ارسالکننده : علی در : 95/5/29 5:3 صبح
تحقیق آلیاژهای تجارتی و سرامیکها تحت فایل ورد (word) دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق آلیاژهای تجارتی و سرامیکها تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق آلیاژهای تجارتی و سرامیکها تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق آلیاژهای تجارتی و سرامیکها تحت فایل ورد (word) :
آلیاژهای تجارتی و سرامیکها
لازم است که گفته شود بیشتر آلیاژهای تجارتی در قسمتهای ساده تر نمودارهای فازی واقع است. مثلا 99 درصد آلیاژهای برنج در ناحیه تک فازی واقعند.
همچنین برنزهای متداول کمتر از 10% قلع دارند و در سیستم cu -sn(14-9) از نظر تجارتی به ناحیه هایی که ظاهر پیچیده تری دارند توجه چندانی نمی شوند.
در فصل 11 به آلیاژهایی مانند 0 Al- 10mg, 90 mg -10Al,95 Al-5Cu 9 توجه خاصی مبذول می شود زیرا هرکدام از آنها درد های تک فازی هستند ولی در حین سرد شدن از منحنی حد حلالیت می گذرد.
با کنترل کردن سرعتی که فاز دوم جدا می شود می توان استحکام آلیاژ را تا حدود زیادی افزایش داد و این از نظر مهندس بسیار با ارزش است.
سیستم A1-S1 اساس تصفیه نیمه ها و مواد مربوطه را از نظر تجارتی فراهم می سازد. در دو بخش بعد ، الیاژهای ( اهن- کربن ) با جزئیات آنها مورد مطالعه قرار می گیرند. زیرا اولا در هر تمدن صنعتی فولاد بزرگترین آلیاژ است .
و ثانیا فولادها را بعنوان نخستین نمونه برای عملیات حرارتی می توان بکار برد. کنترل ساختمان میکروسکوپی و در نتیجه خواص آلیاژها از طریق عملیات حرارتی با کاربرد نمودارهای فازی میسر است.
در مورد سرامیکها نیز نمودارهای فازی بهمان اندازه مهم است . با وجود این در این کتاب فقط سه نمودار سرامیکی بحث و بررسی خواهد شد.
اولین نمودار مربوط به سرامیکهایی است که اساس آنها خاک رس است . خاکهای رس با کیفیت بهتر بعد از عمل تقریبا شامل 40Al2O3-60SiO2 هستند.
نمودار Fe-O تغییرات بدون نسبت وزنی را برای Fe-O که در فصلهای قبلی بحث شد نشان می دهد.
نمودار Feo-mgo نشان می دهد که محلول جامد Mgo ,FeO پایین تر از دمای حد جامد ، با هر ترکیبی وجود دارد و با سیستمCu-Ni که شامل مواد فلزی است قابل مقایسه می باشند.
- سیستم " آهن – کربن "
فولاد ( STELL) که نخستین آلیاژ آهن و کربن است می تواند اکثر واکنشها و ساختمانهای میکروسکوپی متداول بمنظور تغییر خواص مواد را در برگرفته و توصیف نماید.
همچنین آلیاژهای آهن و کربن بعنوان اساسی ترین مواد مهندسی ساختمان بکار می روند.
قابلیت تغییر فولادها بعنوان مواد مهندسی را از فولادهای متنوع بسیاری که تولید شده اند می توان دریافت. از یک طرف فولادهای بسیار نرم برای کاربردهایی چون سپر اتومبیل و صفحه اجاق وجود دارد و از طرف دیگر فولادهایی سخت و سفت برای تیغه های مولد بکار می روند.
بعضی فولادها باید مقاومت زیادی در برابر خوردگی داشته باشند. برخی فولادها که در مبدلهای الکتریکی بکار می روند باید مشخصات مغناطیسی معینی دارا بوده تا در هر ثانیه چندین بار و با اتلاف کمی انرژی ، مغناطیسی و غیر مغناطیسی بشوند و برخی دیگر کاملا غیر مغناطیسی باشند. تا در مواردی چون ساعتهای مچی بکار آیند.
نمودارهای فازی برای توضیح هریک از خواص فوق می توانند مورد استفاده قرار گیرند.
وضع ساختمانی آهن خالص در دمای محیط آهن یا فریت نامیده می شود. فریت یا خلوص تجارتی کاملا نرم و انعطاف پذیر بوده و دارای استحکام کششی کمتر از 45000 ( 310) می باشد.
فریت در دمای پایین تر از 170 ماده ای آهنربایی است.
ساختمان فریت مکعب مرکز دارا است بهمین دلیل فضاهای بین اتمی اش کوچک بوده و کاملا کروی نیستند و نمی توانند حتی اتم کروی و کوچک کربن را براحتی در خود جای دهند.
اتم کربن کوچک تر از آن است که محلول جامد جانشینی تشکیل دهد و بزرگتر از آن است که به آسانی محلول جامد بین نشینی بوجود آورد.
بنابراین حلالیت کربن در فریت بسیار کم است.
ساختمان مکعب با وجود مرکز دار اهن " آستنیت یا آهن " نامیده می شود و آهن خالص با چنین ساختمانی بین 912 و 394 پایدار است .
مقایسه سیستم خواص مکانیکی آستنیت و فریت آسان نیست زیرا این مقایسه باید در دمای مختلف انجام گیرد.
به طور کلی در دماهایی که آستنیت پایدار است ، نرم و انعطاف پذیر بوده و بنابراین برای عملیات شکل دادن مناسب می باشد.
لذا بیشتر عملیات آهنگری و نورد در 100 یا بالاتر انجام می شود که آهن ساختمان داشته باشد. آشتنیت در هیچ دمایی آهنربایی نیست.
در ساختمان مکعب با وجوه مرکز دار آهن فضاهای بین اتمی بزرگتری نسبت به فریت وجود دارد .
ولی حتی در این حالت نیز حفره های ساختمان به اندازه کافی بزرگ نیستند که تعداد زیادی اتمهای کربن را بین خود جای دهند و بدین طریق وجود کربن تغییر زیادی در ساختمان آهن بوجود می اورد.
در نتیجه تمام حفره ها نمی توانند در یک زمان پر شوند و حداکثر حلالیت فقط 11/2% کربن است.
