریه اصالت وجود، ماهیت یک امر اعتباری و پنداری و ذهنی است و همه اوصافی که به آن نسبت مىدهند نیز به تبع آن ذهنی و اعتباری خواهد بود و انتساب ماهیت به اوصاف وجود خارجی (مانند خود ماهیت) از باب مجاز فلسفی و مسامحه است
شهید مطهری در این باره مىفرماید: «هم بنابه نظریه قدما و هم بنابر اصالت وجود، معنای امکان ذاتی ماهیت، لااقتضائیت ذات ماهیت است نسبت به موجودیت و معدومیت; لکن بنابر نظریه قدما باید به واقع نظر داشت و معنای اینکه مىگوییم ماهیت به خودی خود نمىتواند موجود باشد، یعنی قطع نظر از علت خارجی نمىتواند در واقع موجود باشد، ولی با فرض علت خارجی واقعا موجود است. ولی بنابر اصالت وجود باید نظر به اعتبار ذهن داشت و معنای اینکه مىگوییم ماهیت به خودی خود نمىتواند موجود باشد یعنی قطع نظر از اعتبار ذهن نمىتواند موجود باشد و با اعتبار ذهن به نحو مجاز موجود است; .»
تذکر این نکته لازم است که این اشکال بنابر دیدگاه کسانی است که ماهیت را اعتباری مىدانند
ثانیا، این اعتقاد که ماهیت از حد وجود حکایت مىکند و به همین سبب خداوند ماهیت ندارد، از ذهنیتِ پنداری بودنِ ماهیت برمىخیزد، که از نظر راقم این سطور پذیرفته نیست. به نظر ما، تمام ادله اعتباری بودن ماهیت مخدوش و ناتمام است و شواهد از اصیل بودن ماهیت مانند وجود حکایت دارد. ماهیت، آن است که در جواب «ماهو» (او چیست) گفته مىشود. هر موجودی ـ حتی خداوند ـ چیستی دارد. فرض موجودی خاص با ویژگىهای خاص و متمایز از موجودات دیگر، بدون داشتن چیستی، اساسا فرض نامعقولی است. مفهوم وجود از اصل وجود حکایت مىکند و ماهیت از مرتبه و چند و چونی آن. همانگونه که اصل وجود، واقعیت دارد چند و چونی آن نیز برخوردار از واقعیت است
ثالثا، اینکه «ماهیت ممکن است» مبنای موجه و مقبولی ندارد. این گزاره از قاعده معروف: «الماهیه من حیث هی لیست الا هی لاموجوده و لامعدومه» برخاسته است. پذیرش این قاعده بحث و بررسی و تأمل بیشتری مىطلبد؛ زیرا باید پرسید منظور از این قاعده چیست. برخی از فلاسفه متأخر گفتهاند: منظور از این قاعده آن است که بر ماهیت، به حمل اولی جز خود ماهیت بار نمىشود؛ نه مفهوم وجود بر آن بار مىشود، نه مفهوم عدم
اگر مقصود از قاعده مزبور، همین معنا باشد، اختصاص به مفاهیم ماهوی ندارد و همه مفاهیم اعم از ماهوی و فلسفی و منطقی چنیناند؛ زیرا درباره هر مفهومی مىتوان گفت که به حمل اولی تنها خودش بر خودش قابل حمل است نه چیز دیگر
علامه طباطبایی در پاسخ این اشکال مىفرماید: «این حکم از خواص ماهیت است. اگر به مفاهیم دیگر هم نسبت داده مىشود به نحو بالعرض است؛ زیرا به دلیل انتزاع مفاهیم دیگر در ذهن از ماهیات، میان آنها اتحاد برقرار است.»
