ارسالکننده : علی در : 95/4/18 3:42 صبح
مقاله زیبایى مقیّد و زیبایى آزاد از نظر کانت تحت فایل ورد (word) دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله زیبایى مقیّد و زیبایى آزاد از نظر کانت تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله زیبایى مقیّد و زیبایى آزاد از نظر کانت تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدّمه
کمال به مثابه غایتمندى عینى درونى
غایتمندى بدون غایت به مثابه اصل راهنماى حکم ذوقى
زیبایى آزاد و مقیّد
نتیجه گیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله زیبایى مقیّد و زیبایى آزاد از نظر کانت تحت فایل ورد (word)
ـ اسکروتن، راجر، کانت، ترجمه على پایا، تهران، طرح نو، 1383
ـ کانت، ایمانوئل، بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق، ترجمه حمید عنایت و على قیصرى، تهران، خوارزمى، 1369
ـ کانت، ایمانوئل، نقد قوّه حکم، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، چ دوم، تهران، نى، 1381
ـ ماحوزى، رضا، «زیبایى طبیعى و اخلاق در اندیشه کانت»، پژوهشهاى فلسفى، در دست بررسى
ـ ماحوزى، رضا، «زیبایى و استقراء در فلسفه نقّادى کانت»، نامه حکمت، سال ششم، ش 1، بهار و تابستان 1387، 53ـ68
- Allison, H. E., Kant’s Theory of Taste, Cambridge University Press, First Published,
- Coleman, Fransis, The Harmony of Reason: A Study in Kant’s Aesthetics, Pittsburg, University of Pitssburg Press,
- Crawford, Donald, Kant’s Aesthetic Theory, Wisconsin, University of Wisconsin Press,
- Elliott, “The Unity of Kant’s Critique of Aesthetic Judgment” Immanuel Kant Critical Assessment, v. 4, 1996, p. 293-
- Ginsborg, H., Kant’s Aesthetics and Teleology, Stanford Encyclopedia of Philosophy,
- Kant, I, Critique of Pure Reason, Trans by Norman Kemp Smith, Pressdin Macmillan,
- Kirwan, james, The aesthetic in Kant, London & NewYork University Press,
- Scarre, Geoffrey, “Kant on Free and Dependent Beauty”, Immanuel Kant, Critical Assessment, v. 4, 1996, 320-
- Schaper, E, “Taste, Sublimity, and Genius: The Aesthetics of Nature and Art”, in The Cambridge Companion to Kant, Cambridge University Press,
- Zimmerman, E., “Kant: The Aesthetic Judgment”, Immanuel Kant Critical Assessment, v. 4, 1996, 158-
چکیده
کانت قوّه حکم تأمّلى (خیال) را قوّه ذوقِ زیباشناختى معرفى کرده است. هنگامى که خیال مستقل از فاهمه و عقل، و بر مبناى اصل غایتمندى ذهنى، صورتهاى محض اعیان را انتزاع کند، «زیبایى آزاد» عرضه مىدارد، و هنگامى که این صورتها را با مفهوم کمال (غایتمندى عینى درونى) عین همراه سازد، «زیبایى مقیّد» عرضه مىدارد. کانت این اتّصال را در زیبایى مقیّد، اتّصال خیر و زیبا دانسته است. این نکته، ابهام وسیعى را در تلقّى کانت از معناى زیبایى ایجاد کرده است؛ به گونهاى که برخى از مفسّران، زیبایى مقیّد را زیبایى اصیل ندانسته، بلکه آن را محصول عقل دانستهاند. این نوشتار درصدد است با تشریح زیبایى آزاد و زیبایى مقیّد از نظر کانت، و تأکید وى بر استقلال حکم زیباشناختى، نادرستى این تفسیر را نشان دهد
کلیدواژهها: خیال، فاهمه، عقل، زیبایى آزاد، زیبایى مقیّد، غایتمندى
مقدّمه
کانت در بخش شانزدهم نقد قوّه حکم، دو نوع زیبایى را از هم تفکیک کرده و گفته است
دو نوع زیبایى وجود دارد: زیبایى آزاد1 ((pulchritudo vaga، یا زیبایى صرفامقیّد2 (pulchritudo ad haerens). اوّلى هیچ مفهومى دالّ بر چیستى عین راپیشفرض نمىگیرد؛ دومى چنین مفهومى و کمال3 عین موافق با آن را پیشفرضمىگیرد. اوّلى زیبایى (قائم به ذات4) این یا آن شىء خوانده مىشود؛ دومى که مقیّد به مفهومى است (زیبایى مشروط) به اعیانى منتسب مىشود که تحت مفهوم غایتى خاص قرار مىگیرند
وى براى زیبایى آزاد مواردى چون گلها، بسیارى از پرندگان (همچون طوطى، مرغ مگسخوار، و مرغ بهشتى)، بسیارى از صدفهاى دریایى، نقوش یونانى (ala grecque)، شاخ و برگهاى تزیینى حاشیهها یا کاغذهاى دیوارى، موسیقىهاى فانتزى (قطعات فاقد موضوع [= تم]) و در واقع هرگونه موسیقى بدون کلام، و براى زیبایى مقیّد مواردى چون زیبایى انسان (مرد، زن، و کودک)، زیبایى اسب، و زیبایى عمارت (کلیسا، قصر، زرّادخانه، و خانه ییلاقى) را مثال زده است
این بخش از نوشتههاى کانت در باب زیبایى بسیار پیچیده و مبهم است؛ به گونهاى که بسیارى از مفسّران، به لحاظ همراهى زیبایى مقیّد با مفهوم کمال، این زیبایى را به عقل و اخلاق نسبت داده و بنابراین، با انکار اصالت آن، حصول این زیبایى را نتیجه اعمال دخالت عقل دانستهاند. این مفسّران، اساسا زیبایى را منحصر به زیبایى آزاد دانسته و بنابراین، زیبایى مقیّد را به دلیل دخالت عقل در صورتبندى آن، فاقد ارزش زیباشناختى انگاشتهاند.7 به عقیده این گروه از مفسّران، شیئى که به عنوان زیبایى مقیّد داورى شده است، واجد معیارهایى از کمال عین است که این معیارها، نوع خاصّى از زیبایى را که متفاوت با زیبایى آزاد است عرضه مىدارند؛ به گونهاى که اشیایى که واجد زیبایى مقیّدند، اساسا دنباله زیبایى آزاد نیستند.8 براى مثال، کُلمن مدّعى است: «دراحکام زیبایى مقیّد، به علّت وجود مفهومهاى «متعینِ» غایات و کمال، به قوّه ذوق نیازى نیست.»9 کرافورد نیز مدّعى است: «در احکام مربوط به زیبایى مقیّد، [عبارت ]“اینزیباست”، به عنوان اظهارى از مجاورت با کمال یا ایدهآل آن نوع، مورد داورى قرار مىگیرد.»10 اسکروتن نیز زیبایى مقیّد را مستلزم مفهومسازى قبلى از عین دانسته وبنابراین، زیبا خواندن چنین اعیانى را تنها از طریق کارکردهاى اخلاقى آنها ممکن شمرده است.11 به عقیده وى، زیبایى مقیّد، فاقد اسکلت زیبایى آزاد است؛ بدین معنا که هم به وجود عین (کارکرد آن)، و هم در نسبت با غایات اخلاقى به غایتى معین نظر دارد و بنابراین، زیبایى خود را از آن جهت که نمایشدهنده و تأمینکننده اهداف اخلاقى است به دست مىآورد. گینسبورگ نیز با تأکید بر نقش عقل در داورىهاى زیباشناختى در زیبایى مقیّد، این معنا از زیبایى را با هنر تمثّلى12 (سمبولیک)، که در آن اثر هنرىبیانکننده خیر و کمال اخلاقى است، تطبیق داده است
این تفسیر از تمایز زیبایى آزاد ـ مقیّد، اگرچه رایج است، ولى صحیح نیست. به منظور نشان دادن نادرستى این تفسیر، لازم است نخست عباراتى چون کمال، غایتمندى ذهنى، و رضایت زیباشناختى را ملاحظه نماییم تا در نتیجه آن، بتوانیم تمایز حکم زیباشناختى از احکام معرفتى و اخلاقى (عقلى) را مبناى قرائت صحیح خود از دیدگاه کانت قرار دهیم
کمال به مثابه غایتمندى عینى درونى
کانت مدّعى است: متخیّله در تأمّلات زیباشناختى خود، صرفا بر مبناى غایتمندى ذهنى (صورى) صورت محض اعیان را تأمّل کرده و در نتیجه، به احساس رضایت و لذّتى زیباشناختى دست مىیابد. وى با تفکیک غایتمندى ذهنى از غایتمندى عینى، و تعریف نوع اخیر به مثابه «نسبت کثرات با غایتى معین»،14 احکام مربوط به زیبایى محض (آزاد) را از هرگونه غایتمندى عینى ناظر به مفهوم سودمندى (استفاده) و کمالِ عینْ مستقل دانسته و بنابراین، امر زیبا را که بر غایتمندى صرفا صورى یعنى غایتمندى بدون غایت مبتنى است از مفهوم خیر که بر غایتمندى عینى (غایتمندى با غایت) یعنى نسبت عین با غایتى معیّن مبتنى است، تفکیک کرده است
کانت با تقسیم غایتمندى عینى به بیرونى (یعنى سودمندى) و درونى (یعنى کمالِ عین)، و خالى بودن حکم ذوقى محض از هردوى آنها، نکته فوق را توضیح داده است. از نظر وى، در «سودمندى»، به نسبت خارجى عین با دیگر اعیان و با کل، و در «کمال»، به نسبت درونى اجزا کثیر با مفهوم چیستى عین توجه مىشود که این (کمال) نیز به «کمال کیفى» یعنى توافق کیفى کثرات (اجزا) عین با مفهوم چیستى عین، و «کمال کمّى» یعنى توافق کمّى کثرات با مفهوم چیستى عینْ تقسیم مىگردد. قوّه حکم تأمّلى، آنگونه که در دقیقه اوّل ذکر شده است،15 در انتزاع صورت محض اعیانْ هیچ توجهى به وجود خارجى آنها و نسبتشان با دیگر اعیان ندارد. بنابراین، در چنین تأمّلى، اساسا به رابطه خارجى اعیان و سودمندى آنها توجهى نمىشود. امّا، این صورت محض از هر دو مفهوم کمال کیفى و کمّى نیز مستقل است؛ زیرا همراهى کمال، خلوص آن را از بین مىبرد
براى داورى درباره غایتمندى عینى، همیشه به مفهوم یک غایت (و اگر این غایتمندىْ باید، نه یک غایتمندى بیرونى [سودمندى]، بلکه درونى باشد) به مفهوم غایتى درونى نیازمندیم که حاوى مبناى امکان درونى عین باشد؛ لیکن چون یک غایت به طور کلّى چیزى است که مفهومش را نمىتوان مبناى امکان خود عین شمرد، پس براى تصوّر کردن غایتمندى عینى در یک شىء، مفهومى که دالّ بر چیستى آن شىء است بایستى از قبل معلوم باشد و توافق کثرات در شىء مزبور با این مفهوم (که قاعده پیوند کثرات در شىء را به دست مىدهد) کمال کیفى شىء است. [امّا ]کمال کمّى به معناى تکمیل هر شیئى در نوع خویش،; مفهوم صرفى از کمّیت (از تمامیت) است. در این حالت، چیستى شىء از قبل معیّن دانسته شده و سؤال فقط بر سر این است که آیا شىء همه لوازم ضرورى را داراست یا نه؟ [امّا عنصر ]صورى در تصوّر شىء، یعنى توافق کثرات با یک وحدت (بدون اینکه معیّن باشد این [وحدت ]چه باید باشد)، هیچگونه غایتمندى عینىاى را نمىشناسد؛ زیرا چون از این وحدت به مثابه غایت (آنچه که شىء باید باشد) قطعنظر شده است، چیزى جز غایتمندى ذهنى تصوّرات در ذهن شهودکننده باقى نمىماند و این،; حاکى از هیچ کمالى از عین نیست، زیرا عین در اینجا به وسیله مفهوم غایتى اندیشیده نشده است
بدین ترتیب، کانت از غایتمندى عینى درونى یا همان کمال، چیستى شىء (آنچه شىء باید باشد) را در نظر دارد که اجزاى کثیر یک شىء در نسبت با آن چیستى، وحدت یافته و اندیشیده مىشوند. به عقیده وى، در احکام مربوط به زیبایى آزاد، برخلاف زیبایى مقیّد، از این مفهوم صرفنظر مىشود؛ زیرا حکم زیباشناختى بر مبناى غایتمندى بدون غایت شکل مىگیرد و همراه کردن مفهومى از کمال، «آزادى قوّه متخیّله را که با نظاره شکل به بازى درمىآید، فقط محدود خواهد کرد.»