بنا به تعریف ، فولادها کمتر از 2/1% کربن دارند. و بنابراین تمام این مقدار در دمای بالا در آستنیت حل می شود.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/29 5:3 صبح
مقاله ترکیب روشهای مبتنی بر مدل و پردازش چندباندی گفتار برای مقاوم سازی بازشناسی گفتار نسبت به نویز تحت فایل ورد (word) دارای 14 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله ترکیب روشهای مبتنی بر مدل و پردازش چندباندی گفتار برای مقاوم سازی بازشناسی گفتار نسبت به نویز تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله ترکیب روشهای مبتنی بر مدل و پردازش چندباندی گفتار برای مقاوم سازی بازشناسی گفتار نسبت به نویز تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله ترکیب روشهای مبتنی بر مدل و پردازش چندباندی گفتار برای مقاوم سازی بازشناسی گفتار نسبت به نویز تحت فایل ورد (word) :
سیزهمین کنفرانس مهندسی برق ایران
20-22 اردیبهشت 1384
ترکیب روشهای مبتنی بر مدل و پردازش چندباندی گفتار برای مقاوم سازی بازشناسی گفتار نسبت به نویز
بابک ناصرشریف – دانشگاه علم و صنعت ایران Nasser_s@iust.ac.it
محمدمهدی همایونپور - دانشگاه صنعتی امیرکبیر Homayon@ce,aut.ac.ir
احمد اکبری – دانشگاه علم و صنعت ایران Akbari@just.ac.ir
چکیده: سیستمهای بازشناسی چندباندی گفتار که بر اساس مکانیزم شنوایی انسان عمل می کنند، نرخ بازشناسی را نسبت به سیستم تمام باند به ویژه در حضور نویز بهبود می بخشند. در بازشناسی چندباندی گفتار، سیگنال گفتار ابتدا به چند زیرباند فرکامسی تقسیم می شود و پس از استخراج بردارهای ویژگی از هر زیرباند، این بردارها یا احتمال تخمینی برای آنها با یکدیگر ترکیب می شوند. در کار حاضر سیستم چندباندی بازشناسی گفتار بر مبنای ترکیب ویژگیها مد نظر قرار گرفته است و ترکیب این شیوه با یک شیوه مبتنی بر مدل موسوم به معیار تصویردهی وزن دار پیشنهاد گردیده است. نتایج آزمایشها نشان می دهند که علاوه بر بهتر بودن کارآیی شیوه ترکیب ویژگیها نسبت به سیستم تمام باند، روش پیشنهادی نیز سبب بهبود چشمگیر کارآیی روش ترکیب ویژگیها می گردد.
کلمات کلیدی: باشناسی چندباندی گفتار، زیرباند، ترکیب ویژگیها، تبدیل موجک، معیار تصویردهی وزن دار
1-مقدمه
مسئله مقاوم سازی سیستمهای بازشناسی گفتار در برابر نویز را می توان به صورت کاهش میزان عدم تطبیق میان شرایط آموزش و آزمون سیستم درنظر گرفت. روشهایی را که برای کاهش این عدم تطبیق بکار یم روند، می توان به سه گروه اصلی تقسیم کرد: روشهای مبتنی بر داده، روشهای مبتنی بر مدل و شیوه های پردازش چندباندی. روشهای مبتنی بر داده تلاش می کنند تا تاثیرات نویز را بر سیگنالهای گفتار یا ویژگیهای آن کاهش دهند، حال آنکه روشهای مبتنی بر مدل بحای خود سیگنال گفتار یا ویژگیهای آن مدل آلکوستیک گفتار را اصلاح می نمایند. شیوه پردازش چندباندی معمولاً در مورد نویزهایی بکار گرفته می شود که سبب تخریب بخشی از طیف فرکانسی سیگنال گفتار می شوند. در شیوه بازشناسی چندباندی، گفتار تمام باند به چندین زیرباند فرکانسی تقسیم می شود و پس از استخراج بردارهای ویژگی از هر زیرباند، بردارهای ویژگی زیرباندها یا احتمال تخمینی برای آنها توسط بازشناس متناظر با هر زیرباند، با یکدیگر ترکیب می شوند و به این ترتیب پاسخ بازشناسی بدست می آید.روشهای مبتین بر داده را می توان معمولاً به دو گروه عمده تقسیم کرد: شیوه بهبود گفتار و روشهای جبران ویژگی. شیوه های بهبود گفتار مستقیماً با سیگنال نویزی گفتار سر و کار دارند و با تخمین سیگنال تمیز از سیگنال نویزی در جهت کاهش میزان عدم تطبیق تلاش می کنند. روش تفاضل طیف و آستانه گذاری ضرایب تبدیل موجک سیگنال گفتار نمونه هایی از این دسته هستند. روشهای جبران ویژگی معمولاً عدم تطبیق را به دو طریق کاهش می دهند. در طریق اول، یک تبدیل به ویژگیها اعمال یم شود تا اثر نویز از آنها حذف گردد. تفاضل میانگین ضرایب کپسترال (CMS) و RASTA PLP از جمله چنین روشهایی هتسند. در طریق دیگر، ویژگیهای جدیدی استخراج می شوند که نسبت به تاثیرات نویز مقاوم باشند، همانند ویژگیهای خود همبستگی فاز.
روشهای مبتنی بر مدل، مدل آماری محیط را به نحوی اصلاح می کنند که با شرایط جدید محیطی همانند شرایط نویزی تطبیق یابد. در این تطبیق هیچ نوع فرض یا دانش خاصی در باره خود سیگنال گفتار لازم نیست. این روشها معمولاً نیازمند آموزش برون خط برروی دادگان گفتار نویزی هستند. به عنوان نمونه ای از این روشها می توان به ترکیب موازی مدلها (PMC) و بازگشت خطی با بیشترین شباهت (MLLR) اشاره کرد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/29 5:3 صبح
مقاله گاه شماری یهود تحت فایل ورد (word) دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله گاه شماری یهود تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله گاه شماری یهود تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله گاه شماری یهود تحت فایل ورد (word) :
گاه شماری یهود
تشرین اول تشرین آخر نام چند ماه پاییزی نزد اقوام گوناگون بین النهرین و آسیای صغیر از روزگار باستان تا امروز این نام در گاه شماری مذهبی یهود به صورت تشری ضبط شده است .