اما همانگونه که برخی بزرگان فرمودهاند، این توجیه افزون بر اینکه تکلف آشکار است، مخدوش است؛ زیرا مفاهیم فلسفی برگرفته از مفاهیم ماهوی نیست
برخی محققان توجیه دیگری برای این قاعده ارائه کردهاند. به نظر آنان مقصود این است که مصداق ماهیت در وعاء اعتبار به وجود و عدم متصف نیست. توضیح اینکه حمل در قضیه هلیه بسیطه «الأنسان موجود» با اینکه از نوع شایع است نه اولی، ذهن باید قبل از اتصاف انسان (ماهیت) به وجود یا به تعبیر دیگر، قبل از حمل این محمول (موجود) بر انسان، برای موضوع (یعنی انسان) مصداقی را اعتبار کند تا بتواند وجود را به حمل شایع بر او بار کند. طبیعی است مصداق اعتباری ماهیت باید به گونهای باشد که بتوان هم مفهوم وجود و هم مفهوم عدم را بر آن بار کرد. بنابراین، مصداق اعتباری ماهیت در ذات خود به گونهای است که نه متصف به وجود است و نه متصف به عدم
به نظر ما این توجیه نیز نمىتواند نشان دهد که حکم در قاعده مزبور «الماهیه من حیث هی;» از مختصات ماهیت است. توجیه مزبور در هر هلیه بسیطه قابل طرح است، اعم از اینکه موضوع آن از مفاهیم ماهوی باشد و یا مفاهیم دیگر. مثلاً جمله «المعلول موجود» یا «الواجب موجود» نیز هلیه بسیطه است و عین همان توجیه در این موارد نیز قابل طرح است
نتیجه اینکه، برای قاعده مزبور توجیه مقبولی نیافتیم و بنابراین گزاره «الماهیه ممکنه» نیز اساس مقبولی ندارد
نقد و بررسی برهان دوم
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:44 صبح
مقاله اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟ تحت فایل ورد (word) دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟ تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟ تحت فایل ورد (word)
چکیده
تقریر موضوع بحث
نقد و بررسی مهمترین برهان بر اعتباری بودن ماهیت
نقد و بررسی براهین دیگر بر اعتباری بودن ماهیت
مؤیداتی برای اصالت ماهیت
نتیجهگیری
منابع
پینوشتها
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟ تحت فایل ورد (word)
ـ سبزواری، ملاهادی، شرح منظومه، (قم، مصطفوی، بیتا);
ـ شیرازی، صدرالدین محمد، اسفار اربعه، (بیروت، داراحیاء التراثالعربی، 1981م)، چ سوم، ج 1;
ـ طباطبائی، سید محمدحسین، بدایه الحکمه، (قم، مؤسسه نشر اسلامی، بیتا);
ـ ـــــ ، نهایه الحکمه، (قم، مؤسسه نشر اسلامی، بیتا);
ـ مصباح، محمدتقی، آموزش فلسفه، (تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1366)، چ دوم، ج 1;
ـ ـــــ ، تعلیقه علی نهایه الحکمه، (قم، موسسه در راه حق، 1405 هـ ق);
ـ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، 1377)، چ ششم، ج 6، و چ چهارم، ج 9
چکیده
مدعای اصلی این مقاله رد قول به اعتباریت ماهیت است. از همینروی، نویسنده تلاش نموده تا ادلّه اعتباریت ماهیت را نقد و بررسی کند. نکته مهمی که در این مقاله بر آن تأکید شده این است که بسیاری از ادلّهای که در این زمینه ارائه شده، در حقیقت ناظر به اصالت وجود است نه اعتباریت ماهیت; در حالی که میان این دو ملازمهای در کار نیست
پذیرش اصالت وجود به معنای تن دادن به اعتباریت ماهیت نیست. بنابراین دَوَرانی که در کلمات برخی بزرگان مشاهده میشود، که یا باید اصالت وجودی شد و یا اصالت ماهوی، از نظر منطقی موجه نیست
کلید واژهها
وجود، ماهیت، اصالت، اعتباریت