غایتمندى بدون غایت به مثابه اصل راهنماى حکم ذوقى
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/18 3:42 صبح
مقاله حق و تکلیف و تلازم آنها تحت فایل ورد (word) دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله حق و تکلیف و تلازم آنها تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله حق و تکلیف و تلازم آنها تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدّمه
بررسی کارواژههای مفهومی
الف. «حق»
ب. تکلیف
تلازم حق و تکلیف
صورت اول تلازم حق و تکلیف
الف. لزوم تکلیف در برابر حق
نظریه هوفلد
نقد و بررسی
ب. لزوم حق نسبت به تکلیف
صورت دوم تلازم حق و تکلیف
نتیجه گیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله حق و تکلیف و تلازم آنها تحت فایل ورد (word)
ـ آقایی، بهمن، فرهنگ حقوقی بهمن: انگلیسی ـ فارسی، تهران، کتابخانه گنج دانش، 1378
ـ آملی، میرزا هاشم، المکاسب و البیع، تقریرات النائینی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1413، ج 1
ـ احمدبن فارس بن زکریّا، معجم مقاییس اللغه، تحقیق و ضبط عبدالسلام محمّدهارون، قم، مکتب الاعلامالاسلامی، 1404، المجلّد الثانی
ـ اسماعیلبن عباد، المحیط فی اللغه، تحقیق محمّدحسین آل یاسین، بیروت، عالمالکتب، 1414، ج 2
ـ انصاری، مرتضی، المکاسب، قم، الهادی، 1418، ج 3
ـ انیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، بیجا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372، ط. الرابعه، ج 1
ـ جعفری لنگرودی، محمّدجعفر، مقدمه عمومی علم حقوق، تهران، کتابخانه گنج دانش، 1375، چ پنجم
ـ جوادی آملی، عبداللّه، حق و تکلیف، تحقیق و تنظیم مصطفی خلیلی، قم، اسراء، 1384
ـ جوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، بیروت، دارالعلم للملایین، 1399ق، ط.الثانیه، الجزء الرابع
ـ حلّی، حسنبن یوسف، الجوهر النضید فی شرح منطق التجرید (و یلیه رساله التصور و التصدیق لملّاصدرا)،قم، بیدار، 1362
ـ حلّی، حسنبن یوسف، القواعد الجلّیه فی شرح الرساله الشمسیه، تحقیق فارس حسون تبریزیان، قم، مؤسسهالنشر الاسلامی، 1412
ـ دانشپژوه، مصطفی و قدرتاللّه خسروشاهی، فلسفه حقوق: سلسله دروس اندیشههای بنیادین اسلامی، قم،مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381، چ ششم
ـ رازی، قطبالدین، شرح المطالع فی المنطق، قم، کتبی نجفی، بیتا
ـ راسخ، محمّد، حق و مصلحت: مقالاتی در فلسفه حقوق، فلسفه حق و ارزش، تهران، طرح نو، 1381
ـ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، بیجا، مکتبه المرتضویه، 1362، چ دوم
ـ رضا، احمد، معجم متن اللغه: موسوعه لغویه حدیثه، بیروت، دار مکتبه الحیاه، 1377ق، المجلّد الثانی
ـ زبیدی، محمّدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، منشورات دار مکتبه الحیاه، 1306، ج 6
ـ سبزواری، ملّاهادی، شرح المنظومه: قسمه الحکمه، غرر الفرائد و شرحها، مع تعلیقه حسن حسن زادهالآملی، قم، ناب، 1380، چ دوم، ج 2
ـ سهروردی، شهابالدین یحیی، «کتاب المشارع و المطارحات»، در: مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح و مقدّمه هنری کربن، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372، چ دوم، ج 1
ـ شرتونی لبنانی، سعید خوری، أقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، بیروت، مرسلی الیسوعیه، 1889، ج1
ـ صدر، سیدمحمّد، ماوراء الفقه، بیروت، دارالاضواء، 1416، الجزء الثالث
ـ عسکری، ابوهلال، معجم الفروق اللغویه، قم، جامعه مدرّسین، 1412
ـ فراهیدی، خلیلبن احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی المخزومی و ابراهیم السامرائی، قم، دارالهجره، 1405،الجزء الثالث
ـ فیروزآبادی، مجدالدین محمّدبن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412، الجزءالثالث
ـ مدرّس افغانی، جامع المقدّمات، قم، هجرت، 1376، چ دوم، ج 1
ـ مرعشلی، ندیم و مرعشلی، أسامه، الصحاح فی اللغه و العلوم: تجدید صحاح العلّامه الجوهری والمصطلحات العلمیه و الفنیه للمجامع و الجامعات العربیه، بیروت، دارالحضاره العربیه، 1974، ج 1
ـ مصباح، محمّدتقی، حقوق و سیاست در قرآن، نگارش محمّد مهرابی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، 1377
ـ مصباح، محمّدتقی، نظریه حقوقی اسلام: حقوق متقابل مردم و حکومت، نگارش محمّدمهدی نادری ومحمّدمهدی کریمینیا، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382، ج 1ـ2
ـ مطهّری، مرتضی، حکمتها و اندرزها، تهران، صدرا، 1381، چ چهاردهم
ـ مطهّری، مرتضی، یادداشتهای استاد مطهری، تهران، صدرا، 1381، چ دوم، ج 3
ـ معین، محمّد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، 1362، چ پنجم، ج 1
ـ مقری فیومی، محمّدبن علی، المصباح المنیر، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، 2001، ج 1ـ2
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازی)، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، قم، مکتبهالمصطفوی، 1368، چ دوم، ج 1
ـ ملّاصدرا، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، صحّحه و علق علیه حسن حسن زاده آملی، تهران،مؤسسه الطباعه و النشر، 1414، الجزء الاول
ـ ملّاعبداللّه، الحاشیه علی تهذیب المنطق، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1363
ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمّد دشتی، قم، صحفی، 1379 ـ واحدی، قدرتاللّه، مقدّمه علم حقوق، تهران، کتابخانه گنج دانش، 1376، چ دوم
ـ هابز، توماس، لویاتان، ترجمه حسین بشیریه، تهران، نی، 1380
ـ یثربی قمی، سید علی، مقدّمه علم حقوق و نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران، قم، نوید اسلام، 1376، چدوم
- Axford, Barrie and Others, Politics: An Introduction, London, Routledge,
- Benditt, Theodore, M., Rights, New Jersey, Roman and Littlefield,
- Bittle, N., Celestine, M. Cap, O. F., Man and Morals: Ethics, The Bruce publishing CompanyMilwaukee,
- Brandt, Richard, B. Morality, Utilitarianism, and Rights, Cambridge,
- Campbell, Tom, Right: A Critical Introduction, London, Rutledge,
- Donnelly, Jack, Universal Human Rights in Theory and Practice, London, Cornell University,
- Dworkin, Ronald, Taking Rights Seriously, Harvard University Press, Cambridge,
- Finnis, John, Natural law and Natural Rights, New York, Oxford,
- Hart, H. L. A, Essays on Bentham: Jurisprudence And Political Theory, New York, Oxford,
- Heywood, Andrew, Political Theory: An Introduction, New York, Palgrave Macmillan,
- Hohfeld, Wesley Newcomb, Fundamental Legal Conception, London, Yale University Press,
- Jones, Peter, Rights, New York, St. Martin’s Press,
- Knowles, Dudley, Political Philosophy, London, Rutledge,
- Lyons, David, Rights, Welfare, and Mill’s Moral Theory, New York, Oxford,
- Nickel, James, W., Making Sense of Human Rights, Blackwell,
- Pojman, Louis, P., Global Political Philosophy, McGraw-Hill,
- —– , Political Philosophy: Classic and Contemporary Readings, New York, Mcgraw-Hill,
- Rasmussen, Douglas, B., and Douglas J. Denuyl, Liberty and Nature: An Aristotelian Defense ofLiberal Order, Open Court,
- Raz, Joseph, The Morality of Freedom, New York, Oxford, Clarendon Press,
- Thomson, Judith Jarvis, The Realm of Rights, Harvard University Press,
- Waldron, Jeremy, Theories of Right, New York, Oxford,
- Waldron, Jermey, “Rights”, in A Companion to Contemporary Political Philosophy, ed. Robert E.Goodin & Philip Pettit, Blackwell,
- Wellman, Carl, A Theory of Rights, Rowman and Allanheld Publishers,
- White, Alan, R., Rights, New York, Oxford,
چکیده
یکی از مسائل عمده در مورد «حق»، رابطه آن با «تکلیف» است. متفکران در این مسئله اختلافنظرجدّی دارند. آیا میان حق و تکلیف رابطهای وجود دارد؟ یا اینکه آن دو هیچ ارتباطی با هم ندارند وبه صورت مستقل موجودند؟ در صورت وجود ارتباط، آیا به صورت اتفاقی دارای رابطهاند؟ یااینکه ارتباط آنها ویژگی ذاتیشان است؟ نیز در صورت وجود تلازم، آیا تلازم آن دو یکسویهاست یا دوسویه؟ نهایت اینکه آیا تلازم آنها مفهومی است یا خارجی؟