تشری از واژه آرامی شری به معنای آغاز کردن گرفته شده است (نیلسون ص 23) و لانگدون (ص 29) در حالت فعلی آن را به صورت شرو ضبط کرده است . نام این ماه در اسناد بابلی به صورت تشری / تشریت و در دوره کاسیها به صورت تشریتو در اسناد آشوری ـ بابلی ضبط شده است (لانگدون همانجا).
نام تشرین دوم یا تشرین ثانی در گاه شماریهای رایج در بعلبک و شهرهای یونانی آسیای صغیر نیز به کار می رفته و برای نخستین بار در کتیبه های پالمیرا آمده است (ایدلر ج 2 ص 43). به کار بردن نام ماهها به صورت جفتی (دوگانه مزدوج ) که با واژگان بزرگ و کوچک اول و دوم و قدیم و ثانی توصیف می شده اند مربوط به زمانی دانسته شده که سال به تقسیماتی کوچکتر از چهار فصل تقسیم می شده است (نیلسون ص 224). به رغم آنکه آغاز و پایان ماههای سال در گاه شماریهای مختلف این مناطق با ررجوع کنید بهیت هلال مشخص می شده است موضع ماهها با اضافه کردن یک ماه در هر دو یا سه سال در فصول تثبیت می شده است (فادرینگهام 1908ـ1909 ص 20 همو 1931 ص 735 پارکر و دوبراشتاین ص 1ـ3). با توجه به معنای واژه شری ظاهرا پیش از آنکه در تقویمهای بابلی ـ سریانی ماه نیسان (مقارن اعتدال بهاری یا نزدیک به آن ) نخستین ماه سال دانسته شود ماه تشری نخستین ماه سال بوده است .
با انتقال آغاز سال از نخستین روز ماه تشری به نخستین روز ماه نیسان در زمانی نامعلوم ( رجوع کنید بهتقی زاده ص 65 پانویس ) ولی پیش از اسارت یهود در بابل (لانگدون ص 24) تشری هفتمین ماه سال در گاه شماری مذهبی یهود و نخستین ماه در گاه شماری عرفی آنان به شمار می آمده است .
بررسی لوحه های تاریخدار بابلی و نیز بعضی شواهد در باره شروع سال در ماهها و فصول مختلف (مورگن استرن ص 112) این نظر را تقویت می کند که در نواحی و شهرهای گوناگون بین النهرین و هلال خصیب در روزگار باستان زیر نفوذ تمدنهای اکدی کنعانی سومری و عیلامی سال در آغاز فصول مختلف و با نام ماههای «آرامی » آغاز می شده است که در دوره های بعد به نامهای «سریانی » مشهور شدند.
قوم یهود نخستین روز ماه تشری نیسان ایلول و آغاز یا نیمه ماه شباط را به منظورهای متفاوت آغاز سال نو به شمار می آورد (نیلسون ص 274). در این زمان بویژه آغاز بهار و آغاز پاییز در این شهرها به دلیل تساوی روز و شب با شکوهی یکسان جشن گرفته می شد (لانگدون ص 67).
قوم یهود تا پیش از اسارت در بابل ماههای خود را با نام کنعانی آنها می نامیدند و پس از اسارت نام ماههای بابلی و از جمله تشری را پذیرفتند و امروزه نیز آنها را به کار می برند (فادرینگهام 1931 ص 74 همو 1908ـ1909 ص 12 کنوبل ص 11).
از میان نام ماههایی که یهودیان تا پیش از اسارت در بابل به کار می بردند نام چهار ماه باقی مانده است ( رجوع کنید به فادرینگهام 1908ـ 1909 همانجا لانگدون ص 24 نیلسون ص 23 بیکرمان ص 24). در عین حال این عقیده نیز وجود دارد که یهودیان تا پیش از اسارت ماههای خود را با شماره آنها در سال می نامیدند (مورگن استرن ص 111ـ114 فادرینگهام 1931 ص 74).
قدیمترین اسنادی که نام ماه تشری یهودی در آنها آمده اسناد اسوان الفانتین مهاجرنشین یهودی زیر تسلط هخامنشیان است (بیکرمان ص 24ـ 25). به عقیده اسپرنگلینگ (ص 234) در اسناد الفانتین سال یهودی در ماه نیسان آغاز می شده است ولی از آنجایی که این مهاجرنشین در سرزمینی خارج از قلمرو و حیطه روحانیت یهودی و دور از فلسطین قرار داشته (کنوبل ص 11) و زیر تسلط حکومت ایران بوده است
این امکان وجود دارد که ساکنان اسوان الفانتین سال خود را به تبعیت از حکومت ایران همزمان با آغاز سال ایرانی در فصل بهار (مقارن نیسان در گاه شماری یهود) آغاز کرده باشند (فادرینگهام 1908ـ1909 ص 11ـ20 کنوبل همانجا بیکرمان ص 25). روی هم رفته این اسناد مدارک مناسبی برای گاه شماری یهود و تعیین نخستین ماه سال به شمار نمی روند.
در گاه شماری یهود نخستین روز ماه تشری نباید با یکشنبه چهارشنبه و جمعه مقارن شود و چنانچه در شب پیش از این روزها ماه ررجوع کنید بهیت شود آغاز ماه باید طبق قواعد خاصی به روز پیش یا پس از آن موکول گردد. چهار روز دیگر هفته که تقارن اول تشری با آنها مانعی ندارد «اربعه شعاریم » نامیده می شوند.
تمهیدات پیچیده برای تعیین روز اول ماه تشری برای آن بوده است که دو روز تعطیل متوالی در طول سال موجب اخلال در معیشت قوم نگردد (ابوریحان بیرونی 1923 ص 283). عده ای از یهودیان مبدأ خلقت عالم را نخستین روز ماه نیسان و عده ای دیگر آن را در ماه تشری 3761 ق م می دانند ( د. جودائیکا واژه های فرهنگ یهود ص 126). در حقیقت تعیین آغاز سال و کلیه محاسبات در گاه شماری مذهبی یهود بر پایه تعیین نخستین روز ماه تشری در گاه شماری عرفی استوار است .