ویژگی مباحث عقلی و فلسفی، عقلانی بودن و آزاد بودن آن از تقلید است. رشد و بالندگی فلسفه در گذر تاریخ رهین همین ویژگی آن بوده است. تکیهگاه اصلی فیلسوف در مباحث خود «برهان» است، نه خطابه و شعر و جدل و نه تعبد و تقلید از این و آن. آنچه میتواند باعث فربهی و تنومندی فلسفه گردد، به کارگیری عینک نقد منصفانه و محققانه در گفتههای پیشینیان است. اگر در هر علمی تعبد و تقلید روا باشد، به یقین در فلسفه روا نخواهد بود. ارزش یک پژوهش فلسفی در این است که پژوهشگر آن بتواند بر ذهن و فکر و قلم خود چنان مدیریت کند که در اثبات مرام و مدعای خویش جز از ابزار برهان بهره نگیرد
برخی بزرگان گلایهمندی خود را از برخی علاقهمندان فلسفه این گونه ابراز فرمودهاند
«بعضی از علاقهمندان به فلسفه که در موضع دفاعی در برابر مخالفین قرار گرفته بودند، به یک حالت جزمگرایی تعصبآمیزی نسبت به محتویات کتب فلسفی مبتلا شده بودند. گویی وظیفه خودشان را توجیه همه سخنان فلاسفه میدانستند، و این حالت، نسبت به سخنان صدرالمتألهین که ناسخ همه سخنان فلاسفه به شمار میرفت، شدت و حدت بیشتری داشت، و میرفت که فلسفه به صورت یک علم نیمه تقلیدی در آید و روح نقادی که عامل مهمی برای پیشرفت و شکوفایی علوم است از بین برود.»
تقریر موضوع بحث
معمولا برای ورود به بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، از یک واقعیت خارجی هلیه بسیطهای (مانند انسان هست، اسب هست، سنگ هست) میسازند که مشتمل بر دو مفهوم است: یکی ماهیت شیء خاص، و دیگری وجود. سپس میپرسند: کدامیک از این دو اصیل، و دیگری اعتباری است. بنابر احتمال عقلی، چهار حالت متصور است: الف) هیچ یک اصیل نباشند; ب) هر دو اصیل باشند; ج) وجود، اصیل و ماهیت، اعتباری باشد; د)عکس ج
سپس از کنار دو فرض و احتمال اول و دوم به راحتی میگذرند و میگویند: فرض اول مستلزم غلتیدن در ورطه سفسطه و انکار واقعیات است; زیرا لازمه آن، انکار امر اصیل در خارج است. فرض دوم نیز خلاف مفروض است; چون فرض این است که بیش از یک واقعیت در کار نیست و اصیل دانستن هر دو، به این معناست که یک واقعیت دو واقعیت باشد
گاهی بیان دیگری نیز برای ابطال این فرض مطرح میکنند: اگر هر دو اصیل باشند، به این معناست که در خارج دو واقعیت هست، و با عنایت به اینکه از هر دو واقعیت خارجی میتوان یک قضیه هلیه بسیطه مشتمل بر موضوع و محمول داشت، از هر یک از این دو واقعیت میتوان یک هلیه بسیطه ساخت. بنابراین دو هلیه بسیطه خواهیم داشت که هر یک دارای دو مفهوم موضوع و محمولند. بنابراین یک واقعیت به دو واقعیت، و دو واقعیت به چهار واقعیت، و چهار واقعیت به هشت واقعیت، و; تبدیل میشود که لازمه آن، تبدیل یک واقعیت به بینهایت واقعیت خواهد بود
به نظر میرسد که این بیان سخت مخدوش و ناتمام است; زیرا پذیرش اصالت هر دو مفهوم به معنای پذیرش دو شیء خارجی جدای از هم نیست. چرا نتوان از یک شیء خارجی، با توجه به جهات و حیثیات گوناگون آن، مفاهیم مختلف حقیقی انتزاع کرد؟ چنانکه از ذات بسیط واجبالوجود مفاهیم متعدد انتزاع میکنیم، بدون اینکه برخی از آنها را اعتباری بدانیم. از این گذشته، اگر در هلیه بسیطه مزبور، لزوماً یک مفهوم باید اعتباری باشد، هر جا که هلیه بسیطه به کار میبریم نیز باید این سخن را جاری بدانیم; در حالی که چنین نیست. مثلا در قضیههای «واجبالوجود موجود» «العله موجوده» «المعلول موجود» هیچ گاه نمیتوانیم بگوییم چون وجود اصیل است، باید مفاهیمی که در جانب موضوع به کار رفتهاند اعتباری باشند. (آن هم اعتباری به همان معنایی که در ماهیت گفته میشود.)