در این نوشتار، ضمن پاسخ به پرسشهای مزبور، مسائل دیگری نیز درباره تلازم حق و تکلیفمطرح شده است
کلیدواژهها: حق، تکلیف، تلازم، تلازم مفهومی، تلازم خارجی
مقدّمه
رابطه میان «حق» و «تکلیف» از مسائل بحثانگیز میان متفکران در حوزه فلسفه حق است. آیاحق و تکلیف، اموری متقارن و مرتبط با هم هستند، یا بیگانه از هم و غیرمرتبط؟ آیا تحقق وثبوت حق برای یک موجود ـ یا دستهای از موجودات ـ استلزامی با تحقق و ثبوت تکلیف ندارد،به گونهای که بتوان حقوقی را در نظر گرفت، بدون اینکه به تبع آنها تکالیفی پدید آیند؟ درصورت وجود تکالیف، آیا تقارن میان حق و تکلیف، تقارنی اتفاقی و معلول عوامل بیرونی وقابل زوال است؟ یا اینکه فرض مذکور باطل است و هیچگاه ثبوت حق بدون ثبوت تکلیف قابلتصور نیست؛ یعنی میان آن دو تلازم431 برقرار است؟ در صورت پذیرش فرض دوم، آیا تلازم میان حق و تکلیف یکسویه است یا دوسویه؟ از سوی دیگر، آیا هر حقی مستلزم تکلیف استیا صرفا میان بعضی از حقوق با بعضی از تکالیف تلازم وجود دارد؟ نیز آیا تلازم میان حق وتکلیف منحصر به نوع واحدی است یا تلازم میان آن دو به چند صورت قابل تصور است؟ درصورت وجود انواع تلازم بیان حق و تکلیف، آن انواع کدامند؟
پرسشهای مزبور مهمترین مسائلی هستند که این نوشتار درصدد پاسخ به آنهاست
اما برای پرهیز از خلط میان مباحث گوناگون و گرفتار شدن در دام مغالطه اشتراک لفظی،بجاست ابتدا مفردات بحث یعنی معنای «حق» و «تکلیف» روشن شود
بررسی کارواژههای مفهومی
الف. «حق»
درباره حق، باید به دو امر، یعنی معنای لغوی و معنای اصطلاحی آن توجه شود
1 معنای لغوی «حق»: «حق»433 در لغت، به معانی متعددی از جمله: درستی، ثبوت، صدق،وجوب، شایسته، امر مقضی، یقین پس از شک، حزم، رشوه، احاطه، مال، قرآن، خصومت، مقابلباطل، نصیب و بهره، و حکم مطابق با واقع به کار میرود که طبق معنای اخیر، بر اقوال، عقاید وادیان و مذاهب ـ از آن نظر که مشتمل بر اقوال و عقاید هستند ـ اطلاق میشود، و در مقابل آن،«باطل» قرار دارد، بر خلاف واژه «صدق» که فقط در اقوال به کار میرود و در مقابل «کذب» قرار دارد
2 تفاوت «حق» و «صدق»: میان «صدق» و «حق» دو فرق وجود دارد
1 فرق اول این است که اگرچه قید مطابقت در هر دو موجود است، اما مطابقت درباره حقاز جانب واقع لحاظ میشود، ولی در صدق، از جانب حکم؛ یعنی اگر حکم را مطابق واقع درنظر بگیریم به آن «صادق» میگویند؛ ولی اگر واقع را از آن نظر که مطابق حکم است لحاظنماییم، حکم متصف به حق بودن میشود
2 فرق دیگر حق با صدق این است که حق اعم از صدق است؛ چون حق در اقوال، عقاید،ادیان و مذاهب استعمال میشود، اما صدق مختص اقوال است
اینکه «حق» در جمیع استعمالات خود به معنای «ثبوت» باشد، محل تأمّل است. برای مثال،مواردی از قبیل رشوه، احاطه، مال، قرآن و خصومت ـ که از معانی حق هستند ـ جز با تکلّفآشکار، نمیتوان آنها را به ثبوت برگرداند
3 معنای اصطلاحی «حق»: اصطلاح محل بحث معنایی است که شامل اصطلاحات فقهی، حقوقیو سیاسی میشود
برای تعیین دقیق اصطلاح مورد نظر، توجه به دو نکته ذیل ضروری است
1 واژه «حق» در صورت جمع بسته شدن به صورت «حقوق» به کار میرود. این امر موجباشتباه همین لفظ در معانی دیگر میشود. از اینرو، لازم است توجه شود که واژه «حقوق»مشترک لفظی است و در معانی ذیل استعمال میشود
الف. گاهی «حقوق» به مجموعه مقرّرات حاکم بر روابط اجتماعی اطلاق میشود. «حقوق»در این معنا، گاهی مرادف «قانون» دانسته میشود. برای مثال، به جای «حقوق اسلام»، «قانوناسلام» گفته میشود
ب. گاهی «حقوق» جمع «حق» است. در این معنا، کلمه «حقوق»، هم در لفظ و هم در معناجمع است
ج. در استعمال دیگر، واژه «حقوق» به معنای «علم حقوق» به کار میرود. در نیم قرن اخیر،«حقوق» در معنای «علم حقوق» استعمال میشود
در میان معانی یادشده، معنای دوم مقصود است. به عبارت دیگر، معنای مورد نظر از «حق»،معنایی است که معادل واژه right در زبان انگلیسی است، نه law و نه jurisprudence
2. تفصیل دوم توجه به افتراق میان معنای «حق» در ترکیب «حق بودن»437 و معنای «حق» درترکیب «حق داشتن»438 است. «حق» در ترکیب «حق بودن» به معانی گوناگونی به کار میرود کهبه آن معانی در اصطلاح فلسفی و اخلاقی اشاره گردیده است. اما اصطلاح مورد نظر، معنای«حق» در ترکیب «حق داشتن» است
ب. تکلیف
«تکلیف» در لغت، به معنای ایجاب و الزام امرِ دارای مشقّت بر دیگری است،440 و مقصود از آندر محل بحث، الزام بر انجام فعل یا ترک آن است
تلازم حق و تکلیف
با توجه به اینکه تلازم میان حق و تکلیف به دو صورت مطرح شده است، در تحلیل مسائلمزبور، هر یک از آن دو به صورت مستقل مطرح و نظریات گوناگون نسبت به آن بررسیمیشود
صورت اول تلازم حق و تکلیف
مراد از «صورت اول» این است که هر گاه بپذیریم حقی برای موجودی ثابت میشود لازمهاش ثبوت تکلیف است و این تکلیف به عهده موجود دیگر ـ و نه صاحب حق ـ ثابت میشود. اماچون این مسئله از دو ناحیه حق و تکلیف مورد بحث قرار میگیرد، طرح دو مسئله «لزوم تکلیفدر برابر حق» و «لزوم حق در برابر تکلیف» ضروری است
الف. لزوم تکلیف در برابر حق
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/18 3:42 صبح
مقاله براهین ابطال تناسخ در حکمت متعالیه در بوته نقد تحت فایل ورد (word) دارای 51 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله براهین ابطال تناسخ در حکمت متعالیه در بوته نقد تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله براهین ابطال تناسخ در حکمت متعالیه در بوته نقد تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدّمه
معنای «تناسخ»
1 تناسخ انسانهای کامل
2 تناسخ انسانهای متوسط
3 تناسخ انسانهای پست
الف. تناسخ نزولی
1) نسخ
2) مسخ
3) فسخ
4) رسخ
ب. تناسخ صعودی
براهین عام ابطال تناسخ
الف. طرح قضیه فصلی برای تجرّد یا عدم تجرّد نفسِ تناسخ یافته
ب. اقسام فرضهای انتقال نفس
ج. تعطیل آنی نفس
د. تجرّد نفس
مبانی فلسفی نادرست تناسخ
1 انحصار عوالم در دو جهان مادی و عقلی
2 تبعیت نفس از بدن
3 امتناع تجرّد نفس
4 فرق معاد با تناسخ
5 احتمال زیادت و نقصان
تناسخ عرفانی
نتیجه
••• منابع
پی نوشت
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله براهین ابطال تناسخ در حکمت متعالیه در بوته نقد تحت فایل ورد (word)
ـ ابن ترکه، صائنالدین، تمهید القواعد، تصحیح حسن حسنزاده آملی، قم، الف لام میم، 1381
ـ ابنسینا، الالهیّات من کتاب الشفا، قم، مکتبه آیهاللّه مرعشی نجفی، 1404
ـ ابن عربی، الفتوحات المکّیه، بیروت، دار صادر، بیتا، (دوره چهارده جلدی)، ج 1
ـ ـــــ ، الفتوحات المکّیه، تحقیق عثمان یحیی، قاهره، المکتبه العربیه، 1395، (دوره چهارده جلدی)، ج 3
ـ المتقی الهندی، علیبن حسامالدین، کنزالعمّال، بیروت، مؤسسه الرساله، 1409، (دوره شانزده جلدی)، ج 16
ـ امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1406، ج 3
ـ امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، 1397، ط. الرابعه، ج 2و3
ـ ایجی، عضدالدین، المواقف، تحقیق عبدالرحمان عمیره، بیروت، دارالجیل، 1417، ج 2
ـ بالیزاده، مصطفی، شرح فصوص الحکم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1422
ـ بحرانی، ابنمیثم، قواعد المرام فی علمالکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، قم، کتابخانه آیهاللّه مرعشی نجفی،1406، چ دوم
ـ بغدادی، ابوالبرکات، الکتاب المعتبر فی الحکمه، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1373، چ دوم
ـ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، پاکستان، دارالمعارف النعمانیه، 1401، ج 1و2
ـ جرجانی، علیبن محمّد، شرح المواقف ایجی، مصر، السعاده، 1335ق، (دوره هشت جلدی)
ـ حسنزاده آملی، حسن، تصحیح رساله فی القطب و المنطقه لصدرالمتألّهین الشیرازی، تهران، سازمان چاپو انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1378
ـ ـــــ ، تعلیقات شرح المنظومه، تهران، ناب، 1422، ج 4و5
ـ ـــــ ، دروس معرفه الوقت و القبله، قم، بوستان کتاب، 1425
ـ ـــــ ، ممدّ الهمم فی شرح فصوص الحکم، قم، رجاء، 1365
ـ حلّی، جمالالدین حسن، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، تحقیق سیدابراهیم موسوی زنجانی، قم،شکوری، 1373، چ چهارم
ـ دورانت، ویل، تاریخ فلسفه، ترجمه عبّاس زریاب، تهران، علمی و فرهنگی، 1376، چ سیزدهم