بیرونی (1923 ص 144ـ151) برای تبدیل تاریخ گاه شماری یهود به تاریخ گاه شماریهای دیگر محاسبات خود را بر پایه آغاز سال یهودی در نخستین روز ماه تشری قرار داده است .
در حالی که تمامی ماههای سال در گاه شماری یهود بر اساس یک قاعده کلی با طول ماههای قمری محاسبه می شدند در مورد اینکه از میان انواع ماههای قمری کدامیک بویژه برای محاسبه طول ماههای سال و از آن جمله تشری مورد استفاده قرار می گرفته اند اطلاع دقیقی وجود ندارد.
به نظر بسیاری از دانشمندان معاصر یهودیان ساکن اسوان الفانتین در مصر در قرن پنجم پیش از میلاد طول ماهها را با روش حسابی (اختیار متناوب ماههای 29 و 30 روزه ) به دست می آوردند (هرن و ود ص 1ـ2) و به نوشته بیرونی (1923 ص 275) طول ماه تشری همواره 30 روز محاسبه می شده و یک غره بیشتر نداشته است . این تعیین طول ثابت ماه تشری و دیگر ماههای سال به گونه ای که با ررجوع کنید بهیت هلال ارتباط مستقیم نداشته باشد مربوط به زمانی است که طول ماهها را حداقل برخی از فرق یهود برای گاه شماریهای خود ثابت در نظر می گرفته اند و همانند گاه شماری هجری قمری با ماههای «حسابی » یا به اصطلاح منجمان «امر اوسط » یا به گفته بیرونی (1932 ص 41) «قمری وسطی و روش منجمان » که همواره محرم را 30 روز و صفر را 29 روز
در نظر می گیرند تشری را 30 روز به حساب می آوردند ( د. جودائیکا). به نوشته بیرونی (همان ص 57 ـ 58) بنا بر معتقدات یهود حضرت نوح علیه السلام آغاز ماهها را ــ به سبب ابری بودن آسمان در دوره ای شش ماهه که ررجوع کنید بهیت هلال و دیگر صور ماه امکان نداشت ــ بر اساس محاسبه تعیین کرد (نیز رجوع کنید بهعبداللهی ص 46).
اگر طول ماههای تقویم
یهودی بر اساس محاسبه تعیین شود و ماه تشری همواره
30 روز و ماه پیش از آن (ایلول ) 29 روز باشد طبق قاعده ماه تشری باید دو روز اول (غره ) داشته باشد ( د. جودائیکا ) و این بر خلاف نوشته بیرونی (1923 ص 275) است که این ماه را دارای یک غره دانسته است .
از دو روز اول ماه تشری روز یکم (روش ها ـ شانا) را روز اول سال می دانستند و آن را طبق آیینی با دمیدن در بوقها و شاخها جشن می گرفتند (سفر لاویان 23: 23ـ25 سفر اعداد 29: 1ـ6) و جشن دومین روز به عنوان نخستین روز ماه نیز معمولا به یهودیانی اختصاص داشت که در بیت المقدس ساکن نبودند و در آوارگی به سر می بردند.
در دوره اسلامی نام ماههای سریانی از جمله تشرین در گاه شماریهای گوناگون ــ که از لحاظ مبدأ و نوع سال و روش کبیسه گیری متفاوت بودند ــ به کار رفته است ( رجوع کنید به تقی زاده ص 216ـ225) و ماههای رومی مقدونی اسکندری ذوالقرنینی و سریانی ـ مقدونی نامیده می شدند.
این موضوع سبب شده است که میان منجمان و مورخان در باره ماهیت ماههای سریانی اختلاف نظر به وجود آید. رواج انواع گاه شماری در سرزمینهای بین النهرین و شام و اینکه در آثار بسیاری از مورخان و منجمان اسلامی از جمله بیرونی به همه ملتهای اروپا و خاور نزدیک «رومی » اطلاق شده بر دشواری تشخیص نوع گاه شماری افزوده است .
به نوشته بیرونی (1362 ش ص 237) ترسایان (پیروان کلیسای سریانی شرق ) سالهای سریانی و رومی را با مبدأ گاه شماری سلوکی به کار می برند. او (همانجا) مبدأ گاه شماری سلوکی را نخستین روز سال سریانی جلوس سلوکوس اول ملقب به نیکاتور سال 312 ق م در ماه تشرین اول مقارن با ماه دیوز یونانی و در فصل پاییز دانسته است (نیز رجوع کنید به عبداللهی ص 134). این مبدأ در حقیقت همان مبدأ تقویم سلوکی است که بر روی پوست نوشته های دورا اروپوس با نام «مبدأ پیشین » و با نام یونانی ماهها به کار رفته است (همان ص 157ـ 158).
بسیاری از منجمان و مورخان
ایرانی فاصله بین این مبدأ گاه شماری تا روز جمعه اول محرم سال اول هجری (مبدأ گاه شماری هجری ) را 700 340 روز محاسبه کرده اند (همان ص 141ـ 148). دو گاه شماری سریانی و سریانی ـ مقدونی گاه شماری شمسی بوده اند و در آنها طول ماه تشرین اول 31 و تشرین دوم یا ثانی / آخر (و به نوشته بیرونی 1932 ص 60 تشرین حرای ) 30 روز محاسبه می شده است . در گاه شماری سریانیان سال ا
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/5/29 5:3 صبح
مقاله وصیت نامه دکتر علی شریعتی تحت فایل ورد (word) دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله وصیت نامه دکتر علی شریعتی تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله وصیت نامه دکتر علی شریعتی تحت فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله وصیت نامه دکتر علی شریعتی تحت فایل ورد (word) :
وصیت نامه دکتر علی شریعتی
پس از بر طرف شدن موانع خروج از کشور به قصد حج خود را آماده کرد و به عنوان یک مسلمان وصیت خود را نوشت. زمستان سال 1348« امروز دوشنبه سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره های بیهوده تر شخصیتهای مدرج، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه جا رزرو کردم که گفتند چهار بعد از ظهر در فرودگاه حاضر شوید که هشت بعد از ظهر احتمال پرواز هست (نشانه ای از تحمیل مدرنیزم قرن بیستم بر گروهی که به قرن بوق تعلق دارند).