ممکن است بگویند در این نقد میان مفاهیم ماهوی و مفاهیم فلسفی خلط شده است. مفاهیم ماهوی از حدود وجودات حکایت دارند، در حالی که مفاهیم فلسفی (مانند واجب، علت، معلول) از انحای وجودات حکایت میکنند
در پاسخ باید گفت اولا، آنچه در اینجا مدنظر است این است که بیان مزبور در طرح بحث تمام نیست. میتوان در هلیه بسیطه، نه موضوع را اعتباری دانست و نه محمول را. به تعبیر دیگر، میتوان هم موضوع را اصیل دانست و هم محمول را، و اینکه گفتهاند لازمه آن این است که یک شیء به دو شیء تبدیل شود در صورتی است که اصیل بودن را به معنای امر خارجی منحاز و مستقل بدانیم و حال آنکه چنین معنایی از «اصالت» در نظر نیست
ثانیاً، اینکه مفاهیم ماهوی از حدود وجود حکایت دارند نه از محدود، اول کلام است; زیرا این تعریف مبتنی بر اعتباریت ماهیت است. تقریر صحیح بحث، همان گونه که برخی بزرگان فرمودهاند، از این قرار است
ذهن ما از یک واقعیت خارجی دو مفهوم انتزاع میکند: یکی مفهوم ماهوی، مانند انسان، که آن را موضوع قضیه قرار میدهیم; و دیگری مفهوم وجود و هستی، که آن را محمول قضیه قرار میدهیم. اکنون میپرسیم واقعیت و عینیت خارجی، که مورد قبول همگان است، محکی و مصداق بالذات کدامیک از این دو مفهوم است؟ و به تعبیر دیگر، کدامیک از این دو مفهوم بالذات از واقعیت خارجی حکایت دارد؟ به تعبیر سوم، صدق کدامیک از این دو مفهوم بر واقعیت خارجی به نحو حقیقی و بدون واسطه در عروض، و کدامیک به نحو مجازی و با واسطه در عروض است؟
نقد و بررسی مهمترین برهان بر اعتباری بودن ماهیت
مهمترین برهان بر اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت این است که با اندک تأملی درمییابیم مفهوم وجود و هستی است که از متن واقعیت و خارجیت حکایت دارد; زیرا برای بیان واقعیت خارجی چارهای جز بهکارگیری مفهوم وجود نداریم. مفاهیم ماهوی به تنهایی توان حکایت از خارج را ندارند; زیرا با نگاه به ذات ماهیت میبینیم که این مفاهیم در قبال واقعیتمند بودن یا نبودن بیطرف و لااقتضایند. چنانکه معروف است: «الماهیه من حیث هی لیست الا هی لاموجوده و لامعدومه». خلاصه اینکه حیثیت هستی است که بیانگر عین واقعیت است و حیثیت چیستی چنین نیست; زیرا میتوان واقعیت داشتن را از آن سلب کرد. ماهیت هرگاه بخواهد به واقعیت متصف گردد باید مفهوم وجود بر آن بار شود
در باب اهمیت این برهان، همین بس که صدرالمتألهین در اسفار و مرحوم علامه طباطبائی در نهایهالحکمه تنها به همین دلیل بسنده کردهاند
در نقد این برهان که اصلیترین برهان بر اعتباری بودن ماهیت است، اولا میتوان به قضایای هلیه بسیطهای که موضوع آنها از مفاهیم فلسفی تشکیل شده است، اشاره کرد; مانند: «واجبالوجود موجود» و «معلول موجود». آیا در این گونه موارد نیز میتوان استدلال مزبور را جاری دانست؟ آیا میتوان گفت مفهوم وجود است که از خارجیت حکایت دارد و مفهوم معلول خود بر وجود مصداق آن در خارج دلالت ندارد، و از اینروی میتوانیم بگوییم معلول موجود است یا معلول معدوم است. دلالت مفهوم معلول بر شیء خارجی در صورتی است که مفهوم وجود بر آن بار شود