ـ سبحانی، جعفر، ارشاد العقول الی مباحث الاصول، قم، مؤسسه الامام الصادق علیهالسلام، 1426، ج 1
ـ ـــــ ، العقیده الاسلامیه علی ضوء مدرسه اهلالبیت علیهمالسلام، قم، مؤسسه الامام الصادق علیهالسلام، 1419
ـ سبزواری، ملّاهادی، اسرار الحکم، تصحیح ابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه، بیتا
ـ ـــــ ، شرح المنظومه، تصحیح حسن حسنزاده آملی و تحقیق مسعود طالبی، تهران، ناب، 1422، ج 1و4 و5
ـ سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، به کوشش هانری کربن و سیدحسین نصر، تهران،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1373، چ دوم، ج 1و 2
ـ شیرازی، قطبالدین، شرح حکمهالاشراق قم، بیدار، بیتا
ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، المیزان، قم، جامعه مدرّسین، 1417، چ پنجم، ج 8
ـ طبرسی، امینالاسلام، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق لجنه من العلماء، بیروت، مؤسسه الاعلمیللمطبوعات، 1415، ج 10
ـ طوسی، خواجه نصیرالدین، شرح الاشارات و التنبیهات، تصحیح حسن حسنزاده آملی، قم، بوستان کتاب،1426، ج 2و3
ـ فخرالدین رازی، المطالب العالیه من العلم الالهی، تحقیق احمد حجازی السقاء، بیروت، دارالکتاب العربی،1987
ـ ـــــ ، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1420، ط. الثالثه، ج 1 و 26
ـ فخری، ماجد، تاریخ الفلسفه الیونانیه (بیجا، بینا، بیتا)
ـ فناری، محمّدبن حمزه، مصباح الانس، تصحیح محمّد خواجوی، تهران، مولی، 1374
ـ قربانی، رحیم، «براهین توحید در فلسفه ملّاصدرا»، معرفت فلسفی 13 (پاییز 1385)، 53ـ83
ـ قلقشندی، شهابالدین، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا، (دوره پانزدهجلدی)، ج 13
ـ قونوی، صدرالدین، النفحات الالهیّه، تصحیح محمّد خواجوی، تهران، مولی، 1375
ـ قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سید جلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، 1375
ـ کاشانی، عبدالرزاق، شرح فصوص الحکم، قم بیدار، 1370، چ چهارم
ـ کلینی، محمّدبنیعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365، چ چهارم، ج 1
ـ مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404، ج 4 و 6
ـ مسعودی، محمّدبن مسعود، جهان دانش، تصحیح جلیل اخوان زنجانی، تهران، میراث مکتوب، 1382
ـ مفید، محمّدبن محمّد، تصحیح اعتقادات الامامیه، تحقیق و تصحیح حسین درگاهی، بیروت دارالمفیدللطباعه و النشر والتوزیع، 1414، چ دوم
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازی)، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، 1382، چ سوم
ـ ـــــ ، المبدأ والمعاد، تصحیح سید جلالالدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، 1380
ـ ـــــ ، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه، قم، مصطفوی، 1368، (دوره نه جلدی)
ملکی تبریزی، میرزا جوادآقا، أسرار الصلاه، تهران، پیام آزادی، 1378، چ هشتم
ـ نسفی، عبدالعزیز، کشف الحقایق، به اهتمام احمد مهدوی دامغانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، 1342
ـ نویری، شهاب الدین، نهایه الارب فی فنون الادب، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیه، 1423، (دوره سی وسه جلدی)، ج 22
چکیده
انتقال ارواح از بدنهای مادی به بدنهای مادی دیگر به هنگام مرگ، که «تناسخ» نامیده میشود، ازسوی برخی از اندیشمندان مطرح شده است تا مسئله کمال نفس انسانی را توجیه کنند. این توجیهدلایل گوناگونی داشته است و خاستگاهها و نتایج متفاوتی دارد که نوشتار حاضر به بررسی برخی ازجنبههای آن میپردازد. این مقاله پس از تعریف «تناسخ»، به ذکر اقسام آن میپردازد و تناسخ روحانسانهای تکاملیافته، روح انسانهای متوسط و روح انسانهای پست را بر اساس مبانی «حکمت متعالیه» به نقد و بحث گذاشته است. ملّاصدرا براهین ابطال تناسخ را، که توسط گذشتگان ارائهشدهاند، ناقص و در برخی موارد، نادرست دانسته و به این دلیل، استدلالهای ویژهای را بر پایهفلسفه خودش مطرح کرده است. این در حالی است که برخی از براهین خود ملّاصدرا نیز به دلیلابتنای آنها بر طبیعیات قدیم، نادرست مینماید. با توجه به بررسیهای این نوشتار، موارد درست ونادرست تناسخ، وضوح بیشتری مییابند
کلیدواژهها: تناسخ، نفس، بدن، عوالم، انتقال، تکامل، تطوّر، تحوّل
مقدّمه
مسئله «تناسخ» از دیرباز مورد بحث و بررسی و اعتقاد برخی از دانشمندان، حکما و متکلّمانبوده و بسیاری از علمای اسلامی و غیراسلامی به نقد و ردّ آن پرداختهاند. از اینرو،اختلافنظرها و مباحث فراوانی در باب تناسخ پدید آمده است. همه این اختلافات از اختلافدر مبانی هستیشناختی در باب مخلوقات (از لحاظ مراتب خلقت و رابطه موجودات بایکدیگر)، به ویژه نفس انسانی، ناشی شده است. عدهای بر اساس مبانی فلسفی خود، قایل بهتناسخ شدهاند و دیگران با مبانی متفاوت به ردّ آن پرداختهاند. برای روشن شدن این مسئله، بهتراست از موضع فلسفی قایلان به تناسخ شروع کنیم و سپس به نقد و بررسی مسائل مربوط بدانبپردازیم. آنچه موجب تصویر بهتر مسئله میشود این است که اقسام مطرح شده در این باب بهنقد کشیده و نقدها و استدلالهای ملّاصدرا در ذیل این بررسی، ارائه شود
معنای «تناسخ»
«تناسخ» در بیان کسانی که بدان قایلند، عبارت است از: انتقال نفس از بدنی عنصری یا طبیعی بهبدنی غیر اوّلی.[130] روشن است که این تعریف فقط تناسخ در روح انسانی را شامل نمیشود،بلکه روح سایر حیوانات و حتی گیاهان را هم شامل میشود. از اینرو، تعریف مزبور نظر کسانیاست که هر نوع تناسخی را ممکن و قابل قبول میدانند
اما کسانی که تناسخ را فقط در دایره روح انسانی پذیرفتهاند آن را اینگونه تعریف کردهاند:انتقال نفس انسانی، که مبدأ پیدایش صورت یک انسان خاص مثل «زید» بوده (پس از مردنزید)، به بدن انسان دیگری به عنوان مبدأ پیدایش آن انسان دوم.[131] با توجه به این دو تعریف، باید گفت: همه قایلان، تناسخ قسم دوم را قبول دارند، ولی بر سر قسم نخست اختلاف است؛یعنی انتقال روح انسانی به بدن انسان دیگر برای همه آنها مقبول و مسلّم است،[132] اما انتقال آن بهجمادات و نباتات محلّ اختلاف است که آیا این نوع انتقال نیز جایز است یا نه؟[133]
این دو تعریف دارای یک پیام و نتیجهاند: جابهجایی روح انسان در بدنهای متعدد بدونانتقال به عوالم مجرّد از ماده
ملّاصدرا برای تناسخ اقسامی ذکر کرده و هر یک را با بیان و برهانی متفاوت ابطال نمودهاست. تناسخ با توجه به فرض عقلی، میتواند یکی از این اقسام باشد
1 تناسخ انسانهای کامل
عبدالعزیز نسفی (از علمای قرن هفتم ه .ق) معتقد است:[134] روح انسانهای کامل و وارسته پساز مفارقت از بدن خود، در بدن یا بدنهای انسانی دیگر بروز میکند تا آنها را به کمال لایقشانبرساند.[135] عدهای از عرفا مثل عبدالرزاق کاشانی نیز تناسخ انسان کامل به بدن انسان کامل دیگررا مطرح کردهاند؛[136] بدین بیان که روح انسانهای کامل پس از مفارقت از بدن مادی، به بدنانسانهای دیگری که در تقدیر الهی انسان کامل به شمار میروند، منتقل میشود. بر این اساس،انتقال روح حضرت الیاس علیهالسلامبه بدن حضرت ادریس علیهالسلام را ادعا کردهاند.[137]
فرق میان این دو رویکرد روشن است؛ زیرا اوّلی ناظر به تناسخ روح کامل در هر بدنی از انسانها (پست، متوسط و کامل) است، و دومی نسخ روح کامل در بدن انسانی کامل
در نقد این نظریه، باید گفت: تناسخ در بیان عرفا، به دو معنا قابل حمل است: یکی تطوّر وتحوّل در مراتب هستی و تجلّی در مظاهر اعیان عالم، که اگر این معنا مراد قایلان باشد، میتوانآن را تصحیح کرد و از قسم تناسخ محال و باطل ندانست.[138] این در حقیقت، به ظهور مخلوقِنخست در مراتب هستی جهانِ ملک و ملکوت باز میگردد و در مسیر تحقّقِ امر الهی بر عقلنخستین (که فرمود: «أقبِل»[139]) صورت میپذیرد. بنابراین، چنین مقامی در انسانهای کاملوجود دارد و در نظر عارفان والامقام، تناسخ به شمار نمیآید
معنای دیگر همان تناسخِ مشهوری است که روح انسانی با تعیّن و تشخّص خودش در حد وقالب بدنِ دوم منحصر و محدود میشود که اگر این معنا مراد گوینده باشد،[140] همان تناسخباطل است که قیصری نیز آن را موهوم و باطل دانسته و رد کرده است.[141] عدهای از قایلان بهتناسخ، نزول حضرت الیاس و عیسی علیهماالسلام در آخرالزمان یا در زمانهای پیشین را دلیلی برصحّت تناسخ گرفتهاند. البته باید یادآوری کرد که عدهای از عرفای شیعه هر دو نوع تناسخ راباطل دانستهاند.[142]