گر چه هنوز تا مرز احتمالات ارضی و سماوی فراوان است اما به حکم ظاهر امور، عازم سفرم و به حکم شرع، در این سفر باید وصیت کنم.
وصیت یک معلم که از هیجده سالگی تا امروز که در سی و پنج سالگی است، جز تعلیم کاری نکرده و جز رنج چیزی نیندوخته است چه خواهد بود؟ جز این که همه قرضهایم را از اشخاص و از بانکها با نهایت سخاوت و بی دریغی، تماما واگذار میکنم به همسرم که از حقوقم (اگر پس از فوت قطع نکردند) و حقوقش و فروش کتابهایم و نوشتههایم و آن چه دارم و ندارم بپردازد؛ که چون خود میداند، صورت ریزَش ضرورتی ندارد.
همه امیدم به “احسان” است در درجه اول، و به دو دخترم در درجه دوم. و این که این دو را در درجه دوم آوردم، نه به خاطر دختر بودن آنها و امل بودن من است ــ به خاطر آن است که در شرایط کنونی جامعه ما، دختر شانس آدم حسابی شدنش بسیار کم است، که دو راه بیشتر ندارد و به تعبیر درست؛ دو بیراهه:
یکی؛ همچون کلاغ ِ شوم در خانه ماندن و به قار قار کردنهای زشت و نفرت بار، احمقانه زیستن که یعنی زن نجیب متدین. و یا تمام شخصیت انسانی و ایدهآل و معنویش در ماتحتش جمع شدن، و تمام ارزشهای متعالیش در اسافل اعضایش خلاصه شدن و عروسکی برای بازی ابلهها و یا کالایی برای کسبه مدرن و خلاصه دستگاهی برای مصرف کالاهای سرمایهداری فرنگ شدن که یعنی زن روشنفکر متجدد. و این هر دو یکی است. گرچه دو وجهه متناقض ِ هم، اما وقتی از انسان بودن خارج شود، دیگر چه فرقی دارد که یک جغد باشد
یا یک چُغوک ، یک آفتابه شود یا یک کاغذ مستراح؟ مستراح شرقی گردد یا مستراح فرنگی؟ و آنگاه در برابر این تنها دو بیراههای که پیش پای دختران است سرنوشت دخترانی که از پدر محرومند تا چه حد میتواند معجزآسا و زمانه شکن باشد؟ و کودکی تنها، در این تند موج ِ این سیل کثیفی که چنین پر قدرت به سراشیب باتلاق فرو میرود تا کجا میتواند بر خلاف جریان شنا کند و مسیری دیگر را برگزیند؟
1 به لهجه خراسانی یعنی گنجشک
گر چه امیدوار هستم؛ که گاه در روحهای خارقالعاده چنین اعجازی سر زده است. پروین اعتصامی از همین دبیرستانهای دخترانه بیرون آمده، و مهندس بازرگان از همین دانشگاهها و دکتر سحابی از میان همین فرنگ رفتهها و مصدق از میان همین “دوله” ها و “سلطنه” های “صلصال کالفخار من حماء مسنون”، و “اینشتین” از همین نژاد پلید و “شوایتزر” از همین اروپای قسی آدمخوار و “لومومبا” از همین نژاد برده و “مهراوه” پاک از همین نجسهای هند و پدرم از همین مدرسههای آخوند ریزو ; به هر حال “آدم” از لجن و “ابراهیم” از “آزر” بت تراش و “محمد” از خاندان بتخانه دار ، به دل من امید میدهند که حسابهای علمی مغز را نادیده انگارد و به سر نوشت کودکانم در این لجنزار بت پرستی و بت تراشی که همه پرده دار بت خانه میپرورد امیدوار باشم.
دوست میداشتم که “احسان” متفکر، معنوی، پراحساس، متواضع، مغرور و مستقل بار آید. خیلی میترسم از پوکی و پوچی موج نویها و ارزان فروشی و حرص و نوکر مآبی این خواجه تاشان نسل جوان معاصر؛ و عقدهها و حسدها و باد و بروتها ی بیخودی ِ این روشنفکران سیاسی. که تا نیمههای شب منزل رفقا یا پشت میز آبجو فروشیها، از کسانی که به هر حال کاری میکنند بد میگویند و آنها را با فیدل کاسترو مائوتسه تونگ و چه گوارا میسنجند و طبعا محکوم میکنند، و پس از هفت هشت ساعت در گوشیهای انقلابی و کارتند[؟] و عقده گشاییهای سیاسی با دلی پر از رضایت از خوب تحلیل کردن ِ قضایای اجتماعی که قرن حاضر با آن در گیر است و طرح درستِ مسایل ــ آنچنان که به عقل هیچکس دیگر نمیرسد ــ به منزل برمیگردند و با حالتی شبیه به چه گوارا و در قالبی شبیه لنین زیر کرسی میخوابند.
و نیز میترسم از این فضلای افواهالرجالی شود:
از روی مجلات ماهیانه، اگزیستانسیالیست و مارکسیست و غیره شود.
و از روی اخبار خارجی رادیو و روزنامه، مفسر سیاسی،
و از روی فیلمهای دوبله شده به فارسی، امروزی و اروپایی،
و از روی مقالات و عکسهای خبری مجلات هفتگی و نیز دیدن توریستهای فرنگی که از خیابانهای شهر میگذرند، نیهیلیست و هیپی و آنارشیست،
و یا [ از روی] نشخوار حرفهای بیست سال پیش حوزههای کارگری حزب توده، ماتریالیست و سوسیالیست چپ،
و از روی کتابهای طرح نو ، “اسلام و ازدواج” ، “اسلام و اجتماع”، “اسلام و جماع”، اسلام و فلان و بهمان ; اسلام شناس،
و از روی مرده ریگ انجمن پرورش افکار بیست ساله، روشنفکر مخالف خرافات،
و از روی کتاب چه میدانم، در باب کشورهای در حال عقب رفتن، متخصص کشورهای در حال رشد،
و از روی ترجمه های غلط و بیمعنی از شعر و ادب و موزیک و تئاتر و هنر امروز، صاحبنظر ِ وراج ِ لفاظِ ضد بشرِ هذیان گوی ِ مریض ِ هروئین گرای ِ خنگ، که یعنی: ناقد و شاعر نوپرداز و ;
خلاصه من به او “چه شدن” را تحمیل نمیکنم. او آزاد است. او خود باید خود را انتخاب کند. من یک اگزیستانسیالیست هستم. البته اگزیستانسیالیستم ویژه خودم؛ نه تکرار و تقلید و ترجمه. که از این سه تا ی منفور همیشه بیزارم. به همان اندازه که از آن دو تای دیگر؛ تقی زاده و تاریخ، از نصیحت نیز هم، از هیچکس هیچوقت نپذیرفتهام. و به هیچکس، هیچوقت نصیحت نکردهام.