آیا با این برهان میتوانیم اعتباری بودن مفاهیم فلسفی را آن گونه که از اعتباریت ماهیت قصد میکنیم اثبات کنیم؟
باید توجه داشت میان مفاهیم ماهوی، که بیانگر حد وجودند، و مفاهیم فلسفی، که بیانگر نحوه وجودند، تفاوتی هست; زیرا در پاسخ آن دو نکته پیشین تکرار میشود
ثانیاً، همان گونه که در برهان مزبور مشاهده شد، اصلیترین تکیهگاه آن قاعده معروف: «الماهیه من حیث هی لیست الا هی لاموجوده و لامعدومه» است. از اینروی، شایسته است که قدری به نقد و تحلیل این قاعده بپردازیم
منظور از این قاعده چیست؟ آنچنان که از تعبیرات و تصریحات برخی از فلاسفه متأخر برمیآید، مقصود از این قاعده این است که آنچه به حمل اولی بر ماهیت بار میشود خود ماهیت است، نه چیز دیگر; زیرا ملاک حمل اولی اتحاد مفهومی است، و روشن است که میان ماهیت و هیچ مفهوم دیگری اتحاد و عینیت برقرار نیست. از اینروی، نه موجودیت به حمل اولی بر آن بار میشود و نه معدومیت
علامه طباطبائی در نهایهالحکمه میفرماید
الماهیه و هی مایقال من جواب ما هو، لما کانت من حیث هی و بالنظر الی ذاتها لاتأبی ان تتصّف بأنها موجوده او معدومه، کانت فی حدّ ذاتها لاموجوده و لا لاموجوده بمعنی ان الموجود و اللاموجود لیس شیء منهما مأخوذاً فی حد ذاتها بأن تکون عینها او جزءها و ان کانت لاتخلو عن الاتصاف باحدهما فی نفس الامر بنحو الاتصاف بصفه خارجه عن الذات. و بعباره اخری: الماهیه بحسب الحمل الاولی لیست بموجوده و لا لاموجوده و ان کانت بحسب الحمل الشایع إما موجوده و إما لاموجوده
در تعلیقه بر نهایهالحکمه آمده است
والمفاهیم کالانسان و الحجر و الشجر لایحمل علیها بالحمل الاولی الا نفسها علی ما هو شأن الحمل الاولی و یسلب عنها کل مفهوم آخر بحسب هذا اللحاظ
اگر مراد از این قاعده، چنین چیزی باشد، هیچ دلالتی بر اعتباریت ماهیت ندارد; زیرا این ویژگی به مفاهیم ماهوی اختصاص ندارد، بلکه همه مفاهیم، اعم از ماهوی و فلسفی و منطقی، اینگونهاند; یعنی هر مفهومی به حمل اولی تنها خودش بر خودش قابل حمل است، و حمل وجود یا عدم بر آن، به حمل شایع است. برخی از بزرگان به این امر اشاره کردهاند
و قداستشکل بأن هذا الامر لایختص بالماهیه فسائر المفاهیم ایضاً کذلک فکیف جعلوه من خواص الماهیه؟
علامه طباطبائی به این مشکل توجه فرموده و در پاسخ آن گفتهاند
ان هذا الحکم من خواص الماهیه و انّما ینسب الی غیرها من المفاهیم بالعرض لما بینها من الاتحاد من جهه انتزاعها من الماهیات فی الذهن
ولی در حقیقت همان گونه که برخی بزرگان گفتهاند، این توجیه افزون بر آنکه تکلف آشکار است، مخدوش نیز هست; زیرا معقولات فلسفی برگرفته از ماهیات نیستند