2 تناسخ انسانهای متوسط
ابنسینا[143] و به تبع وی، شیخ اشراق[144] و دیگران[145] درباره نفوس متوسط مثل اطفال و ابلهان، که به کمال لایق جسمی نرسیدهاند تا روحشان نیز به سعادت یا شقاوت برسد، نظریهایدارند که در تحلیل خودشان، دارای دو شق است و در یک شقّ، تناسخِ محال بوده و در شقّدیگری قابل قبول است. شرح این نظریه چنین است
اجرام فلکی[146] موضوع تخیّل چنین انسانهایی قرار میگیرند. پس از مردن، به دلیل آنکهنفوس اینان به ماده تعلّق ندارند ولی به صورت جسمی تعلّق یافتهاند، به جرم فلکی و سماویمیپیوندند.[147] این سخن را در دو بخش میتوان تحلیل کرد: این نفوس یا به عنوان تدبیرکنندهاجرام فلکی در آنها جای میگیرند که همان تناسخ باطل است، یا به عنوان تدبیرگر آن اجرام کهفقط از لحاظ تعلّق صورت، موضوعِ تخیّل این نفوس قرار میگیرند که این امر نه تناسخ باطل،بلکه امری صادق و صحیح است.[148]
ابنسینا در الهیّات شفاء و سایر کتابهایش، این مسئله را به خوبی توضیح داده است. بیانوی در الهیّات شفاء به طور خلاصه چنین آمده است: نفس انسانهای ضعیف، مثل ابلهان، پساز مردن و جدایی از بدن مادی، به دلیل مساوی بودنِ حالت روحی سعادت و شقاوت، که نهمیتواند به سمت عالم سعادت (بهشت) برود و نه به سمت عالم شقاوت (دوزخ)، به سمتعالم پایین دست یعنی عالم اجسام جذب میشود. اما به دلیل بطلان تناسخ، نمیتواند به اجسام(اجرام زمینی) بپیوندد. از اینرو، اشکال و منعی وجود ندارد که اجرام آسمانی (جرم فلکی)موضوع و جایگاه ظهور فعل اینگونه نفوس قرار گیرد.[149]
مبنای فکری مشّائیان و اشراقیان و حتی حکمای صدرایی درباره افلاک ـ که به نقد آنخواهیم پرداخت ـ این است که اولاً، افلاک جسم هستند و جسمشان هم جسمی غیر از سه قسمشناخته شده زمینی است که به آن جرم «فلکی» یا «اثیری» میگفتند. این جسم در نظر آنان، از لحاظ شدت وجودی و شرافت جسمی، بالاترین و با فضیلتترین جسم به شمار میرفت.[150]
ثانیا، این جسم اعلا و پرارج دارای روح و نفس ابدی است که به آن «روح کلی فلکی»[151] و«نفس فلکی»[152] میگویند و اساسا «نفس» را به گونهای تعریف میکنند که علاوه بر شمول نفسانسانی و سایر نفوس زمینی (حیوانی و نباتی)، نفس فلکی را هم شامل شود و در غیر اینصورت، تعریف آن را ناقص میدانند.[153]
ثالثا، به این دلیل، اجرام آسمانی را دارای نفوس ناطق میدانند که قدرت انجام افعالشدیدالتأثیر در عالم ماده را دارند و بلکه علاوه بر نفس، از قوّه عاقلهای بسیار قوی و طبیعتساری در عالم ماده نیز برخوردارند[154] که دارای اراده قوی نفسانی است.[155]
حکما از طریق این احکام، بسیاری از مسائل نادرست و بیاساس را نتیجه گرفته و واردمباحث فلسفه کردهاند که تفصیل آن در منابع فلسفی و کلامی موجود است.[156] همین مطالباست که موجب اعتراض عدهای از فقها و اهل دقت بر فلاسفه شده و زبان و قلم بر تکفیر قایلانآن گشودهاند.[157]
مهمترین دلیلی که قایلان به نظریه «تناسخ اطفال و ابلهان به اجرام فلکی»، بر صحّت این نظریه ارائه میکنند، ضرورت کمال یافتن این نفسهاست. توضیح آنکه نفس این انسانها در ایندنیا به ظهور نرسیده است تا مشخص شود که اهل سعادت (بهشت) هستند یا اهل شقاوت(جهنم). از اینرو، باید به وسیله جرم فلکی استعدادهای خود را به ظهور برسانند تا معلوم گرددکه از چه سنخی هستند.[158]
نقد: با صرفنظر از تفصیل و توضیح این نظریه، توجه به نقد آن ضروری است
1 اولین اشکال وارد بر این نظریه آن است که پایه اساسیاش همان مبنای قایلان به تناسخاست.[159] این پایه اساسی عبارت است از: امتناع جدایی نفس از بدن. از اینرو، همان دلیل ابطالتناسخ، این نظریه را هم باطل میگرداند. مهمترین دلیل ابطال آن هم ادلّه تجرّد نفس است.[160]
2 اشکال دیگری که به تبع اشکال اول بر این نظریه وارد است، بطلان مبنای دیگر آن استکه عبارت است از: به کمال رسیدن نفوس متوسط (متوسط بین فعلیت سعادت و فعلیتشقاوت) در تقارن با ماده. ادعای نظریه این است که نفوس متوسط هنگام موت به درجه فعلیتکمال نرسیدهاند تا در عالم آخرت و برزخ، به یکی از عوالم سعادت یا شقاوت ملحق شوند.بنابراین، باید به جرمی پایینتر از آن عوالم تعلّق یابند تا قوّه و استعداد خود نسبت به هر یک ازآن دو عالم را به فعلیت برسانند و از این طریق، لایق سعادت یا شقاوت گردند. میگویند: تازمانی که نفس به آن فعلیت نرسیده باشد، همچنان باید به جرمی تعلّق یابد و چون تعلّق بهاجسام و اجرام زمینی بنا به اقتضای ادلّه ابطال تناسخ، نادرست و ممتنع است، پس باید به اجرامآسمانی تعلّق یابد. با فعلیت یافتن یکی از دو حالت سعادت و شقاوت، این نفوس نیز به عالممناسب خود میپیوندند. این مبنا همان مبنای تناسخ است که مبنایی باطل و نادرست است؛[161]زیرا نفوس متوسط فعلیتی از سعادت دارند که عبارت است از: ادراکات عقلی. اینکه نفس اطفال و ابلهانْ دارای کمال عقلی نیست، مبنای فلاسفه مشائی یونان است که ابنسینا نیز آن راپذیرفته.[162] فرق ابنسینا با یونانیان این است که فلاسفه یونان به هلاکت نفوس آنها به محضمرگشان قایل بودند،[163] اما ابنسینا به عدم هلاکت نفوس آنها و اتصال به اجرام آسمانی قایلبود.[164]
در ردّ این مبنا، دو پاسخ میتوان ارائه کرد: یکی اینکه اساسا انکار ادراک عقلی این نفوسقابل قبول نیست؛ زیرا این نفوس از بسیاری ادراکات اوّلی و بدیهی آگاه هستند و بر این اساس،نمیتوان آنها را نسبت به حقایق عقلی جاهل مطلق دانست. بنابراین، با تحقق چنین ادراکی،تناسب آنها با عالم عقلی، که دار سعادت یا شقاوت است، محقق میشود. پس تعلّق به عالم پاییندست نسبت به عالم عقلی ضرورتی ندارد.[165]
پاسخ دوم را میتوان به عنوان اشکال سوم بر نظریه مزبور ذکر کرد
3 مبنای مشّائیان نسبت به تقسیم و طبقهبندی عوالم، صحیح و حقیقی نیست؛ زیرا مبنای آنهااین است که عوالم هستی منحصر در دو عالم است: عالم مادی و عالم عقلی. چون نفوس مزبوردارای مقام فعلیت برای تعلّق به عالم عقلی نیستند، پس باید به عالم پاییندست یعنی عالم مادهتعلّق بگیرند. و چون تعلّق آنها به اجرام زمینی به اقتضای ادلّه تناسخ مردود و ممنوع است،بنابراین، به اجرام آسمانی تعلّق میگیرند تا به کمال لایق برسند
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/18 3:42 صبح
مقاله امکان دستیابی به معرفت عقلی در حوزه دین تحت فایل ورد (word) دارای 35 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله امکان دستیابی به معرفت عقلی در حوزه دین تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله امکان دستیابی به معرفت عقلی در حوزه دین تحت فایل ورد (word)
چکیده
مقدّمه
امتناع اثبات وجود خدا از راه عقل نظری
بیاعتباری استدلال
مصادره به مطلوب
امکانناپذیری استدلال لمّی بر وجود خداوند
تکرار نشدن حدّ وسط در دستهای از استدلالها
جریان نیافتن حُکم متناهی درباره امور نامتناهی
بیمعنایی واژههایی همچون واجب، ممکن و ضروری
بررسی
انکار وجود محمولی
بررسی
انفکاک میان گریزناپذیری و واقعیت داشتن
بررسی
کارایی نداشتن استدلال در حوزه عقاید دینی (به ویژه اثبات وجود خدا)
بررسی
نتیجهگیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله امکان دستیابی به معرفت عقلی در حوزه دین تحت فایل ورد (word)
ـ ابنسینا (حسینبن عبداللّه)، الشفا، البرهان، قاهره، الامیریه، 1375ق
ـ بحرانی، شیخ یوسف، الحدائق الناضره، قم، مؤسسهالنشر الاسلامی، بیتا
ـ بهمنیار، التحصیل، تهران، دانشگاه تهران، 1349
ـ حسینزاده، محمّد، درآمدی به معرفتشناسی و مبانی معرفت دینی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1385
ـ ـــــ ، پژوهشی تطبیقی در معرفتشناسی معاصر، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382
ـ ـــــ ، «شکاکیت و نسبیتگرایی»، معرفت فلسفی 5 (پاییز 1383)، ص 57ـ108
ـ ـــــ ، فلسفه دین، قم، بوستان کتاب، در دست چاپ، چ سوم
ـ ـــــ ، معرفت بشری: زیرساختها، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، در دست چاپ
ـ ـــــ ، معرفتشناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381، چ هشتم
ـ ـــــ ، منابع معرفت، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1386
ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، بدایه الحکمه، قم، مؤسسهالنشر الاسلامی، 1422، چ هجدهم