هر رشتهای را بخواهد میتواند انتخاب کند. اما در انتخاب آن، ارزش فکری و معنوی باید ملاک انتخاب باشد، نه بازار داشتن و گران خریدنش. من میدانستم که به جای کار در فلسفه و جامعه شناسی و تاریخ، اگر آرایش میخواندم یا بانکداری و یا گاوداری و حتا جامعه شناسی به درد بخور، آنچنانکه جامعه شناسان نوظهور ما برانند که فلان ده یا موسسه یا پروژه را اتود میکنند و تصادفا به همان نتایج علمی میرسند که صاحبکار سفارش داده، امروز وصیتنامهام، به جای یک انشاء ادبی، شده بود صورتی مبسوط از سهام و املاک و منازل و مغازهها و شرکتها و دم و دستگاهها که تکلیفش را باید معلوم میکردم و مثل حال، به جای اقلام، الفاظ ردیف نمیکردم.
اما بیرون از همه حرفهای دیگر اگر ملاک را لذت جستن تعیین کنیم، مگر لذت اندیشیدن، لذت یک سخن خلاقه، یک شعر هیجان آور، لذت زیباییهای احساس و فهم و مگر ارزش برخی کلمهها از لذت موجودی حساب جاری یا لذت فلان قباله محضری کمتر است؟
چه موش آدمیانی که فقط از بازی با سکه در عمر لذت میبرند! و چه گاوانسانهایی که فقط از آخورآباد و زیر سایه درخت چاق میشوند. من اگر خودم بودم و خودم، فلسفه میخواندم و هنر. تنها این دو است که دنیا برای من دارد. خوراکم فلسفه، و شرابم هنر، و دیگر بس. اما من از آغاز متأهل بودم، ناچار باید برای خانوادهام کار میکردم و برای زندگی آنها زندگی میکردم. ناچار جامعه شناسی مذهبی و جامعه شناسی جامعه مسلمانان که به استطاعت اندکم شاید برای مردمم کاری کرده باشم، برای خانواده گرسنه و تشنه و محتاج و بی کسم، کوزه آبی آورده باشم.
او آزاد است که خود را انتخاب کند و یا مردم را، اما هرگز نه چیز دیگری را، که جز این دو هیچ چیز در این جهان به انتخاب کردن نمیارزد، پلید است، پلید.
فرزندم! تو میتوانی هر گونه “بودن” را که بخواهی باشی، انتخاب کنی. اما آزادی انتخاب تو در چارچوب حدود انسان بودن محصور است. با هر انتخابی باید انسان بودن نیز همراه باشد و گرنه دیگر از آزادی و انتخاب سخن گفتن بی معنی است، که این کلمات ویژه خداست و انسان و دیگر هیچکس، هیچ چیز.
انسان یعنی چه؟ انسان موجودی است که آگاهی دارد ( به خود و جهان) و میآفریند (خود را و جهان را) و تعصب میورزد و میپرستد و انتظار میکشد و همیشه جویای مطلق است؛ جویای مطلق. این خیلی معنی دارد. رفاه، خوشبختی، موفقیتهای روزمره زندگی و خیلی چیزهای دیگر به آن صدمه میزند. اگر این صفات را جزء ذات آدمی بدانیم، چه وحشتناک است که میبینیم در این زندگی مصرفی و این تمدن رقابت و حرص و برخورداری، همه دارد پایمال میشود. انسان در زیر بار سنگین موفقیتهایش دارد مسخ میشود، علم امروز انسان را دارد به یک حیوان قدرتمند بدل میکند. تو هر چه میخواهی باشی باش اما ; آدم باش.
2 مقصود او در اینجا از خانواده اجتماع است و مقصود از تأهل، تعهد به مردم.
اگر پیاده هم شده است سفر کن. در ماندن، میپوسی. هجرت کلمه بزرگی در تاریخ “شدن” انسانها و تمدنها است. اروپا را ببین. اما وقتی ایران را دیده باشی، وگرنه کور رفتهای، کر باز گشتهای. افریقا مصراع دوم بیتی است که مصراع اولش اروپا است. در اروپا مثل غالب شرقیها بین رستوران و خانه و کتابخانه محبوس ممان. این مثلث بدی است. این زندان سه گوش همه فرنگ رفتههای ماست. از آن اکثریتی که وقتی از این زندان روزنهای به بیرون میگشایند و پا به درون اروپا میگذارند، سر از فاضلاب شهر
بیرون میآورند حرفی نمیزنم که حیف از حرف زدن است. اینها غالبا پیرزنان و پیر مردان خارجی دوش و دختران خارجی گز فرنگی را با متن راستین اروپا عوضی گرفتهاند. چقدر آدمهایی را دیدهام که بیست سال در فرانسه زندگی کردهاند و با یک فرانسوی آشنا نشدهاند. فلان آمریکایی که به تهران میآید و از طرف مموشهای شمال شهر و خانوادههای قرتی ِ لوس ِاشرافی ِکثیفِ عنتر ِفرنگی احاطه میشود، تا چه حد جو خانواده ایرانی و روح جاده [ساده؟] شرقی و هزاران پیوند نامرئی و ظریف انسانی خاص قوم را لمس کردهاست؟
اگر به اروپا رفتی اولین کارت این باشد که در خانوادهای اتاق بگیری که به خارجیها اتاق اجاره نمیدهند. در محلهای که خارجیها سکونت ندارند. از این حاشیه مصنوعی ِبیمغز ِآلوده دور باش. با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو. در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش. “کن مع الناس و لا تکن مع الناس” واقعا سخن پیغمبرانه است.