استاد مصباح یزدی قاعده مزبور را به گونهای دیگر تفسیر کردهاند. ایشان معتقدند عقل میتواند برای مفهوم ماهیت، در وعاء اعتبار مصداقی اعتبار کند، و آن را موضوع قضیه هلیه بسیطه قرار دهد. ذهن مصداق اعتباری ماهیت را که مربوط به ظرف اعتبار است، منفک از وجود و عدم میبیند و به حمل شایع وجود را بر آن حمل میکند. شاهد این امر که منظور از ماهیت در هلیه بسیطه مصداق اعتباری ماهیت است نه مفهوم آن، این است که هلیه بسیطه از نوع حمل شایع است، نه حمل اولی; یعنی مصداق ماهیت، در خارج با وجود متحد است، نه با مفهوم آن; و با عنایت به اینکه قبل از حمل محمول بر موضوع در حمل شایع، موضوع باید دارای مصداق باشد، ماهیت قبل از حمل وجود بر آن باید مصداقی داشته باشد که اتصاف آن به وجود و عدم روا باشد. قطعاً چارهای نیست جز اینکه این مصداق اعتباری باشد نه حقیقی
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/6 3:44 صبح
مقاله حقیقت ادراک و مراحل آن در فلسفه ملاّصدرا تحت فایل ورد (word) دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله حقیقت ادراک و مراحل آن در فلسفه ملاّصدرا تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله حقیقت ادراک و مراحل آن در فلسفه ملاّصدرا تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدّمه
بخش نخست: نوآوریهای مهم ملاّصدرا در فلسفه معرفت و ادراک
بخش دوم: حقیقت ادراک در فلسفه ملاّصدرا
بخش سوم: مراحل و مراتب ادراک در فلسفه ملاّصدرا
منابع
پىنوشتها
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله حقیقت ادراک و مراحل آن در فلسفه ملاّصدرا تحت فایل ورد (word)
ـ کولپه، ازوالد، مقدّمهای بر فلسفه، ترجمه احمد آرام، (تهران، بینا، 1335)؛
ـ مطهری، مرتضی، کلیات منطق، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، بیتا)، ج5؛
ـ ـــــــــ، شرح مبسوط منظومه، (تهران، حکمت، 1404)، ج1؛
ـ رازی، فخر، المباحث المشرقیه، (تهران، بینا، 1996م)، ج1؛
ـ ملاصدرا، اسفار، (قم، دارالمعارف الاسلامیه، بیتا)، ج1؛
ـ طباطبائی، سید محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج2؛
چکیده
مبحث ادراک و معرفت از مسائل بسیار مهم فلسفی است که بخش قابل توجهی از مباحث فلسفه اسلامی، به ویژه فلسفه ملاّصدرا را به خود اختصاص داده است. در این بررسی کوتاه، نظریه ملاّصدرا را در زمینه حقیقت ادراک و مراحل آن، به گونهای مختصر و روشن بیان میکنیم
به همین منظور، نخست به مقدّمهای کوتاه پیرامون تاریخچه مبحث معرفت در فلسفه اسلامی پرداخته، سپس بحث را در سه بخش پی میگیریم
1 اشارهای به نوآوریهای ملاّصدرا در فلسفه معرفت؛
2 حقیقت ادراک در فلسفه ملاّصدرا؛
3 مراحل و مراتب ادراک در فلسفه ملاّصدرا
کلید واژهها
ادراک، معرفت، حقیقت، ادراک حسی، ادراک خیالی، ادراک عقلی، ملاصدرا، فلسفه معرفت
مقدّمه