ـ ـــــ ، نهایه الحکمه، قم، مؤسسهالنشر الاسلامی، بیتا
ـ طوسی، نصیرالدین، اساس الاقتباس، تصحیح مدرس رضوی، تهران، دانشگاه تهران، 1326
ـ ـــــ ، منطق التجرید، در: حسنبن یوسف حلّی، جوهرالنضید، قم، بیدار، 1381
ـ فروغی، محمّدعلی، سیر حکمت در اروپا، تهران، زوّار، 1381، چ سوم
ـ کانت، ایمانوئل، تمهیدات، ترجمه غلامعلی حداد عادل، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1367
ـ گیسلر، نرمن، فلسفه دین، ترجمه حمیدرضا آیتاللهی، تهران، حکمت، 1384
ـ مجتهدی، کریم، افکار کانت، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1386
ـ مصباح، محمّدتقی، تعلیقه علی نهایهالحکمه، قم، درراه حق، 1405
ـ ـــــ ، شرح برهان شفا، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1386
ـ مطهّری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، صدرا، 1377، چ ششم، ج 6 (اصول فلسفه و روش رئالیسم
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازی)، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، قم، مصطفوی، بیتا
ـ هارتناک، یوستوس، نظریه معرفت در فلسفه کانت، ترجمه غلامعلی حداد عادل، تهران، فکر روز، 1376
- Copleston, Frederick, A History of Philosophy, Newman Press,
- Kant, Immanuel, Critique of Pure Reason, Trans. by J.M.D. Meiklejohn, New York, St. Martins Press,
- Kierkegaard, Soren, Philosophical Fragments, Trans. by H. V. Hong etal. Princeton, Princeton University Press,
چکیده
یکی از مهمترین مباحث معرفت شناسی دینی این است که برای دستیابی به معرفت دینی، چه منبع یا ابزاری کارایی دارد؟ آیا راه معرفت در برابر ما گشوده است یا اینکه در انسدادی معرفتی به سر میبریم؟ پاسخ هر فرد بدین پرسش بر مبنای معرفتشناختی ویژه آن فرد مبتنی است. اگر او این دیدگاه را پذیرفته باشد که از راه عقل نمیتوان دین را شناخت، پاسخ وی به پرسش مذکور ممکن است این باشد که منبع شناخت دینْ تجربه دینی، شهود، نقل وحی یا دلیل نقلی یا گواهی حاکی از وحی است. امّا اگر این فرد پذیرفته باشد که از راه عقل میتوان دین را شناخت، پاسخ او به پرسش مزبور این خواهد بود که گزارههای بنیادین عقاید دینی را میتوان از راه عقل اثبات کرد؛ از اینرو، عقل مهمترین منبع شناخت این بخش از دین است
در این نوشتار، به امکان دستیابی به معرفت عقلی در حوزه دین میپردازیم و آنچه را ممکن است مانع از دستیابی به چنین معرفتی شود بررسی و ارزیابی میکنیم
کلیدواژهها: معرفت عقلی، گریزناپذیری، وجود محمولی، برهان لمّی، پدیده، پدیدار، برهان انّی
مقدّمه
از منظری معرفتشناختی، مهمترین راهها یا منابع معرفت بشری اعم از دینی و غیردینی را عقل و حس تشکیل میدهند. حس در حوزه اعتقادات بنیادین دین راهی ندارد، بلکه تنها منبع کار در این حوزه عقل است. یکی از مسائل اساسی و چالشبرانگیز در حیطه معرفتشناسی دینی این است که آیا میتوان از راه عقل، دستکم، به بخشی از گزارهها و معرفتهای دینی دست یافت؟
اینگونه پرسشها پیشینهای کهن دارند و از گذشتهای بسیار دور مطرح بودهاند. در حوزه تفکّر مسیحی،[3] بسیاری از متکلّمان و فیلسوفان به این پرسشها پاسخ منفی داده و گفتهاند که عقل توان چنین مهمی را ندارد. شماری از آنها که به عقل بها داده و نقشی برای آن قائل شدهاند، در حالی که برخی از امور را فراعقلی دانسته، گفتهاند که عقلْ محتوای ایمان را مستند میسازد. همچنین، تعدادی از این متفکران نیز آموزههای دینی را عقلستیز پنداشته و گفتهاند که نه فقط عقل راهی به شناخت آموزههای دینی ندارد، بلکه این آموزهها با عقل تناقض دارند. بنابراین، از نظر این دسته از متفکران مسیحی، با عقل نمیتوان هیچیک از آموزههای دینی را شناخت
با شکلگیری عصر نوزایی (رنسانس) و جریان عقلمحوری، در اروپا الهیات مبتنی بر عقل رواج یافت. بر اساس این نگرش، آموزههای دینی باید از راه عقل اثبات شوند: تا آنجا باید از دین پیروی کنیم که بتوانیم آموزههای آن را از طریق استدلالهای عقلی اثبات کنیم. این خوداتّکایی یا استقلال عقل، جای دیدگاه سنّتی رایج را گرفت و برای آن به بدیل سرسختی تبدیل شد. با این حال، گروهی بدین نگرش روی آوردند که عقل در اثبات آموزههای دینی و متافیزیکی توانایی ندارد؛ از اینرو، در اینگونه گزارهها، نباید به عقل استناد کرد. گفتنی است که این نزاع در میان مسلمانان نیز کموبیش درگرفته است و برخی از آنها از منظری دیگر قائل شدهاند که نمیتوان از راه عقل آموزههای دینی را شناخت
در اینکه عقل به بخشهایی از دین (به ویژه احکام و فروع اخلاقی، حقوقی و;) راه ندارد تردیدی نیست. آنچه محل بحث است این است که آیا دستکم میتوان آموزههای اعتقادی بنیادین اسلامی را نیز با عقل شناخت؟ به نظر میرسد، پاسخ بسیاری از متفکران مسلمان به این پرسش مثبت است و عموم آنها معتقدند که از راه عقل میتوان به معرفت اینگونه گزارهها دست یافت، بلکه آنان بر وجوب نظر و بایستگی کسب معرفت، که عمدتا از راه عقل انجام میپذیرد، حُکم میکنند
بررسی پیشینه این بحث و ارزیابی دیدگاههایی که در گستره تاریخ در اینباره مطرح شدهاند مجال مناسب دیگری را میطلبد. آنچه لازم است در این نوشتار بدان پرداخته شود این است که راهحل صحیح مسئله چیست. به نظر میرسد، در شناخت آموزههای اعتقادی بنیادین، عقل نقشی اساسی داشته باشد. عقل عمدتا در دیگر حوزههای دین، همچون احکام عملی و فروع اخلاقی، نمیتواند به طور مستقل کارایی داشته باشد؛ امّا تعبّد در آنها مستند به تعقل است و ریشه در عقلانیت و اعتبار عقل در حوزه آموزههای اعتقادی دارد. این نظریه در میان متفکران مسلمان، به ویژه شیعیان، نگرشی رایج است. حتی اخباریهای شیعه نیز، به رغم نقلگرایی و نقد تلقّی عقل به مثابه ابزاری مستقل در حوزه دین، فقط در جریان قاعده «کلّما حکم به العقل حکم به الشرع» در حوزه احکام مناقشه کردهاند؛ امّا از نظر همین دسته، عقل ابزاری که با آن میتوان متون دینی ـ کتاب و سنّت، یا سنّت ـ را فهم کرد معتبر است. عموم این متفکران نیز در استناد به عقل، در حوزه اصول اعتقادی، با دیگر متفکران شیعه اتفاقنظر دارند.[4]
در اندیشه مغرب زمین، جریان بانفوذی مشاهده میشود که رهروان آن عقل را در دستیابی به آموزههای اعتقادی دین، حتّی اصل وجود خدا، ناتوان میدانند. به واقع، این متفکران چرا و چگونه به چنین رویکردی رسیدهاند؟ آیا در فلسفه دین با مشکل یا مشکلاتی روبهرو شدهاند؟ آن مشکل یا مشکلات کداماند؟
به نظر میرسد آنان در طول دو قرن اخیر با مشکلاتی معرفتشناسانه روبهرو شده و در واکنش به آن مشکلات بدین نتایج رسیدهاند. با کاوش در آثار این دسته از متفکران، میتوان مشکلاتی را که از نظر آنان حلناشدنی بودهاند اینگونه برشمرد
امتناع اثبات وجود خدا از راه عقل نظری
کانت با نقد عقل نظری، و بر اساس مبنای معرفتشناختی ویژه خود (مبنی بر تمایز میان پدیده و پدیدار)، چنین نتیجه گرفته که دستیابی به شناخت خداوند از راه عقل امکانناپذیر است؛ از اینرو، با چینش چند گزاره در کنار یکدیگر و اقامه استدلالی به کمک عقل، نمیتوان وجود خداوند را اثبات کرد. همانگونه که از راه حواس یا تجربههای حسی نمیتوان به معرفت خدا دست یافت، از راه عقل یا استدلالهای عقلی نیز نمیتوان به هستی خدا و دیگر موجودات مابعدالطبیعی به شیوهای معتبر پی برد
بیگمان، مبنای معرفتشناختی ویژه کانت، نقش تعیینکنندهای در این موضعگیری داشته است. از دیدگاه او، ما نمیتوانیم به شیء آنچنان که هست (پدیده) معرفت داشته باشیم، بلکه میتوانیم به شیء آنچنانکه بر ما پدیدار میشود و در ذهن ما انعکاس مییابد (پدیدار) معرفت داشته باشیم. وی وجود واقعیت یا شیء فینفسه را انکار نمیکند و در هستی آن تردید ندارد، امّا بر این باور است که ما نه از راه حواس بدان دسترسی داریم و نه از راه عقل؛ به همین علّت، راه شناخت آن بر ما مسدود است
از منظر کانت، ادراکْ در دو مرحله یا ساحت انجام میپذیرد: «حساسیت» و «فاهمه». در هر دو ساحت، مفاهیم (یا صوَری پیشین) شاکله ذهن را تشکیل میدهند. وی، در مرحله حساسیت، زمان و مکان را صور پیشین و ساخته ذهن میداند که با هرچه از طریق حواس به ذهن وارد شود آمیخته میشوند. همچنین، در مرحله فاهمه، مفاهیمی را همچون وحدت، کثرت، جوهر، علّیت، وجود، وجوب، کلّیت و جزئیت (تا دوازده مفهوم) قالبهای پیشساخته ذهن میداند و میگوید که این قالبها کلّیترین قالبهای فکر آدمی در رویارویی با جهان خارجاند. بدینسان، این مفاهیم فطری، صورتها و قالبهای موادّی به شمار میآیند که از خارج به ذهن راه مییابند. مفاهیم مزبور با هرچه به ذهن وارد شود آمیخته میشوند؛ آنچنانکه شیره معده با موادّی که وارد معده میشوند ترکیب میگردد. کانت اصل معرفتشناختی خود را مبنی بر تمایز میان پدیده و پدیدار از این راهحل نتیجه میگیرد. بر اساس این راهحل، شیء فینفسه و شیء پدیدار، یا آنچه فینفسه و مستقل از ذهن ما وجود دارد و آنچه بر ما پدیدار میشود و به ذهنمان راه مییابد (آن را میشناسیم)، با یکدیگر تفاوت دارند