واقعیت، خوبی، و زیبایی؛ در این دنیا جز این سه، هیچ چیز دیگر به جستجو نمیارزد.. نخستین، با اندیشیدن، علم. دومین، با اخلاق، مذهب. و سومین، با هنر، عشق.
[عشق] میتواند تو را از این هر سه محروم کند. یک احساساتی لوس سطحی هذیان گوی خنگ. چیزی شبیه “جواد فاضل”، یا متینترَش؛ “نظام وفا”، یا لطیف تـَرَش؛ “لامارتین”، یا احمق تـَرَش؛ “دشتی”، یا کثیف تـَرَش؛”بلیتیس”! و نیز میتواند تو را از زندان تنگ زیستن، به این هر سه دنیای بزرگ پنجرهای بگشاید و شاید هم دری ; و من نخستینش را تجربه کردهام و این است که آن را “دوست داشتن” نام کردهام. که هم، همچون علم و بهتر از علم آگاهی میبخشد و هم همچون اخلاق، روح را به خوب بودن میکشاند و خوب شدن.
و هم زیبایی و زیباییها (که کشف میکند،که میآفریند) چقدر در این دنیا بهشتها و بهشتیها نهفته است. اما نگاهها و دلها همه دوزخی است. همه برزخی است که نمیبیند و نمیشناسد. کورند و کرند. چه آوازهای ملکوتی که در سکوت عظیم این زمین هست و نمیشنوند. همه جیغ و داد و غرغرو نق نق و قیل و قال و وراجی و چرت و پرت و بافندگی و محاوره.
وای، که چقدر این دنیای خالی و نفرت بار برای فهمیدن و حس کردن سرمایه دار است! لبریز است! چقدر مایههای خدایی که در این سرزمین ابلیس نهفتهاست! زندگی کردن وقتی معنی مییابد که فن استخراج این معادن
3 با مردم باش و با مردم مباش
ناپیدا را بیاموزی و تو میدانی که چقدر این حرف با حرفهای “ژید” به “ناتانائل”ش شبیه است، با آن متناقض است! تنها نعمتی که برای تو در مسیر این راهی که عمر نام دارد آرزو میکنم، تصادف با یکی دو روح فوقالعاده است، با یکی دو دل بزرگ، با یکی دو فهم عظیم و خوب و زیبا است. چرا نمیگویم بیشتر؟ بیشتر نیست. ” یکی” بیشترین عدد ممکن است. “دو” را برای وزن کلام آوردم و، نیست. گرچه من به اعجاز حادثهای، این کلام موزون را در واقعیت ِ ناموزون زندگیم، به حقیقت، داشتم.”برخوردم” (به هر دو معنی کلمه.
“کویر” را برای لمس کردن روحی که به میراث گرفتهام و به میراثت میدهم بخوان و آن دستخط پشت عکسم را که در پاسخ خبر تولدت فرستادم برای تنها و تنها “نصیحت” که در زندگی مرتکب شدهام حفظ کن( به هر دو معنی کلمه)
اما تو “سوسن” ساده مهربان ِاحساساتی ِزیباشناس ِ منظم ِدقیق و تو “سارا”ی رندِ عمیق ِ عصیانگرِ مستقل. برای شما هیچ توصیهای ندارم. در برابر این تند بادی که بر آینده پیش ساخته شما میوزد، کلمات که تنها امکاناتی است که اکنون در اختیار دارم چه کاری میتوانند کرد؟ اگر بتوانید در این طوفان کاری کنید، تنها به نیروی اعجاز گری است
که از اعماق روح شما سر زند، جوش کند و ارادهای شود مسلح به آگاهیای مسلط بر همه چیز و نقاد هر چه پیش میآورند و دور افکننده هر لقمهای که میسازند. چه سخت و چه شکوهمند است که آدمی طباخ غذاهای خویش باشد. مردم همه نشخوار کنندگانند و همه خورندگان آنچه برایشان پختهاند. دعوای امروز بر سر این است که لقمه کدام طباخی را بخورند . هیچکس به فکر لقمه ساختن نیست. آنچه میخورند غذاهایی است که دیگران هضم کردهاند. و چه مهوع!
آن هم کی ها میسازند؟! رهبران روشنفکر ِزنان ِامروز ِاجتماع ما! آنها که مدل نوین زن بودن شدهاند! “هفده دیای ها”! آزادزنان! این تنها صفتی است که آنها موصوفات راستین آنند؛ آزاد از ; عفت کلام اجازه نمیدهد. این چادر های سیاه را، نه فرهنگ و تمدن جدید، و نه رشد فکری، و نه شخصیت یافتن واقعی، و نه آشنایی با روح و بینش و مدنیت اروپا، بلکه آجان و قیچی از سر اینان برداشت، بر اندام اینان درید، و آنگاه نتیجه این شد که همان “شاباجی خانم” شد که بود، منتها به جای حنا بستن، گلمو میزند و به جای خانه نشستن و غیبت کردن، شب
4 مقصود دکتر احتمالا این کلمات باشد: “پوران عزیزم این عکس را که چند لحظه پس از شنیدن خبر تولد احسان در یک کافه برداشتهام به رسم یادگار به تو تقدیم می کنم آثار پیری و “بابا” شدن به همین زودی در چهره ام نمایان است آن را به یادگار نگه دار تا بیست سال دیگر این خط شعر را که از زبان فردوسی به تو می نویسم بخواند و بداند که میراث اجدادی خویش را که جز کتاب و فقر و آزادگی نیست چگونه باید حفظ کند و او نیز جز رنج و علم و شرف در حیات خویش چیزی نیندوزد
چنین گفت مر جفت را نره شیر
که فرزند ما گر نباشد دلیر
ببریم از او مهر و پیوند پاک
پدرش آب دریا و مادرش خاک
1338 پاریس علی شریعتی
آن هم کی ها میسازند؟! رهبران روشنفکر ِزنان ِامروز ِاجتماع ما! آنها که مدل نوین زن بودن شدهاند! “هفده دیای ها”! آزادزنان! این تنها صفتی است که آنها موصوفات راستین آنند؛ آزاد از ; عفت کلام اجازه نمیدهد. این چادر های سیاه را، نه فرهنگ و تمدن جدید، و نه رشد فکری، و نه شخصیت یافتن واقعی، و نه آشنایی با روح و بینش و مدنیت اروپا، بلکه آجان و قیچی از سر اینان برداشت، بر اندام اینان درید، و آنگاه نتیجه این شد که همان “شاباجی خانم” شد که بود، منتها به جای حنا بستن، گلمو میزند و به جای خانه نشستن و غیبت کردن، شب نشینی میکند و پاسور میزند. یک “ملا باجی” اگر ناگهان تنبانش را در آورد و یا به زور درآوردند چه تغییراتی در نگاه و احساس و تفکر و شخصیتش رخ خواهد داد؟
اما مسأله به همین سادگیها نیست. “زن روز” آمار دادهاست که از 1956 تا 66 (ده سال) موسسات آرایش و مصرف لوازم آرایش در تهران پانصد برابر شده است. و این تنها منحنی تصاعدی مصرف در دنیا و در تاریخ اقتصاد است و نیز تنها علت غایی همه این تجدد بازی ها و مبارزه با خرافات و آزاد شدن نیمی از اندام اجتماع که تا کنون فلج بود و زندانی بود و از این حرفها ; اما اینها باز یک فضیلت را دارایند. یعنی یک امتیاز بر رقبای املشان. ;. چه گرفتاری عجیبی در قضاوت میان این دو صفِ متجانس ِمتخاصم پیدا کردهام. هر وقت آن “ملاباجی گشنیز خانمها” را میبینم میگویم؛ باز هم آنها. و هر وقت آن “جیگی جیگی ننه خانمها” را میبینم، میگویم باز هم همینها.