مباحثی که در زمینه «معرفت» در فلسفه ماقبل اسلامی اعم از فلسفه یونانی، فلسفه اسکندرانی، نوافلاطونی، و غیر آن مطرح بوده و پس از ترجمه متون فلسفی به دست فلاسفه مسلمان رسیده، بسیار محدود و اندک است. والد کولپه در کتاب «Einleitung in die philosophie» که با عنوان «مقدّمهای بر فلسفه» به فارسی ترجمه شده است، میگوید
در نظر پیشینیان علم خاصی بدین نام علم معرفت ـ وجود نداشته است. افلاطون تحقیقات درباره معرفت را در بخشی از مباحث خویش وارد کرده است که آنها را به نام «دیالکتیک» (جدل یا احتجاج) نامیده است (5/3و1) و همین نوع تحقیقات ارسطو در متافیزیک این فیلسوف مشاهده میشود. (1، 5/4) ولی خط فاصل روشنی میان آنچه مربوط به معرفت است و آنچه به منطق یا متافیزیک خالص ارتباط دارد، یافت نمیشود. مهمترین مسائل معرفت که در فلسفه قدما دیده میشود، مسائلی است که در اطراف صدق و صحت کلی معرفت دور میزند و شاید کمتر بتوان در آثار آنان نشانهای از آن بخش مسائل معرفت مشاهده کرد که در عصر جدید حالت وضوح و صراحت پیدا کرده است. از این قبیل است مسئله علاقه میان دو عامل ذاتی(Subjective) و موضوعی (Objective) در معرفت و نقشی که موضوع درک شده و ذات درککننده در عمل ادراک یا معرفت دارند، و مسئله تحدید حدود و معرفت بشری، و تعریف ماهیت و حقیقت تجریه خالص
مسائلی چون نحوه پیدایش معرفت، میزان صحّت معرفت، تجرّد نفس و دستهبندی قوای آن به مدرکه یا ذهن و غیر آن، دستهبندیهای معلومات ذهنی به جزئی و کلی، و کلی به بدیهی و نظری، عمدهترین مسائل فلسفی معرفت است که همراه با ابهام و اجمال بسیاری در دوره ماقبل اسلامی مطرح بوده و به دست فلاسفه اسلامی رسیده است
فلاسفه اسلامی دوره پیش از ملاّصدرا (1050ـ979ق./1640ـ1571م.) تحقیق و کاوش در مسائل فوق را ادامه دادند و علاوه بر تبیین بسیاری از ابهامات به جامانده و حل بسیاری از مشکلات حل ناشده، مطالب جدید فراوانی بر مباحث معرفت افزودند
از گامهای نخستین و بسیار مهمی که در فلسفه اسلامی در زمینه مباحث معرفت برداشته شد، ابتکار ابونصر محمدبن محمد بن طرخان فارابی (339ـ259ق./ 950ـ872م.) در تقسیم معرفت به معرفت تصوری و معرفت تصدیقی بود. این تقسیم که برای نخستین بار به دست این فیلسوف مسلمان صورت گرفت، منشأ تحولی بزرگ در فلسفه معرفت و نیز در منطق گردید
یکی دیگر از مسائل مهم معرفتشناسی فلسفی، که برای نخستین بار در فلسفه اسلامی مطرح شد، مسئله وجود ذهنی بود. برای نخستین بار فخرالدین محمدبن عمر رازی (606ـ543 ق).3 در کتاب المباحث المشرقیه، فصلی تحت عنوان «فی اثبات الوجود الذهنی» گشود.4 این بحث به وسیله خواجه نصیرالدین طوسی (672ـ597ق./ 1274ـ1201م.) گسترش یافت و به تعریف جدیدی از علم و ادراک انجامید