از نظر کانت، حقیقتْ تفسیر دیگری غیر از تفسیر رایج دارد. او تفسیر تازه خود از حقیقت را «انقلاب کپرنیکی در فلسفه» نامیده است. تفسیری از حقیقت که از منظر وی دیگر باید دگرگون، و عکس آن طرح شود این است که تاکنون «معرفت» چنین تفسیر شده است: «مطابقت ذهن با اعیان و اشیای خارجی». از دید او، به علّت مشکلات این اصل، و اینکه تطبیق آن بر خارج دشوار است، این اصل را باید عکس نمود و «معرفت» را به گونهای دیگر تعریف کرد. از اینرو، معرفت عبارت است از: «مطابقت اشیا و اعیان با ذهن». بدینسان، برای اینکه به چیزی معرفت پیدا کنیم، آن چیز باید با ذهن مطابقت کند. کانت، در بیان این دیدگاه، از نظریه کپرنیک الهام گرفته است. پیش از کپرنیک، مردم میپنداشتند که زمین ثابت است و خورشید به دور آن میچرخد؛ چراکه به نظر میرسد زمین ثابت است، در حالی که خورشید از مشرق طلوع و در امتدادی حرکت میکند تا اینکه در مغرب از دیدهها پنهان میشود. امّا کپرنیک عکس این نظر را طرح کرد و گفت که زمین متحرک است و به دور خورشید میچرخد. بعدها، فرضیه کپرنیک با دلایل بسیاری به اثبات رسید. کانت میگوید: در فلسفه و معرفتشناسی، معرفت (یا حقیقت) را به «مطابقت ذهن با عین» تفسیر کردهاند و من اکنون آن تفسیر را برعکس میکنم و معرفت را به «مطابقت عین با ذهن» تعریف مینمایم
البته، کانت مدعی نیست که ذهن انسان اشیا را میآفریند، او میگوید: عین خارجی یا شیء فینفسه، برای معلوم شدن، باید رنگ ساختارها یا قالبها یا شاکلههای ذهنی را بپذیرد. بدینسان، اشیا از طریق چارچوب یا ساختار ویژه ذهنی ما معلوم میشوند و ما بدانها معرفت مییابیم. مادّه خارجی معرفت که شیء فینفسه است، با ورود به ذهن، با صورتها یا قالبهای ذهنی ترکیب میشود. ذهن انسان این ساختارها را بر موادّ ورودی خود تحمیل میکند تا موادّ ورودی معلوم شوند. بدون این فعالیت ذهنی، نمیتوان شیئی را شناخت. معرفت محصول مشترک ذهن و شیء فینفسه (نفسالامر) است. ذهن آنچه را به صورت تأثرات حسی دریافت میکند مادّه شناسایی قرار میدهد و به اقتضای ساختار معرفتی خود، صوَری جداییناپذیر بر آن مادّه میپوشاند؛ صوری که همان ساختارهای ذهنی و مفاهیمی همچون کلّی و ضروری هستند.[5]
به باور کانت، میان اشیا، چنانکه هستند و چنانکه بر ما پدیدار میشوند، تفاوت است؛ و ما فقط به پدیدارها (نه پدیدهها) دسترسی داریم. با ذهنهای مختلف، پدیدارها و نمودهای گوناگونی خواهیم داشت: ممکن است شیء برای فردی به گونهای پدیدار شود، امّا برای فردی دیگر به گونهای دیگر نمود یابد. دستهای از مفاهیم و مقولاتْ فطری و جزء جداییناپذیر ذهن آدمیاند. زمانی که آنچه به ذهن آمده است با مقولات ذهنی آمیخته شود، عمل فهم انجام میشود. گفتنی است که نمیتوان به ذات بود و پدیده معرفت یافت. بدینترتیب، از نظر کانت، ادراک آدمی محصول تفاعل ذهن و عین است. به عبارت دیگر، هنگامی که انعکاسهای خارجی ذهن با مفاهیم فطری ذهن آمیخته میشوند، ادراک یا فهم صورت میگیرد. از اینرو، خود واقعیت عینی را نمیتوان شناخت
پیامد راهحل کانت، به ویژه در فلسفه دین، آن است که هرچه زمانی و مکانی نباشد و در مقولهها یا ساختارهای ذهنی پیشین ما نگنجد معرفت انسانی بدان ممتنع است. از اینرو، معرفت به واقعیتهایی همچون خدا، نفس، و اختیار امکانپذیر نیست؛ چراکه این واقعیتها مجرّد (فرازمان و فرامکان) هستند، در حالی که ذهن ما بر زمان و مکان بنیان یافته است و چارچوبی زمانی و مکانی دارد. هرگونه استدلال بر امور ذکرشده جدلیالطرفین است و نمیتواند ما را به حقیقت رهنمون سازد
کانت در جای جای آثار خود، به این پیامد تصریح کرده است؛ از جمله، در تعارض چهارم عقل محض، بدین دستاورد «نقد عقل» میپردازد که استدلال عقلی بر وجود خداوند، مشحون از تعارض است؛ از اینرو، برای معرفت به وجود خدا، به کارگیری استدلال عقلی ممتنع است. ناگفته پیداست که از نظر وی، همانگونه که وجود خدا را نمیتوان از راه عقل نظری اثبات کرد، اثبات عقلی عدم او نیز امکانپذیر نیست. در هر صورت، بر اساس راهحل کانت، ما نمیتوانیم پدیدهها را شناسایی، و دربارهشان داوری کنیم یا اینکه حُکمی را نفی و اثبات نماییم. زمانی که بخواهیم پدیدهها را بشناسیم، به تناقضها یا تعارضهایی دچار میشویم که وی آنها را تعارضهای عقل محض نامیده است. او چهارمین تناقض را که به اثبات وجود خدا اختصاص دارد چنین بیان کرده است
4 وضع: در سلسله علل جهان، واجبالوجودی هست
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : علی در : 95/4/18 3:41 صبح
مقاله طراحی و ساخت قالبهای دایکاست تحت فایل ورد (word) دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله طراحی و ساخت قالبهای دایکاست تحت فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله طراحی و ساخت قالبهای دایکاست تحت فایل ورد (word)
مقدمه :
آشنایی با ماشینهای دایکاست:
ماشینهای دایکاست با سیستم تزریق محفظه گرم
ماشینهای دایکاست با سیستم تزریق محفظه سرد عمودی
ماشینهای دایکاست با سیستم خلأ یا مکش
قالبهای دایکاست
پینهای پران
ماهیچه ها یا نرگی قالب
راهای خروج هوای داخل حفره
سرباره گیرها
انواع مختلف قالب
قابلهای تک حفره ای
قالبهای چند حفره ای
قالبهای ترکیبی
قالب با یک کفشک وحفرههای قابل تعویض
طراحی قالب:
انقباض مواد
شیب دیواره ها
شکل و محل خط جدایش قالب
کشوییها
ماهیچه گذاری
سیستم راهگاهی
راهگاهها
شیارهای هواکش
خنک سازی قالب
تأثیر نوع فلز ریخته گری در طرح قالب
پرداخت سطح حفر قالب
فرسایش قالب
درجه حرارت قالب
درجه حرارت قالب برای آلیاژهای روی
درجه حرارت قالب برای آلیاژهای آلومینیوم
درجه حرارت قالب برای آلیاژهای منیزیم
درجه حرارت قالب برای آلیاژهای مس
روانسازی قالب
پرداخت سطح قطعات تولید شده وروشهای پیشگیری از عیوب قطعات
منابع:
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله طراحی و ساخت قالبهای دایکاست تحت فایل ورد (word)
1.طراحی وساخت قالبهای دایکاست
مولف:( (Brunhuberمترجم: مهندس فرامرزی
2.ریخته گری تحت فشار(دایکاست)
ترجمه وتدوین:دکتر محمود فرزین، مهندس محمدرضا اشرف
3شرکت دایکاست آلومینا
مهندس هاشم صالحی
مهندس امید ضیایی
مقدمه
دایکاست یا ریخته گری تحت فشارعبارت است از روش تولید قطعه از طریق تزریق فلز مذاب وتحت فشار به درون قالب.روش دایکاست از این نظر که در آن فلز مذاب به درون حفره ای به شکل قطعه مورد نظر رفته وپس از سرد شدن قطعه موردنظربه دست می آید بسیار شبیه ریخته گری ریژه است. تنها اختلاف بین این دو روش نحوه پرکردن حفره قالب است.در قالبهای دایکاست پس از بسته شدن قالب ،مواد مذاب به داخل یک نوع پمپ یا سیستم تزریق هدایت می شود، سپس درحالی که پیستون پمپ مواد مذاب را با سرعت از طریق سیستم تغذیه قالب به داخل حفره می فرستد،هوای داخل حفره از طریق سوراخهای هواکش خارج می شود. این پمپ در بعضی ازدستگاهها دارای درجه حرارت محیط ودر بعضی دیگر دارای درجه حرارت مذاب است.معمولا مقدار موادمذاب تزریق شده بیش از اندازه مورد نیاز برای پر کردن حفره است تا سر باره گیرها را پر کند و حتی پلیسه در اطراف قطعه به وجود آورد.سپس در مرحله دوم زمانی که ماده مذاب در حال سرد شدن در داخل حفره است پمپ همچنان فشار خود را ادامه می دهد.در مرحله سوم قالب باز شده و قطعه به بیرون پرتاب می شود. در آخرین مرحله همچنان که قالب باز است داخل حفره تمیزودر صورت نیاز روغنکاری شده ودوباره قالب بسته وآماده تکرار عملیات قبل می شود
مهمترین مزایای تولید از طریق دایکاست عبارتند از
1اشکال پیچیده تری را می توان تولید کرد
2به دلیل آنکه قالب باسرعت وتحت فشار پر می شود قطعات با دیواره های نازکتری را می توان تولید کرد وخلاصه آنکه در این روش نسبت طول قطعه به ضخامت قطعه به مراتب بیشتر از سایر روشها است
3سرعت تولید در این روش خیلی بالاست، بویژه اگرقالبهای چند حفره ای مورد استفاده قرار گیرد