و اما تو همسرم. چه سفارشی میتوانم به تو داشت؟ تو که با از دست دادن من هیچکسی را در زندگی کردن از دست ندادهای. نه در زندگی، در زندگی کردن. به خصوص بدان گونه که مرا میشناسی و بدان صفات که مرا میخوانی. نبودن من خلائی در میان داشتنهای تو پدید نمیآورد. و با این حال که چنان تصویری از روح من در ذهن خود رسم کردهای وفای محکم و دوستی استوار و خدشه ناپذیرت به این چنین منی، نشانه روح پر از صداقت و پاکی و انسانیت توست.
به هر حال اگر در شناختن صفات اخلاقی و خصایل شخصیت انسانی من اشتباه کرده باشی در این اصل هر دو هم عقیدهایم که: اگر من هم انسان خوبی بودهام همسر خوبی نبودهام. و من به هر حال آن قدر خوب هستم که بدیهای خویش را اعتراف کنم و آنقدر قدرت دارم که ضعفهایم را کتمان نکنم و در شایستگیم همین بس که خداوند با دادن تو آنچه را به من نداده است جبران کرده است و این است که اکنون در حالی که همچون یک محتضر وصیت میکنم ، احساس محتضر ندارم. که با بودن تو، میدانم که نبودن ِمن، هیچ کمبودی را در زندگی کودکانم پدید نمیآورد و تنها احساسی که دارم همان است که در این شعر توللی آمدهاست که:
برو ای مرد، برو چون سگ آواره بمیر/ که وجود تو به جز لعن خداوند نبود// سایه شوم تو جز سایه ناکامی و یأس/ بر سر همسر و گهواره فرزند نبود
از طرف مالی، تنها یادآوری این است که به حساب خودم آنچه را از پول خود در هنگام زلزله خرج کردم از حساب 2 بانک تعاونی و توزیع برداشت کردهام، و البته دلم از این کار چرکین بود و قصد داشتم در عید امسال که قرضی میکنم یا چیزی میفروشم، برای پول منزل آن را مجددا باز گردانم و امیدوارم تو این کار را بکنی.
آرزوی دیگرم این بود که یک سهم آب و زمین از “کاهه” بخرم به نام مادرم وقف کنم و درآمدش صرف هزینه تحصیل شاگردان ممتاز مدرسه این ده شود که در سبزوار تحصیلاتشان را تا سیکل یا دیپلم ادامه دهند (ماهی جهارصد و پنجاه تومان برای هر فرد و بنا بر این سالی سه محصل میتوانند از این بابت درس بخوانند البته با کمکهای اضافی من و خانواده خودش)
کار سوم این که جمعی از شاگردان آشنایم همه حرفها و درسهای چهار سال دانشکده را جمع و تدوین کنند و منتشر سازند که بهترین حرفهای من در لابلای همین درسهای شفاهی و گفت و شنودهای متفرقه نهفته است. ; و نیز کنفرانسهای دانشکاهیم جداگانه، و نوشتههای ادبیم در سبک کویر، جدا؛ و نوشتههای پراکنده فکری و تحقیقیم جدا، و آنچه در اروپا نوشتهام جمع آوری شود و نگهداری، تا بعدها که انشاءالله چاپ شود. .
شعرهایم همه به دقت جمع آوری شود و سوزانده شود که نماند، مگر “قوی سپید” و “غریب راه” و “در کشور” و “شمع زندان” و درسهای اسلام شناسی، از “سقیفه به بعد”، با “امت و امامت” در ارشاد و کنفرانسهای مربوط به حضرت علی و علت تشیع ایرانیان و دیالکتیک پیدایش فرق در اسلام و هر چه به این زمینهها میآید از جمله “بیعت” در کانون مهندسین و “علی حقیقتی بر گونه اساطیر” و ; همه در یک جلد به نام جلد دوم اسلام شناسی تحت عنوان “امت و امامت” تدوین شود.
اگر مترجمی شایسته پیدا شد متن مصاحبه مرا با “گیوز” به فارسی ترجمه کند. در باره این آثار بخصوص کتاب DESALIENATION DES SOCIETES MUSULMANS مرا و همچنین مقاله SOCIOLOGIE D’INITIATION مرا که با چهار جامعه شناس خارجی تحقیق کردهایم و “اوت زتود” چاپ کرده است. کتاب L’ANGE SOLITAIRE مرا دلم نمیخواهد ترجمه کنند. کار گذشتهای و رفتهای است.
همه التماسهایت را از قول من نثار ; عزیزم کن که آنچه را از من جمع کرده و در بارهام نوشته از چاپش منصرف شود که خیلی رنج میبرم.
کلمات کلیدی :