در دوره پیش از نصیرالدین طوسی معمولا در تعریف حقیقت علم و ادراک میگفتند: «هوالصوره الحاصله من الشیء لدی العقل.» این تعریف از دوره ماقبل اسلامی به ارث رسیده بود و فارابی و بوعلی سینا و دیگر فلاسفه نخستین دوره اسلامی نیز کمابیش همین تعریف را به کار میبردند، ولی از زمان نصیرالدین طوسی به بعد، علم و ادراک به «وجود حقیقت و ماهیت شیء معلوم نزد عالم» تعریف شد و بدینسان، علم و ادراک معنای دیگری پیدا کرد و به عنوان نوعی از وجود شیء معلوم نزد عالم شناخته شد
اهمیت مبحث وجود ذهنی تنها از این جنبه نیست که تعریف جدیدی از علم و ادراک به دست میدهد، بلکه بیشتر به این جهت است که پل ارتباطی میان ذهن و عین یا مدرِک و مدرَک را مشخص میکند و به همین دلیل، اساس و پایه معرفتشناسی فلسفی جدید به شمار میرود. مبحث وجود ذهنی بنیاد معرفتشناسی را در فلسفه اسلامی دگرگون ساخت و طرحی نو در سازمان فلسفه معرفت پدید آورد. اضافه بر آن، در شماری دیگر از مباحث مهم فلسفی نظیر مبحث وجود و ماهیت، و مبحث نفس اثر گذاشت. تشریح نحوه این اثرگذاری نیاز به بحث مفصلی دارد که در اینجا مجال آن نیست
مسئله مهم دیگر که در فلسفه اسلامی مطرح شد، تقسیم علم به علم حضوری و علم حصولی بود. در علم حصولی اگرچه ذات معلوم برای عالم حاصل میشود، اما حصول ذات معلوم برای عالم به واسطه وجود ذهنی آن است که با وجود خارجیاش مغایر است؛ در حالی که در علم حضوری معلوم با همان وجود اصلی خویش نزد عالم حاضر میشود و وجود خارجی معلوم با وجود آن برای عالم مغایرت ندارد. به تعبیری دیگر، در علم حصولی ماهیت معلوم نزد عالم با وجود ذهنی حاضر است؛ در حالی که در علم حضوری عین وجود خارجی معلوم نزد عالم حاضر و با عالم اتحاد پیدا میکند
مبحث تقسیم علم به حضوری و حصولی راه را برای یکی از مهمترین مسائل فلسفی معرفت در فلسفه ملاّصدرا باز کرد، و آن مبحث اتحاد عقل و عاقل و معقول است. اضافه بر این، مبنای بسیاری دیگر از مسائل معرفتشناسی در فلسفه ملاّصدرا گردید. اینکه تقسیم علم به حضوری و حصولی از چه زمانی پیدا شده است، دقیقا معلوم نیست، ولی در کلمات فلاسفه نخستین اسلامی نظیر بوعلی مباحثی نظیر اتحاد عاقل و معقول در علم نفس به نفس و قوای آن مطرح شد. فخرالدین رازی در المباحث المشرقیه فصلی گشوده است تحت عنوان «فی أنّ تعقل الشیء لذاته هو نفس الذات و انّ ذلک حاضر ابدا» که در این عنوان از واژه «حضور» استفاده شده است
در هر صورت به نظر میرسد در فلسفه بوعلی سینا علم حضوری و علم حصولی مطرح بوده اگرچه کاربری و تعریف فلسفی دقیق این دو واژه بعدها و عمدتا در فلسفه ملاّصدرا صورت گرفته و کاملا از یکدیگر تفکیک شده و سپس مبنای بسیاری از مباحث مهم فلسفی گردیده است. آنچه تاکنون گفته شد، تاریخچه کوتاه برخی مسائل مهم معرفتشناسی در فلسفه ماقبل دوره ملاّصدرا است که از نقش مهمی در مباحث معرفتشناختی »فلسفه ملاّصدرا« برخوردارند. اکنون به تبیین برخی مسائل مهم «معرفت و ادراک» در فلسفه ملاّصدرا میپردازیم
بخش نخست: نوآوریهای مهم ملاّصدرا در فلسفه معرفت و ادراک
کلمات کلیدی :