4معمولا قطعه تولید شده به وسیله دایکاست از پرداخت سطح خوبی بر خوردار است و احتیاجی به عملیات ماشینکاری بعدی ندارد و به این دلیل عملیات فوق العاده اقتصادی است
5قالبهای دایکاست قبل از آنکه فرسوده شوند ودر ابعاد قطعه تولید شده اختلافی به وجود آید،هزاران قطعه تولید خواهند کرد، در نتیجه سرمایه گذاری برای تولید قطعه کمتر است
6نسبت به دیگر روشهای تولید قطعه،از فلز مذاب با روش دایکاست مقاطع ظریفتری راروی قطعه میتوان به وجود آورد
7اغلب قطعات تولید شده با کمترین پرداختکاری آماده آب فلز کاری هستند
8قطعات آلومینیومی تولید شده توسط دایکاست معمولا نسبت به روشهای دیگر مانند ریخته گری آلومینیوم در ماسه مقاومت بیشتری دارند
از طرف دیگر محدودیتهای این روش به قرار زیر است
1وزن قطعه محدود است. به ندرت وزن قطعه از 25کیلوگرم بیشتر است ومعمولا کمتر از5 کیلوگرم است
2نسبت به شکل قطعه وسیستم تغذیه قالب، مکدار بودن قطعه به دلیل وجود حباب هوا از مشکلات این روش تولیدی است
3امکانات تولید از قبیل قالب،ماشین،ولوازم جنبی نسبتا گران است و در نتیجه فقط تولید انبوه مقرون به صرفه است
4به غیر از موارداستثنایی فقط فلزاتی را می توان در دایکست مورد استفاده قرار داد که نقطه ذوب آنها چیزی در حد آلیاژهای مس باشد
آشنایی با ماشینهای دایکاست
ماشینهای دایکاست به طور کلی دو نوع هستند
1ماشینهای تزریق با محفظه گرم
اگر نقطه ذوب فلز مذاب تزریقی پایین باشد وبه پمپ آسیب نرساند،پمپ می تواند مستقیما در فلز مذاب قرار گیرد. به این سیستم ،تزریق با محفظه گرم می گویند
2ماشینهای تزریق با محفظه سرد
در صورتی که فلز مذاب به سیستم پمپاژآسیب برساند دستگاه پمپاژنباید مستقیما در فلز مذاب باشد. به این سیستم ،تزریق با محفظه سرد گویند
ماشینهای دایکاست با سیستم تزریق محفظه گرم
سیستمی که در شکل زیر می بینید یک سیستم دایکاست محفظه گرم است. همان طور که در شکل دیده می شود مجرای گردن غازی سیلندر تزریق در مواد مذاب غوطه ور است ودر نتیجه دردرجه حرارتی معادل نقطه ذوب مواد تزریقی کار می کند.در این سیستم مواد مذاب در حداقل افت به داخل حفره قالب تزریق می شوند. در حالی که پیستون در بالا قرار دارد،مواد مذاب به داخل سیلندر فشار یا سیلندر تزریق راه یافته وپس از پایین آمدن پیستون ابتدا دریچه تغذیه بسته می شود، سپس مواد مذاب با فشار از طریق مجرای گردن غازی به داخل حفره راه می یابد.پس از گذشت زمان لازم برای انجماد مواد،پیستون دوباره بالا می رود و مواد جدید برای تزریق بعدی وارد سیلندر تزریق می شود. نیروی لازم که به پیستون تزریق می شود بسته به طرح دستگاه می تواند پنوماتیک ویا هیدرولیک باشد.قطعات مختلف از وزن چند گرم تا نزدیک به 25کیلو گرم را می توان با این سیستم تولید کرد.وزن قطعاتی که می توان با این روش تزریق کرد بستگی به عوامل زیر دارد
1آلیاژ مورد تزریق
2اندازه سطح خارجی قطعه
3نیرویی که دو کفه قالب را بسته نگه می دارد
ماشینهای دایکاست با سیستم تزریق محفظه سرد افقی
دراین سیستم محفظه تزریق به صورت سرد عمل کرده وفقط از حرارت موادمذاب که در داخل آن ریخته می شود حرارت میگیرد.قسمت پیشانی تزریق برای مقاومت دربرابر مواد مذاب با آب خنک می شود .جهت تسهیل در امر ریختن مواد مذاب،محفظه تزریق یه صورت افقی قرار گرفته ودربالای آن یک سوراخ بارگیری تعبیه شده است. مرحله یک دو کفه قالب بسته بوده وپیستون در عقبترین موضع خود قرار دارد.به صورتی که سوراخ بارگیری کاملأ باز است. در مرحله دو پیستون شروع به حرکت کرده، ابتدا سوراخ بارگیری رامسدود کرده وسپس مواد مذاب را با فشار به سوی قالب می راند. در آخرین مرحله یعنی مرحله سه پس از آنکه زمان مناسبی به مذاب داده شد که منجمد شود دو کفه قالب از یکدیگر باز می شوند. همزمان پیستون باز هم قدری جلو می آید که اولأ پولک منجمد شده در قسمت جلوی سیلندر تزریق را بیرون وثانیأ کمک کند پس از اتمام این مراحل، قطعه از قالب به بیرون پرتاب شده دو کفه قالب بسته شود،پیستون عقب آید ودستگاه آماده تکرارمراحل فوق و تزریق بعدی شود
سیستم تزریق با محفظه سرد تقریبأ برای تزریق کلیه فلزاتی مورد استفاده قرار می گیرد قابلیت دایکاست شدن را دارند، ولی معمولا برای تزریق آلومینیوم ،منیزیوم وآلیاژهای مس استفاده می شود. مهمترین مزیت این سیستم این است که اولأ اثرات حرارت فلز مذاب روی بخش تزریق دستگاه ناچیز است و ثانیأ با این سیستم،فشار تزریق را می توان به مراتب بالا برد
مهمترین محدودیتهای این سیستم عبارتند از
1لزوم داشتن وسایل جنبی برای تهیه و انتقال آن به سیلندر تزریق
2طولانی تر بودن مراحل مختلف تزریق به دلیل جدا بودن وسایل جنبی از دستگاه
3امکان ایجاد نقص در قطعه تولیدی به دلیل افت درجه حرارت مذاب
ماشینهای دایکاست با سیستم تزریق محفظه سرد عمودی
به طور کلی دو نوع ماشین دایکاست با سیستم تزریق محفظه سرد عمودی وجود دارد.در نوع اول صفحات قالب به صورت افقی ودر نوع دوم صفحات قالب به صورت عمودی قرار می گیرد
نوع اول :همان طور که در شکل صفحه بعد مشاهده می کنید مواد مذاب از پایین قالب تزریق می شود. هوای داخل حفره تخلیه گشته ودراثر افت فشارمواد مذاب به داخل محفظه تزریق مکیده می شوند.فشاری که دو کفه قالب رابه یکدیگر قفل می کندوفشار تزریق هر دوازیک منبع کنترل می شود تا همیشه حالت بالانس بین این دو نیرو که عکس یکدیگر عمل می کنند،برقرارشود(حسن این سیستم این است که به دلیل آنکه صفحات قالب بصورت افقی وسیلندرتزریق در پایین قراردارد احتمال اینکه قبل از اعمال فشار توسط پیستون تزریق مقداری مواد مذاب به داخل حفره رانده شود،به کلی از بین می رود) در این سیستم برای بهبود تزریق وتعادل آن در قالبهای چند حفره ای همان طور که در شکل مشاهده می کنید بهتر است تزریق از مرکز اعمال شود.در این صورت راهگاه ازهر نقطه درمحیط سیلندر می تواند منشعب شده وبه گلویی تزریق وصل شده.البته در بعضی از طرحها بسته به نیاز،سیلندر تزریق در حالت خارج از مرکز گذاشته می شود
نوع دوم :در این مدل محفظه تزریق از طریق یک بوش رابط مستقیمأ به قالب متصل می گردد و همان طور که در شکل پیداست در هنگام بار گیری یک پیستون از پایین به بالا آمده و جلو بوش رابط را می گیرد. پس از این مرحله پیستون بالا شروع به پایین آمدن کرده و همچنان که فشار اعمال شده به مذاب افزایش می یابد،پیستون اول شروع به پایین رفتن کرده و مذاب از طریق بوش رابط با فشار به داخل قالب رانده می شود.د ر آخرین مرحله،پس از گذشت زمان لازم برای انجماد مذاب،پیستون بالا به جای خود بازگشته،پیستون پایین بالا آمده وباقیمانده مواد را از بوش رابط قطع کرده وبیرون می آورد.البته همزمان قطعه تزریق شده نیز پران می شود.یکی از نکات منفی این روش دایکاست این است که وجود دو پیستون که با هم کار می کنند باعث می شود که دستگاه نیاز به تعمیر پیدا کند.از طرف دیگر از محاسن دستگاههای دایکاست با محفظه سرد عمودی همان عمودی قرار گرفتن محفظه تزریق می باشد که باعث می شود اولأ مواد مذاب فقط پس از حرکت پیستون ،وبه صورت یک توده به داخل قالب رانده شوند و ثانیأ حرکت آشفته مایع مذاب به حداقل رسیده وجود مک و حفره های ریز در قطعه تزریق شده کاهش یابد.به طور کلی ماشین عمودی موقعی مورد استفاده قرار می گیرد که قطعه را با ماشین محفظه افقی نتوان تولید کرد.مثلأ قطعاتی که نیاز به فشردگی بیشتری دارند یا در مورد آنها قرار دادن قطعات اضافی در حفره قالب قبل از تزریق الزامی است ویا قطعاتی که با قرار دادن محل تزریق در وسط با کیفیت بهتری می توان آنها را تولید کرد.خیلی از قطعات آلومینیوم آلیاژی مثلأ صفحه اتو با همین روش تولید می شوند.ساخت این قطعه اتفاقأ از قطعات نسبتأ مشکل می باشد زیرا اولأ المنت حرارتی نسبتأ بزرگی قبل از تزریق باید درداخل حفره قرار گیرد ثانیأ کف صفحه دارای مقطع ضخیم بوده ودر سمت بالای آن مقاطع خیلی ظریف قراردارد.فشردگی قسمت پایین این قطعه از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا باید تا حد آینه پرداخت شود.ماشینهای عمودی معمولأ برای تولید قطعاتی به کار می روند که محل تزریق وقالب می باید ضرورتأ در مرکز باشد.قطعاتی را که دارای ضخامت نسبتأ زیادی در مرکز و پره های ظریف در کنار باشند با این دستگاه می توان با کمترین حباب هوا تولید نمود
ماشینهای دایکاست با سیستم خلأ یا مکش
کلمات کلیدی :